صلح پایدار
یک شنبه 4 / 3 / 1397برچسب:, :: 17:37 ::  نويسنده : ارادتمند

تفسير جامع، ج‏4، ص: 274

سوره طه‏

در مكه نازل شده يكصد و سى و پنج آيه و يك هزار و سيصد و چهل و يك كلمه و پنج هزار و دويست و چهل و دو حرف دارد.

خلاصه مطالب اين سوره عبارتست از نزول قرآن براى متنبه و آگاه نمودن خلايق بمبدأ و معاد و بيان توحيد و داستان بعثة موسى و فرعون و بنى اسرائيل و حكايت شيطان و فريب دادن آدم و بيان حشر و نشر و نبايد انسان از ياد خدا غفلت نمايد.

 

تفسير جامع، ج‏4، ص:275

شيخ در كتاب امالى بسند خود از ابن عباس روايت كرده گفت روزى در محضر پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم نشسته بوديم كه جبرئيل بر آن حضرت نازل شد جام بلورين قرمزى كه پر از مشك و عنبر بود بياورد و گفت پروردگارت سلام ميرساند و اين تحفه را فرستاده‏اند   كه بعنوان هديه بعلى عليه السلام و فرزندانش عطا كنيد پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم سه مرتبه تهليل و سه دفعه تكبير گفته با صدائى رسا و فصيح فرمودند بِسْمِ اللَّهِ   الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ طه ما أَنْزَلْنا عَلَيْكَ الْقُرْآنَ لِتَشْقى‏   1و2    مشك را بوئيده و بدست امير المؤمنين كه در كنارش نشسته بود مرحمت كردند چون جام بدست على عليه السلام رسيد فرمود بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ إِنَّما وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلاةَ وَ يُؤْتُونَ الزَّكاةَ وَ هُمْ راكِعُونَ   مائده 55    جام را استشمام نموده بحضرت امام حسن عليه السلام دادند آن حضرت جام را گرفته و فرمودند بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ عَمَّ يَتَساءَلُونَ عَنِ النَّبَإِ الْعَظِيمِ الَّذِي هُمْ فِيهِ مُخْتَلِفُونَ نبا  ايات 1و2و    پس از بوئيدن آن را بدست برادر بزرگوارش حضرت امام حسين عليه السلام دادند امام حسين عليه السلام فرمود بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ قُلْ لا أَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْراً إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبى‏ وَ مَنْ يَقْتَرِفْ حَسَنَةً نَزِدْ لَهُ فِيها حُسْناً إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ شَكُورٌ   شورى 23  جام را بوئيده و به پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم رد كرد همينكه جام در دست پيغمبر قرار گرفت فرمودند بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ اللَّهُ نُورُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ. نور 35 

 

ابن عباس گفت نفهميدم بعد از آن جام چه شد آيا بآسمان رفت و يا در زمين پنهان شد بقدرت خداى متعال.

یک شنبه 4 / 3 / 1397برچسب:, :: 17:37 ::  نويسنده : ارادتمند

 تفسير جامع، ج‏4، ص: 291

ذيل آيه ذلِكَ لَآياتٍ لِأُولِي النُّهى‏  54    از مروان روايت كرده گفت حضرت صادق عليه السلام فرمود بخدا قسم مراد از اولى النهى ما هستيم گفتم فدايت شوم معناى آن چيست؟ فرمود همانست كه خداوند به پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم خبر داد كه بعد از رحلت او كسى بيايد مدعى خلافت شود و قيام بآن امر كند كه او ابن ابى قحافه است و ديگرى بعد از او و سومى بعد از دومى و بنى اميه بعد از آنها و پيغمبر خدا قبلا اين مطالب را اعلام داشت بعلى عليه السلام و آنحضرت بفرزندانش تا بما خبر دادند كه بعد از بنى اميه بنى عباس ادعاى خلافت خواهند كرد و ما در اجراى فرمان خداوند صبر كرديم و ما خزان دين خدا و حجت بر خلق ميباشيم و ما مأمور كتمان اين معنا هستيم همچنانكه پيغمبر اكرم تا صدور فرمان حق امر خود را پنهان داشت و از دشمنان مخفى نمود تا دستور مهاجرت از مكه ابلاغ شد و پس از آن با مشركين جهاد نمود ما هم بر طريقه رسول

 خدا هستيم تا وقتى كه اجازه و رخصت برسد دين حق را اظهار و با شمشير دشمنان دين خدا را مغلوب نمائيم همانطور كه پيغمبر خدا در جنگ بدر رفتار فرمود

 

 

 تفسير جامع، ج‏4، ص: 297

قَالَ يَبْنَؤُمَّ لَا تَأْخُذْ بِلِحْيَتىِ وَ لَا بِرَأْسىِ  إِنىّ‏ِ خَشِيتُ أَن تَقُولَ فَرَّقْتَ بَينْ‏َ بَنىِ إِسْرَ ءِيلَ وَ لَمْ تَرْقُبْ قَوْلىِ(94)

94 هارون گفت: اى فرزند مادرم! ريش و سر مرا مگير. من ترس آن داشتم كه بگويى بين فرزندان اسرائيل تفرقه انداختى و به سخنم اعتبارى قائل نشوى.

گروهى از بنى اسرائيل در حضور موسى پرستش گوساله و سجده بر آن را تكذيب نمودند موسى دستور داد گوساله را شكسته و ريز ريز كرده و در آب ريختند و بنى اسرائيل را امر نمود كه از آن بنوشند كسانى كه گوساله را پرستيده و سجده كرده بودند پس از نوشيدن آب اثرى از براده‏ها و ذرات طلا بر چهره آنها ظاهر شده دروغگويان بر كسانى كه در ايمان خود ثابت قدم بودند شناخته شدند سليم بن قيس هلالى در اصل خود گفت اشعث بن قيس بامير المؤمنين عليه السلام عرض كرد اى پسر ابو طالب وقتى مردم با أبو بكر و عمر بيعت كردند چرا شمشير نكشيدى و قتال و كارزار ننمودى تا حق خود را بگيرى؟ فرمود اى پسر قيس سخنى گفتى پاسخ آن را گوش كن از گرفتن حق نترسيدم و باكى نداشتم از آنكه كشته شوم و با پروردگار خود ملاقات نمايم و ميدانستم آنچه نزد خدا است بهتر است از براى من از هر چه كه در دنيا موجود است لكن عهدى كه رسول خدا با من نمود مانع شد از آنكه دست بشمشير زنم و حق خود را بگيرم خبر داد مرا پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم آنچه امت بمن ظلم و ستم ميكنند و هر چه فرمود يقين داشتم و بعين مشاهده مينمودم گفتم ايرسول خدا عهد شما چيست و دستور چه ميفرمائيد؟ فرمود يا

 على عليه السلام اگر يار و معينى داشتى با ظالمين جهاد كن و الا در خانه خود بنشين و خون خود و اهل بيت و شيعيانت را حفظ نما اى على عليه السلام تو نسبت بمن بمنزله هرونى نسبت بموسى اين امت بعد از من مانند بنى اسرائيل باشند نسبت بهارون در غيبت موسى اندكى از آنها پيروى هرون نموده و بسيارى تابع سامرى شدند وقتى پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم وفات نمود مردم با أبو بكر و عمر بيعت كردند در حاليكه من مشغول بغسل و كفن و دفن رسول خدا بودم پس از آنهم عهد كرده عبا بر دوش نيندازم تا قرآن را جمع كنم قرآن را جمع نمودم سپس دست فاطمه عليه السلام و حسنين عليه السلام را گرفته و بخانه مهاجر و انصار بردم و از ايشان نصرت و يارى طلبيدم و خدا را بر آنها شاهد و گواه گرفتم كسى از آنها اجابت نكرد مرا جز زبير و سلمان و أبو ذر و مقداد از طايفه و عشيره خود هم كسى نبود كه مرا يارى كند چه حمزه در احد و جعفر در موته شهيد شده بودند و عباس و عقيل هم بتازگى اسلام اختيار كرده و بكفر نزديك تر بودند تا باسلام علاوه بر آنكه دو شخص ذليل و ناتوان بودند اين امت مرا خوار نموده و نزديك بود بقتل رسانند من بهارون شباهت نزديكى داشتم و باو تاسى نيكوئى نمودم و عهدى كه رسول خدا نمود قويترين حجتى بود براى من‏

 على بن ابى حمزه از حضرت صادق عليه السلام روايت كرده فرمود خداوند هيچ پيغمبرى را مبعوث نفرموده مگر آنكه دو شيطان هم زمان آن پيغمبر بوده او را آزار نموده و پيروانش را گمراه ميكردند و اين خبر در پايان سوره انعام مشروحا ذكر شده است در مورد پيغمبران اولو العزم بشرح زير دو شيطان معاصر نوح غنطيغوس و خرام و دو شيطان معاصر ابراهيم كسيل و زرام و دو شيطان زمان موسى سامرى و مرعقيسا همزمان عيسى بولس و مريتون بود و دو شيطان پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم حبتر و زريق بود كه كنايه از اولى و دومى بوده زيرا اولى در حيله و تزوير مانند روباه و دومى چشمان ازرق داشت‏

یک شنبه 4 / 3 / 1397برچسب:, :: 17:36 ::  نويسنده : ارادتمند

تفسير جامع، ج‏4، ص: 268

وَ إِذَا تُتْلىَ‏ عَلَيْهِمْ ءَايَاتُنَا بَيِّنَاتٍ قَالَ الَّذِينَ كَفَرُواْ لِلَّذِينَ ءَامَنُواْ أَىُّ الْفَرِيقَينْ‏ِ خَيرٌْ مَّقَامًا وَ أَحْسَنُ نَدِيًّا(73)

73 هنگامى كه آيات روشن ما براى آنها تلاوت مى‏شود، كافران به اهل ايمان مى‏گويند: كدام يك از دو گروه، مقام بهتر و منزل نيكوتر دارد؟

در كافى از ابى بصير روايت كرده گفت معنى آيه فوق را از حضرت صادق سؤال نمودم فرمود پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم قريش را بولايت و محبت ما اهل بيت دعوت نمود آنها رو برگردانيده و انكار كردند تمام ايشان در گمراهى و كفر غوطه ورند و ايمان بولايت امير المؤمنين عليه السلام و ولايت ما نياوردند پروردگار آنها را مهلت داده و در گمراهى رها كرده و از شهوات خود لذت برند تا مرگ ايشان را دريابد در آنوقت ميفهمند كه چگونه پست و حقير ميباشند

 

 

تفسير جامع، ج‏4، ص: 269

 

وَ يَزِيدُ اللَّهُ الَّذِينَ اهْتَدَوْا هُدىً   76  خداوند از نظر رحمت خود هدايت كسانى را كه قبول ولايت ائمه نموده‏اند و پيروى از ايشان ميكنند فزونى مى‏بخشد

 

تفسير جامع، ج‏4، ص: 273

 

در كافى از حضرت صادق عليه السلام روايت كرده فرمود مراد از ود كه خداوند در آيه فوق فرمود سَيَجْعَلُ لَهُمُ الرَّحْمنُ وُدًّا   96  ولاية امير المؤمنين است و از حضرت باقر عليه السلام روايت كرده فرمود نازلشده آيه فوق در شأن امير المؤمنين عليه السلام و نيست مؤمنى مگر آنكه در دل او محبت على عليه السلام و اهل بيت او بوده باشد

یک شنبه 4 / 3 / 1397برچسب:, :: 17:33 ::  نويسنده : ارادتمند

تفسير جامع، ج‏4، ص: 238

سوره مريم‏

در مكه نازل شده نود و هشت آيه و نهصد و شصت و دو كلمه و سه هزار و هشتصد و دو حرفست‏

 خلاصه مطالب سوره مريم عبارت است از قصص زكريا و يحيى و مريم و عيسى و ابراهيم و اسمعيل و ادريس و نتيجه دعوات آنها و حال مؤمنين و كفار در قيامت و حشر

 

 

تفسير جامع، ج‏4، ص: 240

ابن بابويه در معناى كهيعص  1   از حضرت باقر عليه السلام روايت نموده فرمود خداوند برمز و اشاره ميفرمايد من كفايت كننده و ولى و دانا و در وعده خود راستگو هستم و بسند خود از سعد بن عبد اللّه قمى روايت كرده گفت حضور مولاى خود امام حسن عسكرى عليه السلام شرفياب شدم بمن فرمود اى سعد از ملاقات با من هدف و مقصودى هم داشتى؟ عرض كردم احمد بن اسحق مرا بزيارت حضرتت تشويق نمود كه درك محضر شريف نموده و اگر اجازه فرمائيد مسائلى هم دارم بيان كنم اشاره بطفلى كه در حضور مباركش بود نموده و فرمودند هر چه ميخواهى از نور ديده و فرزندم   كه امام دوازدهم مسلمين است سؤال كن بآن گوهر پاك توجه كردم پرسيدم اى فرزند رسول خدا مرا از تاويل كهيعص مطلع بفرمائيد؟ فرمود اين حروف مقطعه از اخبار غيبيه است و خداوند با اشاره بآن حروف حوادث مربوط بزكريا را براى پيغمبر خود اعلام و سپس قصه او را بيان ميفرمايد كه زكريا از خداوند درخواست نمود كه اسماء خمسه طيبه را باو تعليم دهد جبرئيل نازل و اسماء را بزكريا تعليم نمود روزى در مقام مناجات عرض كرد پروردگارا چه مصلحتى است كه هر وقت من نام محمد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم و على و فاطمه و حسن را بياد ميآورم خوشحال شده و هم و غم خود را فراموش ميكنم و چون نام حسين عليه السلام را متذكر ميشوم تمام غم و غصه عالم بدلم مى‏نشيند و بى‏اختيار اشكم جارى ميشود خداوند حادثه حضرت سيد الشهداء را براى زكريا بيان ميفرمايد كاف اشاره بكربلاى حسين عليه السلام و ها رمزى از هلاكت آن جناب و فرزندان و يارانش و يا اشاره از يزيد ملعون و عين حكايت از عطش و صاد صبر آن بزرگوار را ميرساند.

زكريا چون واقعه جانگداز كربلا را شنيد چنان متأثر شد كه تا سه روز از مصلاى خويش خارج نشد و گريه زيادى نمود و از خداوند درخواست كرد كه او را نيز فرزندى كرامت فرمايد تا مايه روشنى چشم بوده و مانند حسين عليه السلام شهادت نصيبش گردان و مرا چون محمد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم بمصيبت او مبتلا ساز خداوند دعايش را مستجاب و يحيى را باو عطا فرمود و شهادت را نصيب او گردانيد و او هم چون حسين   عليه السلام ششماهه بدنيا آمد قوله تعالى: ذِكْرُ رَحْمَتِ رَبِّكَ عَبْدَهُ زَكَرِيَّا  2   اين بيان يادآورى از رحمة و بخشايش پروردگارت ميباشد بر بنده خود زكريا هنگاميكه در نهانى از روى كمال اخلاص خداى خود را خواند و اين آيه دلالت ميكند بر استحباب دعا در خفا و پنهانى چنانكه پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم فرمود بهترين دعا آنستكه در پنهانى و از انظار مردم پوشيده باشد چه آن از روى اخلاص و باجابت مقرون‏تر است.

زكريا گفت اى پروردگار پيرى در من اثر كرده و استخوانهايم را سست نموده و تخصيص ذكر باستخوان براى آنستكه در اعضاء آدمى استخوان محكم‏تر باشد چون آن سست گردد گوشت و عصب و عروق بمراتب ضعيف‏تر ميشود و از غايت تشبيه پيرى را بآتش وصف نمود چه آتش در هر جا كه افتد تمام اطراف آن را فرا گيرد پيرى هم همينطور است و گفت پروردگارا از سر رويم آتش پيرى هويدا شده و هيچوقت از دعاى بدرگاه تو مأيوس و بدبخت نبودم يعنى هرگز نبود كه من تو را بخوانم و اجابت نفرمائى و هر وقت بدرگاهت رو ميآوردم با سعادت و كامرانى بر مى‏گشتم وَ إِنِّي خِفْتُ الْمَوالِيَ مِنْ وَرائِي وَ كانَتِ امْرَأَتِي عاقِراً فَهَبْ لِي مِنْ لَدُنْكَ وَلِيًّا 5  پروردگارا   من از اين وارثان پس از مرگم بيمناك هستم مبادا صالح نباشند عيالم هم ديگر نميزايد خداى من از لطف و كرمت فرزند صالح و جانشين شايسته بمن مرحمت بفرما تا آن فرزند وارث من و تمام آل يعقوب بوده مرضى و پسنديده باشد اين آيه نص صريح است بر اينكه از پيغمبران مال و اموال ارث برده ميشود چه زكريا گفت يَرِثُنِي وَ يَرِثُ مِنْ آلِ يَعْقُوبَ   6  و حقيقت ميراث در مال باشد چه آن انتقال مال مورث است بسوى ورثه بعد از فوت مورث نه وراثت نبوت و علم براى آنكه علم و نبوت بارث بكسى نميرسد چه علم به تحصيل و نبوت و امامت و خلافت به تعيين پروردگار باشد بنابر اين حديثى كه از عمر نقل كرده‏اند كه گفت درهم و دينار از پيغمبران ارث برده نميشود بلكه ارث آنها علم و دانش است از جمله احاديث كاذبه و افتراء بر خدا و رسول است و مخالف صريح آيه فوق است چنانچه حضرت فاطمه متمسك شد بآيه فوق و آيات ديگر و با ابو بكر و عمر در بابت فدك محاجه نمود و آنها را مجاب كرد و فرمود بايشان بر خلاف صريح قرآن سخن ميگوئيد چون ابو بكر محكوم شد و شاهد و حجتى بر مدعاى خود نداشت لذا نامه در خصوص رد فدك نوشت و بآن مظلومه داد لكن عمر نامه را از آنحضرت برگرفت و پاره نمود  و چنان سيلى بصورت دختر پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم زد كه صورتش كبود و عاقبت آن مظلومه در اثر ظلم و ستم عمر و يارانش شهيد شد چنانچه شد

 

 

پنج شنبه 3 / 3 / 1397برچسب:, :: 19:29 ::  نويسنده : ارادتمند

تفسير جامع، ج‏4، ص: 174

سوره كهف‏

سوره كهف در مكه نازل شده و يكصد و ده آيه و يكهزار و پانصد و هفتاد و هشت كلمه و شش هزار و ششصد و شصت حرف است.

خلاصه مطالب اين سوره داستان اصحاب كهف و بيان آنكه مال و فرزند از جمله متاع دنيا است و شرح حال موسى با خضر و مصاحبت آنها با يكديگر و قصه اسكندر و رفتن او بظلمات‏

 

 إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ كانَتْ لَهُمْ جَنَّاتُ الْفِرْدَوْسِ نُزُلًا 107

عياشى ذيل آيه فوق از حضرت موسى بن جعفر عليه السلام روايت كرده فرمود آيه مزبور در باره آل محمد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم نازلشده‏

 

 تفسير جامع، ج‏4، ص: 237

شعيب عقرقوفى و ابى بصير و حسن بن ابى العلا و عبد اللّه بن وضاح همگى از حضرت صادق عليه السلام روايت كرده كه فرمود مراد از معناى أَنَا بَشَرٌ مِثْلُكُمْ 110  آنست    كه من در حقيقت مانند شما مخلوقى هستم و مراد از لا يُشْرِكْ بِعِبادَةِ رَبِّهِ أَحَداً 110   اين است كه عمل صالح ولايت آل محمد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم ميباشد و نبايد بولايت آل محمد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم شرك بياورد

 

 

و نيز از آنحضرت روايت كرده فرمود ولايت آل محمد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم عمل صالح است و هر كه با ولايت آنها دوست و ولى ديگرى اتخاذ كند او مشرك و كافر است و انكار نموده حق و ولايت امير المؤمنين را و در روايت ديگر فرمود عمل صالح معرفت ائمه است و مقصود از لا يُشْرِكْ بِعِبادَةِ رَبِّهِ أَحَداً تسليم و پيروى نمودن از امر على بن ابى طالب عليه السلام و شريك قرار ندادن در خلافت با آنحضرت است چه در ستايش و پرستش خدا شرك نياوردن حقيقة اطاعت نمودن از امر پروردگار است نسبت بولايت امير المؤمنين و فرزندانش‏

پنج شنبه 3 / 3 / 1397برچسب:, :: 19:25 ::  نويسنده : ارادتمند

 

 

تفسير جامع، ج‏4، ص: 141

در كافى ذيل آيه يَوْمَ نَدْعُوا كُلَّ أُناسٍ بِإِمامِهِمْ 71   از حضرت باقر عليه السلام روايت كرده فرمود وقتى كه اين آيه نازل شد مسلمانان بپيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم عرض كردند كه آيا شما امام تمام مردم هستيد؟ فرمودند من پيغمبر تمام مردم ميباشم بزودى بعد از من از اهلبيت من امام‏هائى براى مردم خواهند آمد كه پيشوائى و رهبرى مسلمين را بر عهده خواهند داشت ولى مردم بآنها ستم نموده و ايشان را تكذيب نموده و گمراهان فريب خورده و كفار مقام ايشانرا غصب ميكنند اى مردم بدانيد و آگاه باشيد هر كس ائمه دين را كه از نسل من و خاندان من هستند دوست داشته و تصديق نمايند و از ايشان پيروى كنند از من و با من باشند و هر كه                       

 بآنها ستم نموده و تكذيب امامت ايشان كند از اهل دين من نبوده و من از او بيزارم و اين حديث را در بصائر الدرجات نيز نقل نموده است.

در كتاب محاسن از يعقوب بن شعيب روايت كرده گفت سؤال كردم از حضرت صادق عليه السلام معنى آيه يَوْمَ نَدْعُوا كُلَّ أُناسٍ بِإِمامِهِمْ را فرمود روز قيامت مردم هر عصر و زمانى را از اين امة با امام و رهبران هر عصر در محكمه عدل الهى دعوت ميكنند حضورش عرض كردم آيا پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم با مردم زمان خود و امير المؤمنين عليه السلام با معاصرين خود و حسنين با مردمان زمان عصر خود و هر امامى با مردم آن عصر بمحشر حاضر ميشوند فرمود بلى.

در كافى از فضيل بن يسار روايت كرده گفت سؤال نمودم از حضرت صادق عليه السلام معنى آيه مزبور را فرمود ايفضيل بشناس امام زمان خود را چون شناختى او را تقديم و تأخير ظهور ضرر و زيان بتو نرساند همانا هر آنكه امام زمان خود را شناخت و پيش از ظهور حضرت قائم حجة عليه السلام وفات نمود مانند كسى استكه در ركاب آنحضرت جهاد كند و مثل شخصى استكه با پيغمبر بجهاد رفته باشد.

عياشى از ابى بصير روايت كرده گفت فرمود حضرت صادق عليه السلام روز قيامت مردم هر عصرى را با امام آنعصر كه در زمان او وفات كرده احضار كنند هر كه امام خود را در دنيا شناخته و باو اعتقاد داشته نامه عملش را بدست راست او بدهند و كوچكترين ستمى بر او وارد نخواهد شد و هر آنكه امام زمان خود را نشناخته نامه عملش را بدست چپ او بدهند و جزء اصحاب شمال باشد كه خداوند در باره آنها ميفرمايد وَ أَصْحابُ الشِّمالِ ما أَصْحابُ الشِّمالِ فِي سَمُومٍ وَ حَمِيمٍ وَ ظِلٍّ مِنْ يَحْمُومٍ.

و از ابن عباس روايت كرده كه رسول اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم فرمود روز قيامت پروردگار ائمه هدى امير المؤمنين و حضرت امام حسن و امام حسين عليهم السلام و فرزندان امام حسين را احضار نموده بايشان ميفرمايد شما و شيعيانتان از پل صراط عبور كرده داخل بهشت شويد بدون حساب سپس ائمه و پيشوايان اهل فسق را احضار نمايد و بآنها بفرمايد دست پيروان خود را گرفته و بدون حساب وارد دوزخ شويد شيخ مفيد در  كتاب اختصاص از اصبغ بن نباته روايت كرده گفت روزى امير المؤمنين بما امر فرمود كه بحوالى كوفه برويم براى حاجتى هنگاميكه از شهر خارج شديم عمرو بن حريث و هفت نفر ديگر از رفقايش سوسمارى را مشاهده كردند عمرو آن سوسمار را گرفت دستش را باز نمود برفقايش گفت اين امير المؤمنين است بيائيد با او بيعت كنيد آن هفت نفر از روى تمسخر با آن سوسمار بيعت كردند پس از آنكه بكوفه مراجعت نموديم وارد مسجد شديم امير المؤمنين عليه السلام مشغول تلاوت خطبه روز جمعه بود نظرش بعمرو بن حريث و اصحابش افتاد فرمود ايمردم بدانيد كه رسول اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم در حين وفاتش هزار سر كه كليد درهاى هزار باب علم و دانش است بمن آموخت كه از هر درى از آن هزار در ديگر از دانش باز ميشود و من ميشنوم كه خداوند در قرآن ميفرمايد روز قيامت هر طايفه از مردم را با امام آنها احضار نموده و ميخوانيم براى حساب بخدا سوگند روز قيامت پروردگار هشت نفر از شما را احضار نمايد در حالتى كه امامشان سوسمارى باشد و اگر بخواهم نام آن هشت نفر را اسم برى ميكنم اصبغ بن نباته ميگويد وقتى آنحضرت اين فرمايشات را فرمود عمرو بن حريث و اصحابش از شدت ترس رنگ از صورتشان پريد و مانند مار گزيده بهم مى‏پيچيدند.

 و از حضرت رضا عليه السلام روايت كرده فرمود پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم فرموده فرداى قيامت هر قومى را بچند چيز باز خوانند بامام زمانشان كه باو اقتدا كرده‏اند و بسنت پيغمبرشان و بكتابيكه بر آنها فرستاده شده يهوديان را بتورية و نصارى را بانجيل و مسلمين را بقرآن و از حضرت صادق عليه السلام روايت كرده فرمود چون قيامت بر پا شود خلايق را در محكمه عدل الهى احضار نموده منادى از طرف پروردگار ندا كند كجا است فلان فرزند فلان امام عادل و شيعيان معاصر او آن امام و پيروانش حاضر شوند بالاى سر امام پرچمى است كه در آن نوشته شده‏

لا اله الا اللّه محمد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم رسول اللّه الامام العادل ولى اللّه‏

و بر شيعيان نورى از عظمت پررودگار سايه افكنده آن امام و شيعيانش ايمن هستند از خشم و غضب پروردگار آنگاه منادى ديگر فرياد زند كجا ميباشد فلان فرزند فلان امام و پيشواى گمراهان و اهل ظلمه و پيروان او آن شخص و پيروانش رو بمحشر آورند ابر سياهى بر سر آنها سايه افكند و بر بالاى سر امامشان پرچمى است كه بر آن نوشته شده لا اله الا اللّه محمد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم رسول اللّه‏

فلان فرزند فلان امام ظلمه و پيروانش او نوميدند از رحمت خدا و امر شود آنها را بدوزخ ببرند و اين آيه وعيد است و دعوت بحساب ميكند چه دعوت بر دو قسم است يا دعوت بثواب است مانند آيه وَ اللَّهُ يَدْعُوا إِلى‏ دارِ السَّلامِ و يا دعوت بحساب است نظير همين آيه كه ميفرمايد يَوْمَ نَدْعُوا كُلَّ أُناسٍ بِإِمامِهِمْ و از مفضل بن عمر روايت كرده كه فرمود حضرت صادق عليه السلام اى مفضل روز قيامت منادى ندا كند اى كسانيكه در دنيا اقتدا بمعصومين كرديد بشتابيد بسوى حساب سپس فرمود آنحضرت بخدا سوگند شما را كه بما نسبت ميدهند در عرصه محشر بر ما سخت‏تر ميگذرد از حساب كشيدن شما چه شرمندگى و خجالتى باشد از براى ما كه ناپاكى را بپاكى نسبت دهند و آلوده‏اى را بپاكيزه‏اى بخوانند و عاصى را پيرو معصومى بدانند بخدا سوگند حياء ما ائمه از عصاة و گناهكاران شيعيان در قيامت سخت‏تر باشد از حياء ايشان از گناه خودشان فرداى قيامت آنها را با نامه سياه و حالى تباه سر بزير افكنده از شرم گناه بنزديك ميزان اعمال آورند چون پيغمبر ايشان را مشاهده كند ميفرمايد بآنها بد امتى بوديد مرا و چون على مرتضى آنها را به بيند بفرمايد شما شيعيان بدى بوديد و نيز فرمود پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم فرموده هر كه مرا بخواهد مشاهده كند روز قيامت نزديك ميزان اعمال بيايد مى‏بيند صورت من از خجالت و شرمندگى آنچه امتان من پس از من مرتكب شده‏اند سرخ شده و گرفتگى پيدا كرده واعجبا پيغمبر و ائمه معصومين از اعمال و كردار تو اى مسلمان شرم دارند چگونه خودت از كردار زشت خويش شرم ندارى باشد تا فردا تو را بمرقف حساب باز دارند وَ لَوْ تَرى‏ إِذِ الْمُجْرِمُونَ ناكِسُوا رُؤُسِهِمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ اگر ببينى گناهكاران را كه چگونه سر در پيش افكنده و روى آن ندارند كه سر بردارند و چشم آن ندارند كه ديده باز كنند بطرف راست بنگرند پيغمبران را مشاهده كنند بچپ نظر افكنند ائمه معصومين عليه السلام را ببينند از پيش فرشتگان را بينند قاضى رشوه نگيرد گواهان تدليس نكنند ترازوى اعمال بغلط نسنجد محاسبى است كه سهو نكند خطابى كه در آن لغو نباشد اى بيچاره در چنين حالى فرياد رس و معين و ياورى ندارى جز اميد برحمت خداوند و شفاعت معصومانيكه امروز كلمات و فرمايشات آنها را تكذيب و رد ميكنى و خدشه در سند و احاديث آن بزرگواران مينمائى و محدثين و پيروان ايشان را استهزاء و سخريه ميكنى.

در كافى از محمد بن سنان روايت كرده گفت روزى مردى حضور حضرت رضا عليه السلام شرفياب شد عرض كرد ايفرزند رسولخدا من شما و پدرانت را دوست ميدارم آيا دوستى شما فرداى قيامت ما را سودى دارد؟ فرمود روز قيامت بعضى از شيعيان ما را به بدترين حال براى حساب حاضر كنند پروردگار امر بفرمايد آنها را بدوزخ به برند آنها گويند پروردگارا براى ما وسيله هست بنزد شما خطاب رسد آنوسيله چيست؟ گويند دوستى محمد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم و آل محمد عليهم السلام است.

حق تعالى بفرمايد نيكو وسيله‏اى است آنها را به بهشت ببريد آن مرد چون اين سخن را از آنحضرت بشنيد از هوش رفت و در حال بيهوشى ميگفت «يَوْمَ نَدْعُوا كُلَّ أُناسٍ بِإِمامِهِمْ» چون ساعتى بدين حال بود جان داد و تسليم شد.

 

 

 قوله تعالى: وَ يَسْئَلُونَكَ عَنِ الرُّوحِ قُلِ الرُّوحُ مِنْ أَمْرِ رَبِّي وَ ما أُوتِيتُمْ مِنَ الْعِلْمِ إِلَّا قَلِيلا  85  در كافى از حضرت صادق عليه السلام روايت كرده فرمود روح مخلوقى است بزرگتر از جبرئيل و ميكائيل هميشه با پيغمبر و ائمه ميباشد و از ملكوت است.

 

 

 

 

پنج شنبه 3 / 3 / 1397برچسب:, :: 19:24 ::  نويسنده : ارادتمند

 تفسير جامع، ج‏4، ص: 106

ابن بابويه بسند خود از حضرت رضا عليه السلام ذيل آيه إِنْ أَحْسَنْتُمْ أَحْسَنْتُمْ لِأَنْفُسِكُمْ  

 وَ إِنْ أَسَأْتُمْ فَلَها 7  روايت كرده فرمود هر كس متذكر مصائب ما آل محمد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم شده و بگريد يا بگرياند مردم را روزى كه ديده‏هاى مردم گريان ميشود خداوند چشم او را گريان نميفرمايد و هر كسى در مجلسى كه نشر فضائل ما ميشود و امر ما احياء ميگردد بنشيند هرگز دل او نميرد خصوصا روزى كه دلهاى اكثر مردم مرده است و سپس حضرت آيه را تلاوت نموده و فرمود

 

و در كافى از حضرت صادق عليه السلام در معناى آيه إِنَّ هذَا الْقُرْآنَ يَهْدِي لِلَّتِي هِيَ أَقْوَم 9  ُ روايت كرده فرمود قرآن شما را بسوى امام رهبرى و هدايت مينمايد و اين حديث را عياشى روايت نموده و بسند ديگر از حضرت باقر عليه السلام روايت كرده كه فرمود قرآن مؤمنين را بولايت امير المؤمنين و ائمه هدى رهبرى و هدايت ميكند.

 

 تفسير جامع، ج‏4، ص: 115

 در كافى ذيل آيه وَ آتِ ذَا الْقُرْبى‏ حَقَّهُ وَ الْمِسْكِينَ وَ ابْنَ السَّبِيلِ وَ لا تُبَذِّرْ تَبْذِيرا  26  ً از على بن اسباط روايت كرده گفت روزى حضرت موسى بن جعفر عليه السلام بر مهدى عباسى وارد شد ديد مهدى مظالم را بصاحبانش مسترد مينمايد حضرت باو فرمود اى امير آيا مظالم ما را بر نميگردانى؟ پرسيد يا ابو الحسن مظالم شما چيست؟

فرمود وقتى كه پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم در جنگ خيبر فاتح شد مردم فدك بدون جنگ تسليم شده زمينهاى فدك و اطرافش بدون جهاد در اختيار پيغمبر در آمد خداوند آيه وَ آتِ ذَا الْقُرْبى‏ را نازل فرمود پيغمبر اكرم از جبرئيل سؤال نمود منظور از ذا القربى چه كسانى ميباشند و حق آنها چيست؟ جبرئيل بآسمان بالا رفته و فرود آمد و از طرف خداوند به پيغمبر ابلاغ نمود كه فدك را بدخترت فاطمه عليها السلام عطا كن پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم فاطمه عليها السلام را احضار نموده فرمود بنا بامر خداوند فدك را بشما واگذار مينمايم فاطمه عليها السلام عرض كرد هم از طرف خداوند و هم از طرف شما قبول كردم از همانروز كه پيغمبر حياة داشت وكلاى حضرت زهرا عليها السلام در فدك بوده و عمل مينمودند و اموال را تصرف كرده و بحضور ايشان ميبردند زمانى كه أبو بكر مصدر كار شد نمايندگان و وكلاى زهرا عليها السلام را 

 از فدك خارج و از تصرف اموال ممنوع نمود، حضرت فاطمه عليها سلام براى احقاق حق خود و تصرف مجدد فدك نزد أبو بكر رفته و احتجاج نمود أبو بكر گفت گواه و شاهدى بياور كه تصديق كند كه پيغمبر در زمان حياة خود فدك را بشما بخشيده آنحضرت امير المؤمنين عليه السلام و ام ايمن و حسنين را براى شهادت برد أبو بكر پس از شنيدن گواه ايشان نامه‏اى مشعر بر استرداد فدك بفاطمه عليها سلام تسليم نموده و آن حضرت شادمان از نزد أبو بكر مراجعت نمود ناگاه عمر حضرتش را ديد پرسيد اى دختر رسولخدا كجا بوده و چه همراه دارى؟ حقيقت امر را باو گفت عمر كاغذ و أبو بكر را مطالبه نمود فاطمه عليها سلام از تسليم آن خوددارى كرد عمر با كمال خشونت و جسارت نامه را از حضرت زهرا عليها سلام گرفته و جويد و از بين برد و گفت فدك مال پيغمبر نبوده است و باين ترتيب مال ما را از بين برده و ما را محتاج نمودند.

مهدى عباسى از موسى بن جعفر عليه السلام حدود فدك را سؤال نمود فرمود از يك طرف بكوه احد بيرون مدينه و حد ديگر آن عريش مصر و از طرفى بدرياى سيف و از طرف ديگر دومة الجندل بوده مهدى گفت آيا تمام اين منطقه عظيم جزء فدك بوده است؟ حضرت موسى بن جعفر عليه السلام فرمود بلى تمام اينها زمينهائى بود كه بدون لشكر كشى و جنگ صاحبان آنها برسول اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم واگذار نمودند  مهدى گفت اين اموال خيلى زياد است بايد فكر كرد كه چگونه مسترد بشود.

حكايت بخشيدن فدك از طرف پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم بفاطمه عليها السلام و تصرف عمال آنحضرت و غصب فدك از طرف أبو بكر و احتجاج حضرت زهرا عليها السلام در كتب خاصه و عامه بتفصيل نقل و روايت شده است.

 

  

تفسير جامع، ج‏4، ص: 123

وَ لا تَقْفُ ما لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ إِنَّ السَّمْعَ وَ الْبَصَرَ وَ الْفُؤادَ كُلُّ أُولئِكَ كانَ عَنْهُ مَسْؤُلا 36

ابن بابويه از حضرت عبد العظيم روايت كرده فرمود حديث كرد مرا حضرت جواد عليه السلام از پدرانش كه پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم بابو بكر فرمود اى ابو بكر تو بمنزله گوش هستى و عمر بمانند چشم و عثمان بمثل قلب بزودى سؤال ميكنند از شما ولايت و خلافت و دوستى وصى من على بن أبي طالب را سپس تلاوت نمود آيه فوق را و فرمود بعزت و جلال پروردگارم سوگند كه تمام امة را در روز قيامت نگاه   دارند و از آنها ولايت على و فرزندانش را سؤال ميكنند و اينست معناى قول پروردگار كه ميفرمايد در سوره صافات آيه 24 وَ قِفُوهُمْ إِنَّهُمْ مَسْؤُلُونَ.

ابو حمزه ثمالى از حضرت باقر عليه السلام روايت كرده كه پيغمبر فرمود روز قيامت قدم بنده‏اى در پيشگاه پروردگار قرار نميگيرد مگر آنكه از او چهار چيز سؤال ميكنند يكى از عمرش كه در چه فانى كرده و از بدنش كه چگونه فرسوده نموده و از مالش كه بچه طريق بدست آورده و صرف كرده و از دوستى ما اهل بيت پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم‏

 

پنج شنبه 3 / 3 / 1397برچسب:, :: 19:19 ::  نويسنده : ارادتمند

تفسير جامع، ج‏4، ص: 78

سوره اسرى‏

سوره اسرى كه بنى اسرائيل هم ناميده شده در مكه نازل گرديده و يكصد و يازده آيه و هزار و پانصد و سى كلمه و ششهزار و چهار صد و شصت حرف است‏

خلاصه مطالب سوره اسرى عبارت است از بيان معراج رسول اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم و شرح حالات بنى اسرائيل از جهت ترقى و تنزل و انحطاط و پند و اندرز بمسلمانان و پيروى نكردن آنها از يهود در ارتكاب معاصى و كردار زشتى كه سبب سخط و غضب الهى ميگردد و بيان آنكه هر چه در آسمانها و زمين است همه بذكر و تسبيح پروردگار اشتغال دارند.

 

 

  تفسير جامع، ج‏4، ص: 105

در كافى از حضرت صادق عليه السلام ذيل آيه وَ قَضَيْنا إِلى‏ بَنِي إِسْرائِيلَ فِي الْكِتابِ لَتُفْسِدُنَّ فِي الْأَرْضِ مَرَّتَيْن  4  ِ روايت كرده فرمود مراد از دو مرتبه فساد كردن يكى بقتل رسانيدن امير المؤمنين عليه السلام است و ديگرى طعنه و نيزه زدن بامام حسن عليه السلام ميباشد و منظور از وَ لَتَعْلُنَّ عُلُوًّا كَبِيراً 4  خبر حادثه شهادت امام حسين عليه السلام است.

و عياشى بسند خود از حضرت صادق عليه السلام روايت كرده فرمود اول كسى كه زمان رجعت بدنيا برميگردد حضرت امام حسين عليه السلام است كه مدت چهل هزار سال در دنيا سلطنت خواهد كرد بطورى كه از زيادى عمر ابروهاى مباركش بچشمهاى حضرتش ميرسد و اين حديث را بسندهاى مختلف محدثين ديگر هم روايت نموده‏اند در كافى ذيل آيه ثُمَّ رَدَدْنا لَكُمُ الْكَرَّةَ عَلَيْهِمْ وَ أَمْدَدْناكُمْ بِأَمْوالٍ وَ بَنِينَ وَ جَعَلْناكُمْ أَكْثَرَ نَفِيراً   اسرى 6   از سلمان فارسى روايت كرده كه رسول اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم فرمود پروردگار هيچ پيغمبرى را مبعوث نكرده جز آنكه براى او دوازده نفر وصى و جانشين قرار داده سپس فرمود ايسلمان ميشناسى اوصياء مرا كه خداوند برگزيده آنها را براى امة بعد از من؟ عرض كردم خدا و رسول او داناتر است فرمود ايسلمان بدانكه خداوند مرا از خلص نور خود آفريده پس از آن مرا خواند اطاعت و پيروى نمودم و از نور من على و فاطمه عليهما السلام را خلق نمود سپس از نور من و على و فاطمه عليه السلام حسن و حسين را عليهما السلام بيافريد و نام گذاشت ما را باسماء پنجگانه خود يكى از اسماء پروردگار

 

 محمود است و من محمد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم ديگر اعلى و نام على مشتق از اوست سوم فاطر و فاطمه از او گرفته شده و دو اسم ديگر پروردگار قديم الاحسان و محسن ميباشد نام حسن و حسين عليه السلام از آنها مشتق شده پس از آن از نور ما و حسين عليه السلام نه نفر از فرزندان حسين را بيافريد پيش از آنكه آسمان و زمين و فرشته بيافريند ما به تسبيح و تقديس پروردگار مشغول بوديم سلمان ميگويد حضورش عرض كردم پدر و مادرم بفدايت اى رسول خدا چيست مزد و پاداش كسيكه بشناسد اوصياء و ائمه را؟ فرمود ايسلمان هر آنكه بشناسد و اقتدا كند بآنها و دوست بدارد ايشان را و از دشمنانشان بيزارى بجويد بخدا قسم از ماست وارد شود در مكانيكه ما وارد ميشويم و ساكن شود جائيكه ما سكونت مينمائيم مجددا عرض كردم آيا ايمان باينها بدون معرفت و شناسائى كفايت ميكند؟ فرمود كافى نيست حضورش عرض كردم اى رسول خدا من آنها را تا حضرت حسين شناختم اسامى ديگران را نميدانم فرمود پس از حسين فرزندش زين العابدين است و يك بيك آنها را اسم برد تا حضرت حجة عليه السلام سپس فرمود ايسلمان شما و امثال شما از كسانيكه معرفت و محبت در حق ائمه دارند درك كنند زمان ظهور حضرت قائم عليه السلام را سلمان گفت من شكر و سپاس پروردگار را بجا آوردم براى خاطر اين فيض عظمى عرض كردم ايرسول خدا آيا من تا آن زمان حيات دارم آن حضرت تلاوت فرمود آيه فوق را عرض كردم حضورش ايرسول خدا شما هم بدنيا برميگرديد فرمود بآنخدائيكه مرا برسالت فرستاده من و على و فرزندانش و هر آنكه با ماست ايسلمان و شيطان و تابعين او را حاضر كنند و هر مؤمن محض و كافر محض بدنيا برگردد و خداوند بدست مؤمنين انتقام از كافرين و ستمكاران بكشد سلمان گفت عرض كردم ايرسول خدا من باكى ندارم مرگ را ملاقات كنم.

پنج شنبه 3 / 3 / 1397برچسب:, :: 19:18 ::  نويسنده : ارادتمند

تفسير جامع، ج‏4، ص: 60

قوله تعالى: إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَ الْإِحْسانِ وَ إِيتاءِ ذِي الْقُرْبى‏ وَ يَنْهى‏ عَنِ الْفَحْشاءِ وَ الْمُنْكَرِ وَ الْبَغْي 90

عياشى ذيل اين آيه از سعد روايت كرده گفت حضرت باقر عليه السلام بمن فرمود اى سعد مراد از عدل در اين آيه محمد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم و منظور از احسان على عليه السلام و غرض از إِيتاءِ ذِي الْقُرْبى‏ ما ائمه هستيم كه خداوند بندگان خود را مكلف بدوستى ما فرموده و آنها را از فحشاء و منكر و بغى نهى كرده و مقصود اجتناب از ظلم و ستم در حق ما اهل بيت ميباشد كه ما را رها نموده و بدشمنان رو كنند و فرمود مراد از فحشاء و منكر و بغى اولى و دومى و سومى است.                       

 و از اسمعيل جريرى روايت كرده گفت حضور حضرت صادق عليه السلام عرض كردم معنى آيه إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَ الْإِحْسانِ وَ إِيتاءِ ذِي الْقُرْبى‏ را برايم بيان فرمائيد فرمود اى اسمعيل بطريق ذيل قرائت كن آيه را

و ايتاء ذى القربى حقه‏

و فرمود مراد بعدل شهادة به‏

لا اله الا اللّه‏

است و احسان شهادت و گواهى دادن به اين كه محمد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم رسول خدا و على ولى اوست و مقصود از فحشاء و منكر و بغى دوست داشتن فلان و فلان و فلان است و در روايت ديگر فرمود عدل گواهى دادن به اين كه جز پروردگار يكتا خدائى نيست و به اين كه محمد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم پيغمبر و فرستاده اوست و احسان ولاية امير المؤمنين و اطاعت و فرمان بردارى از آن حضرت و فرزندان گراميش ميباشد و مقصود از إِيتاءِ ذِي الْقُرْبى‏ دادن خمس است بفرزندان امام حسن عليه السلام و امام حسين عليه السلام چنانچه در آيه خمس سوره انفال فرمود فَأَنَّ لِلَّهِ خُمُسَهُ وَ لِلرَّسُولِ وَ لِذِي الْقُرْبى‏ و فحشاء و منكر و بغى ستم نمودن بآل پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم و كشتن و منع كردن حق ايشان و دوستى دشمنان آنها است.

 

 

پنج شنبه 3 / 3 / 1397برچسب:, :: 19:16 ::  نويسنده : ارادتمند

  تفسير جامع، ج‏4، ص: 47

عياشى ذيل آيه وَ أَوْحى‏ رَبُّكَ إِلَى النَّحْلِ 68  از حضرت صادق عليه السلام روايت كرده فرمودند مراد از نحل در اين آيه ائمه بوده و غرض از جبال عرب و شجر دوستان اهل بيت ميباشد و منظور از مِمَّا يَعْرِشُونَ فرزند آن بندگانى هستند 

 كه هنوز آزاد نشده‏اند و نيز فرمودند بخدا قسم ثمرات مختلف فنون و علومى است كه ائمه بشيعيان خود تعليم ميدهند كه در آن شفاء دردهاى اجتماع است و محقق است كه بزرگترين شفاء در علم قرآن و حقايق آنست چنانكه ميفرمايد وَ نُنَزِّلُ مِنَ الْقُرْآنِ ما هُوَ شِفاءٌ وَ رَحْمَةٌ.اسراء  82

 

تفسير جامع، ج‏4، ص: 56

 قوله تعالى: يَعْرِفُونَ نِعْمَتَ اللَّهِ ثُمَّ يُنْكِرُونَها وَ أَكْثَرُهُمُ الْكافِرُون  83

و نيز از اصبغ بن نباته روايت كرده گفت امير المؤمنين عليه السلام فرمود واى بحال كسانيكه تغيير داده‏اند سنة پيغمبر را و از دين او خارج شدند نميترسند آنها از آنكه عذابى بر ايشان وارد شود سپس تلاوت كرد آيه فوق را و فرمود بخدا قسم ما ائمه اهل بيت پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم نعمتهاى خدا ميباشيم كه به بندگان عنايت فرموده و بواسطه ما خلايق رستگار خواهند شد

عياشى از حضرت موسى بن جعفر عليه السلام روايت كرده فرمود براى هر عصرى امامى است از ما ائمه و مبعوث ميشوند هر امتى با امام خود تا آن امام شاهد و گواه ايشان باشد در آنچه عمل نموده و بجا آورده‏اند.

 

على بن ابراهيم از حضرت صادق عليه السلام روايت كرده فرمود مقصود از شهداء  عَلَيْهِمْ مِنْ أَنْفُسِهِمْ 89  ائمه اهل بيت باشند رسول اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم گواه بر ائمه است و آن بزرگواران گواهان خلايق هستند

 

در كافى ذيل آيه وَ نَزَّلْنا عَلَيْكَ الْكِتابَ تِبْياناً لِكُلِّ شَيْ‏ءٍ وَ هُدىً وَ رَحْمَةً وَ بُشْرى‏ لِلْمُسْلِمِين  89 َ از حضرت صادق عليه السلام روايت كرده فرمود ما ائمه فرزندان رسول اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم داناترين مردم هستيم بكتاب خدا و بر حوادث گذشته و اخبار آينده و چگونگى آسمانها و زمين و بهشت و دوزخ و هر چه در آنها است بطورى وقوف داريم مانند آنكه بكف دست خود نگاه بنمائيم و اين آيه را تلاوت نمودند.

 

 

 وَ جِئْنا بِكَ شَهِيداً عَلى‏ هؤُلاءِ وَ نَزَّلْنا عَلَيْكَ الْكِتابَ تِبْياناً لِكُلِّ شَيْ‏ءٍ و نيز از حسين بن سعد روايت كرده گفت جمعى از اصحاب حضرت صادق عليه السلام گفتند در خدمت آن حضرت مكه مشرف شديم چون آنحضرت بحجر اسماعيل رسيد بما رو نموده پرسيدند كه در اينجا از منافقين و جاسوس كسى نيست آنگاه سه مرتبه فرمودند قسم بخداى كعبه اگر من ميان موسى و خضر بودم بآنها ميگفتم كه من از هر دو نفر شما داناترم و بآنها از علومى كه بى‏خبر بودند و نميدانستند خبر ميدادم زيرا خداوند آنها را بعلوم گذشته آشنا ساخته و از علوم آينده بهره‏مند نفرموده بوده و حال آنكه ما ائمه تمام علوم گذشته و آينده را تا روز قيامت از رسول اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم بارث برده‏ايم‏

پنج شنبه 3 / 3 / 1397برچسب:, :: 19:14 ::  نويسنده : ارادتمند

 تفسير جامع، ج‏4، ص: 35

در كافى ذيل جمله «فَسْئَلُوا أَهْلَ الذِّكْرِ إِنْ كُنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ» 43   از محمد بن مسلم روايت كرده گفت حضور حضرت باقر عليه السلام عرض كردم مردم گمان كرده‏اند اهل ذكر يهود و نصارى ميباشند، فرمود اگر آنها باشند شما را بسوى دين خود دعوت ميكنند و هرگز نشايد پروردگار امر كند شما را بسؤال كردن از اشخاصيكه مردم را از دين 

 اسلام خارج كرده و بسوى دين يهود و نصارى برمى‏گردانند سپس اشاره كرد آنحضرت با دست بسينه مبارك و فرمود ما ائمه اهل ذكر هستيم و مردم بايد از ما سؤال كنند

 ابن بابويه از ريان بن صلت روايت كرده گفت حضرت رضا عليه السلام در مجلس مأمون هنگاميكه علماء عراق و خراسان در آن مجلس اجتماع كرده بودند فرمود ما ائمه معصومين اهل ذكر هستيم كه خداوند امر فرموده در قرآن از اهل ذكر پرستش كنند و تحقيق نمايند، علماء عرض كردند حضورش مقصود پروردگار از اهل ذكر دانشمندان يهود و نصارى ميباشد، فرمود آنحضرت پناه ميبرم بخدا از اين سخنان اگر مراد آنها باشند ما را بسوى دين و مذهب خود ميخوانند و دعوت ميكنند و ميگويند دين ما افضل و نيكوتر از دين اسلام است مأمون عرض كرد حضورش يا ابو الحسن پس مقصود از ذكر چيست و اهل آن كيست؟ فرمود ذكر رسول اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم و اهل آن ما ائمه باشيم خداوند اين موضوع را در سوره طلاق آيه 10 بطور روشن بيان ميفرمايد فَاتَّقُوا اللَّهَ يا أُولِي الْأَلْبابِ الَّذِينَ آمَنُوا قَدْ أَنْزَلَ اللَّهُ إِلَيْكُمْ ذِكْراً رَسُولًا يَتْلُوا عَلَيْكُمْ آياتِ اللَّهِ مُبَيِّناتٍ   10-11 طلاق   لاى خردمندانيكه ايمان آورده‏ايد از خدا بترسيد كه براى هدايت شما پيغمبرى را فرستاد تا آيات روشن و بينات خدا را بر شما تلاوت كند و تا آنانكه بخدا ايمان  آورده و نيكوكار شدند از ظلمت نادانى بسوى معرفت و ايمان باز آورد پس ذكر محمد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم رسول خدا است و اهل ذكر ما ائمه از آل آنحضرت ميباشيم و مردم بايد از ما سؤال كنند و نيز از آنحضرت روايت كرده فرمود مراد از اهل ذكر بنا بفرمايش پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم آنحضرت و ائمه معصومين عليه السلام ميباشد.

و در روايت ديگرى فرموده اهل ذكر محمد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم و ما ائمه از آل آنحضرت ميباشيم كه مردم از ما سؤال مينمايند.

و نيز از وشاء روايت كرده گفت از حضرت رضا عليه السلام معناى آيه را پرسيدم فرمود اهل ذكر ما هستيم و مردم از ما سؤال ميكنند حضورش عرض كردم پس شما مسئول و ما سائل هستيم؟ فرمودند بلى مجددا گفتم آيا بر ما واجب است كه از شما سؤال كنيم؟ فرمودند آرى عرض كردم آيا بر شما هم جواب سؤال ما واجب است يا خير؟ فرمودند خير ما مختار هستيم اگر مقتضى و صلاح بوده و بخواهيم جواب ميدهيم و گر نه پاسخ نخواهيم داد.

 

 

پنج شنبه 3 / 3 / 1397برچسب:, :: 19:11 ::  نويسنده : ارادتمند

تفسير جامع، ج‏4، ص: 12

سوره نحل‏

آغاز سوره نحل سوره نحل در مكه نازل شده يكصد و بيست و هشت آيه و دو هزار و هشتصد و چهل كلمه و هفت هزار و هفتصد و هفت حرف است‏

خلاصه مطالب سوره نحل عبارت است از بيان عذاب مشركين و ادله توحيد و ذكر نعمتهائيكه پروردگار ببندگان عطا فرموده و توبيخ مشركين و بت پرستان و مزيت بعضى از مردم بر بعض ديگر از حيث عمر و رزق و امر بعدل و احسان و وفاى بعهد و نهى از فحشاء و منكر و بغى و انذار كفار و مشركين و قبول نشدن عذر آنها و پاداش فرمانبرداران و كيفر معصيت كاران و آنچه بر يهوديان در اثر ظلم و تعدى حرام شده و مدح حضرت ابراهيم و اوصاف ستوده آنحضرت و امر پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم به پيروى نمودن از حنيفيه و طريقه حضرت ابراهيم و صبر نمودن بر اذيت و آزار خلايق‏

 

 

قوله تعالى: وَ عَلاماتٍ وَ بِالنَّجْمِ هُمْ يَهْتَدُونَ 16

در كافى ذيل آيه فوق از حضرت صادق عليه السلام روايت كرده فرمود مراد از نجم در اين آيه رسول اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم و منظور از علامات ما ائمه ميباشيم و اين حديث را ابن بابويه و عياشى نيز روايت كرده‏اند.

و طبرسى از حضرت صادق عليه السلام روايت كرده فرمود رسول خاتم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم فرموده خداوند ستارگان را براى اهل آسمان‏ها مأمن قرار داده و براى مردم روى زمين اهل بيت من امان هستند و نيز فرمود مراد از نجم در ظاهر ستاره جدى ميباشد كه بمحاذات قبله است و مردم شبها از روى ستاره جدى راه را تشخيص داده و طى طريق ميكنند ولى در باطن منظور از نجم من و اهل بيت منست.

 

وَ قِيلَ لِلَّذِينَ اتَّقَوْا  30

عياشى ذيل آيه فوق از خطاب بن مسلمه روايت كرده گفت حضرت باقر عليه السلام فرمود خداوند هيچ پيغمبرى را مبعوث نفرموده مگر آنكه امر فرموده باو بولايت ما و بيزارى جستن از دشمنان ما ائمه.

 

 

پنج شنبه 3 / 3 / 1397برچسب:, :: 19:10 ::  نويسنده : ارادتمند

تفسير جامع، ج‏3، ص: 450

سورة الحجر

اين سوره در مكه نازل شده نود و نه آيه و ششصد و پنجاه چهار كلمه و دو هزار هفتصد و شصت حرف است.

خلاصه مطالب اين سوره عبارتست از آغاز آفرينش بشر، و اسرار وجود آنها و قصص و ارشاد و انذار خلايق و صنع و حكمت پروردگار و تسليت خاطر مبارك پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم.

 

 

  تفسير جامع، ج‏3، ص: 477

قوله تعالى: إِنَّ فِي ذلِكَ لَآياتٍ لِلْمُتَوَسِّمِينَ وَ إِنَّها لَبِسَبِيلٍ مُقِيمٍ  75-76  در كافى ذيل آيه إِنَّ فِي ذلِكَ لَآياتٍ لِلْمُتَوَسِّمِينَ از اسباط بن سالم روايت كرده گفت حضور حضرت صادق عليه السّلام بودم مردى وارد شده و معناى اين آيه را سؤال  كرد فرمود مراد از متوسمين ما ائمه هستيم و راه ما راه ثابت و برقرارى است. و اين حديث را در كتاب بصائر الدرجات صفار و نيز شيخ مفيد در كتاب اختصاص روايت نموده‏اند بزيادتى كه فرمود پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم فرمود از فراست شخص مؤمن بپرهيزيد كه بنور خدا مى‏بيند.

كلمه توسم بمعناى فراست و هوشمندى است و اهل فراست ائمه معصومين ميباشند

 

  تفسير جامع، ج‏3، ص: 475

 شيخ در تهذيب از محمد بن مسلم در آيه وَ لَقَدْ آتَيْناكَ سَبْعاً مِنَ الْمَثانِي وَ الْقُرْآنَ الْعَظِيمَ  87  روايت كرده گفت از حضرت صادق عليه السّلام معناى سبع المثانى را پرسيدم؟ فرمودند مراد سوره حمد است با بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ كه جمعا هفت آيه ميباشد و بسم اللّه در اول سوره‏ها جزء سوره است و يك آيه محسوب ميشود.

عياشى از حضرت باقر عليه السّلام روايت كرده فرمود مراد از مثانى ما ائمه هستيم كه خداوند به پيغمبر عطا فرمود و مادر روى زمين وجه اللّه ميباشيم هر كس ما را بشناسد بهشت را در پيش دارد و آنكه منكر ما باشد مقرش جهنم است.

عياشى از حسان عامرى روايت كرده گفت از حضرت باقر عليه السّلام معنى آيه وَ لَقَدْ آتَيْناكَ سَبْعاً مِنَ الْمَثانِي وَ الْقُرْآنَ الْعَظِيمَ را سؤال كردم فرمود تنزيل آيه اينطور است و لقد آتيناك السبع من المثانى و مراد از مثانى ما ائمه هستيم و مقصود از قرآن عظيم فرزندان پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم ميباشد.

و از سماعه روايت كرده گفت فرمود حضرت رضا عليه السّلام خداوند بهيچ پيغمبرى سبع مثانى عطا نفرموده جز به پيغمبر ما محمد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم و مراد از آن ائمه ميباشد كه افلاك بطفيل وجود مقدسات آنها دور ميزند.

يعنى در هلاكت قوم لوط براى هوشمندان و اهل فراست عبرتها است.

در بصائر الدرجات از عبد الرحمن بن كثير روايت كرده گفت حضور حضرت  صادق عليه السّلام براى اداى فريضه حج مشرف بودم روزى آنحضرت بالاى كوه تشريف بردند نظرى بآنمردم نمود فرمود چه بسيارند ضجه و ناله كنندگان و چقدر اندك است حاج و حج كنندگان داود رقى حضورش عرض كرد ايفرزند رسول خدا آيا خداوند دعاى تمام اين خلايق را كه مشاهده ميكنيم باجابت ميرساند و آنان را مى‏آمرزد؟ فرمود واى بر تو اى ابا سلمان خداوند نمى‏آمرزد كسانيكه باو شرك آورده‏اند و براى ذات مقدسش شريك و همتا قائل هستند و هر آنكه منكر ولايت امير المؤمنين عليه السّلام باشد مانند كسى است كه بت مى‏پرستد، عرض كردم حضورش آيا اين مردم را مى‏شناسيد و دوستان را از دشمنان تميز ميدهيد؟ فرمود واى بر تو هيچ بنده‏اى متولد نميشود مگر آنكه هنگام تولدش ميان ديدگان او نوشته شده مؤمن يا كافر و آيه را تلاوت نمود و فرمود ما ائمه مى‏شناسيم دوستان خود را از دشمنان.

و از حضرت باقر عليه السّلام روايت كرده فرمود بابى بكر حضرمى، نيست مخلوقى مگر آنكه ميان جبين او نوشته شده مؤمن يا كافر لكن آن از نظر شما و مردم پنهان است و آن مكتوب از ائمه و آل محمد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم پوشيده نمى‏باشد و كسى وارد بر ما نميشود جز آنكه ميشناسيم او را كه مؤمن است يا كافر سپس تلاوت فرمودند آيه مزبور را و اينحديث را شيخ مفيد در كتاب اختصاص نيز نقل نموده است.

 

  تفسير جامع، ج‏3، ص: 477

 قوله تعالى: الَّذِينَ جَعَلُوا الْقُرْآنَ عِضِينَ فَوَ رَبِّكَ لَنَسْئَلَنَّهُمْ 91-92   أَجْمَعِينَ آنهائيكه قرآن را جزء بجزء نموده جزئى را قبول و جزئى ديگر را تكذيب ورد نموده‏اند سوگند به پروردگارت كه از همه آنها مؤاخذه مينمائيم.

 

عياشى از حضرت باقر عليه السّلام روايت كرده فرمود روز قيامت از چند چيز پرسش كنند يكى از عمر شخص كه در چه فانى كرده ديگر از جوانى كه در چه بسر برده سوم از مال كه چگونه جمع نموده و در كجا صرف كرده چهارم از ولايت ما اهل بيت پيغمبر كه در قرآن نازل شده و آن را رد كردند و كافر بآيات ولايت شدند.

پنج شنبه 3 / 3 / 1397برچسب:, :: 19:3 ::  نويسنده : ارادتمند

تفسير جامع، ج‏3، ص: 417

سوره ابراهيم‏

 

سوره ابراهيم عليه السّلام اين سوره در مكه نازل شده پنجاه و دو آيه و هشتصد و سى و يك كلمه و سه هزار و چهارصد چهار حرف است‏

خلاصه مطالب اين سوره بيان داستان پيغمبران گذشته و امتهاى ايشان و عاقبة كسانيكه تكذيب كرده‏اند آنها را و دعاى حضرت ابراهيم است.

 

 قوله تعالى: مَثَلُ الَّذِينَ كَفَرُوا بِرَبِّهِمْ أَعْمالُهُمْ كَرَمادٍ  18  در اين آيه تشبيه كرده اعمال كافرين را بخاكسترى كه باد تند بر آن بوزد و بكلى از بين برود و غرض آنستكه آن عمل كه ايشان ميكنند باطل شود و ثوابى براى آن نباشد و اين آيه رد گفتار جبرى مسلكانست زيرا خداوند نسبت داده اعمال را بخلايق و اگر آنها مخلوق و آفريده او بودند صحيح نبود نسبت دادن آن اعمال را بمردم.

فرمود حضرت صادق عليه السّلام هر كه اقرار بولايت امير المؤمنين نكند اعمال و عباداتش باطل شود مانند خاكسترى كه در معرض تند باد واقع گردد.

در كافى ذيل آيه فوق از محمد بن مسلم روايت كرده گفت حضرت باقر عليه السّلام فرمود هر كسى دينى اختيار نمايد ولى بدون تحقيق و پيروى از امامى پيش خود اعمالى را عبادت پنداشته و از روى نادانى و جهالت كارهائى بكند عمل او قبول نشده و چنين شخصى گمراه است و مثل او مثل گوسفندى است كه چوپان خود را گم كرده باشد و شب فرا رسد  حيران گردد كه چه بكند و بكجا برود ناگاه گرگى برسد و او را بخورد بخدا قسم هر كس از اين امت شب را بروز برساند و امامى كه از طرف خدا باشد نشناسد و پيروى نكند و بميرد مانند كفار مرده است و تو اى محمد بن مسلم بدان كه ائمه جور و پيروان آنها از دين خدا خارجند خود گمراه و باعث گمراهى مردم ميشوند و اعمال آنها مانند خاكسترى است كه بر باد داده ميشود.

 

در كافى از عمرو بن حريث روايت كرده گفت سؤال كردم از حضرت صادق عليه السّلام معنى آيه‏ كَشَجَرَةٍ طَيِّبَةٍ أَصْلُها ثابِتٌ وَ فَرْعُها فِي السَّما   24  را فرمود رسول اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم اصل و ريشه درخت است و امير المؤمنين عليه السّلام فرع و تنه آن و ائمه از فرزندان آن حضرت شاخها و علم و دانش ائمه ميوه درخت و شيعيان برگ آن باشند عرض كردم حضورش آيا برگهاى آندرخت كم و زياد ميشود؟ فرمود سوگند بخدا هرگاه مؤمنى متولد شود از آندرخت برگ تازه‏اى سبز شود و برويد و زمانى كه مؤمن از دنيا برود آن برگ ساقط شود و بيفتد.

 و از سلام بن مستنير روايت كرده گفت از حضرت باقر عليه السّلام معناى كلمه طيبه و شجره طيبه را پرسيدم؟ فرمود مراد از شجره و درخت رسول اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم است كه نسب ايشان در بنى هاشم ثابت است و منظور از فرع شجره على عليه السّلام است و فاطمه عليها السّلام شاخه و ائمه عليهم السّلام ميوه آن شجره ميباشند و شيعيان برگهاى درخت هستند هرگاه يكى از شيعيان بميرد برگى از درخت مزبور مى‏افتد و چون مؤمنى متولد شود برگى برويد عرض كردم پس معناى تُؤْتِي أُكُلَها كُلَّ حِينٍ بِإِذْنِ رَبِّها 25   چيست؟ فرمودند شيعيان همواره در مسائل حرام و حلال حج و عمره و غيره از ائمه استفتاء نموده و جواب اخذ مينمايند و از ميوهاى علم و دانش ايشان هميشه بهره‏مند ميشوند و هم در اين آيه خداوند دشمنان آل محمد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم را به شجره خبيثه مثل زده است.

 

قوله تعالى: أَ لَمْ تَرَ إِلَى الَّذِينَ بَدَّلُوا نِعْمَتَ اللَّهِ كُفْراً 28  در كافى از اصبغ بن نباته روايت كرده گفت امير المؤمنين عليه السّلام فرمود چگونه است حال كسانى كه سنت و طريقه پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم را تغيير داده و از وصيت آنحضرت تجاوز كردند؟ آيا نمى‏ترسند كه عذاب خدا بر آنها وارد شود آنگاه آيه را تلاوت نموده و فرمودند آن نعمتى كه به بندگان عطا فرموده ما هستيم كه بواسطه ما كسانى كه بايد رستگار شوند در روز قيامت رستگار شده و روى نجات خواهند ديد.

و بسند ديگر از حضرت صادق عليه السّلام روايت كرده فرمود اين آيه در باره دو طايفه نازل شده يكى بنى اميه و ديگرى بنى مغيره كه فاجرترين طايفه از قريشند عثمان بن عيسى گفت از حضرت صادق عليه السّلام معناى آيه را سؤال كردم فرمود اين آيه در باره بنى اميه و بنى مغيره نازل شده است بنى مغيره را خداوند در جنگ بدر نابود نموده و نسل آنها قطع شده ولى بنى اميه را خداوند تا روز قيامت مهلت داده سپس فرمود بخدا قسم نعمت‏هائى كه خداوند بمردم عطا فرموده ما هستيم كه بواسطه ما رستگار خواهند شد كسانى كه بايد رستگار شوند.

 

رَبَّنا إِنِّي أَسْكَنْتُ مِنْ ذُرِّيَّتِي 37

در كافى از حضرت باقر عليه السّلام روايت كرده فرمود بخدا قسم ما ائمه ذريه و بقيه عترت حضرت ابراهيم ميباشيم.

 

  تفسير جامع، ج‏3، ص: 447

عياشى در آيه وَ قَدْ مَكَرُوا مَكْرَهُمْ (وَ عِنْدَ اللَّهِ مَكْرُهُمْ) وَ إِنْ كانَ مَكْرُهُمْ لِتَزُولَ مِنْهُ الْجِبالُ 46  از جميل بن دراج روايت كرده گفت شنيدم كه حضرت صادق عليه السّلام ميفرمايد مكر بنى عباس بوسيله قائم ما حضرت حجة عليه السّلام از بين ميرود هر چند كه مكر آنها دلهاى مردم را از جا كنده باشد. و شيخ در كتاب مجالس بسند خود از ابى بصير روايت كرده گفت حضرت صادق عليه السّلام ميفرمود اى مردم از خدا بپرهيزيد و ائمه خود را اطاعت نموده آنچه كه ميگويند

 بگوئيد و مواردى را كه ائمه شما سكوت مينمايند شما هم ساكت شويد زيرا شما در زمان سلطنت كسى هستيد كه خداوند در باره آنها ميفرمايد وَ إِنْ كانَ مَكْرُهُمْ لِتَزُولَ مِنْهُ الْجِبالُ و از اين عبارت بنى عباس را اراده فرموده و در تعقيب بيانات خود فرمودند پس شما پرهيزكار باشيد و امانات را بصاحبانش مسترد نمائيد و حج خانه كعبه را ادامه دهيد زيرا زيارت خانه كعبه مكروهات دنيا را از شما دفع مينمايد و هول‏هاى روز قيامت را از شما دور خواهد كرد.

 

 

 

پنج شنبه 3 / 3 / 1397برچسب:, :: 18:54 ::  نويسنده : ارادتمند

 

تفسير جامع، ج‏3، ص: 402

عياشى ذيل آيه وَ الَّذِينَ يَصِلُونَ ما أَمَرَ اللَّه 21   ُ از حضرت رضا عليه السّلام روايت كرده فرمود رحم و پيوند ما آل محمد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم بعرش الهى متصل است و پيوسته ميگويد خدايا رحمت كن بكسيكه بمن صله كرد و جدا و قطع كن هر كه صله ما را قطع مينمايد و اين آيه در حق آل محمد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم نازل شده و همان عهدى استكه در عالم از براى ولايت امير المؤمنين عليه السّلام و ائمه معصومين از مردم گرفته شده ولى منافقين و دشمنان ما نقض عهد نمودند.

 

تفسير جامع، ج‏3، ص: 404

در كافى ذيل آيه سَلامٌ عَلَيْكُمْ بِما صَبَرْتُمْ 24  از اصبغ بن نباته روايت كرده گفت امير المؤمنين عليه السّلام فرمود: صبر بر دو قسم است يكى صبر در مصائب و مكاره است كه بسيار مستحسن و نيكو ميباشد دومى كه از آن بهتر و برتر است صبر بر شهوات و محرمات خداوند است و ذكر نيز بر دو نوع است: يكى در هنگام مصيبت و پيش آمد- هاى سخت ياد خدا نمايند و از آن بهتر و نيكوتر در وقت ارتكاب معاصى و محرمات بياد خدا افتاده و با تذكر بفرمان حق از ارتكاب آن خوددارى و صرف نظر كنند، آيه مزبور                       

 در شأن ائمه معصومين نازلشده.

 

 تفسير جامع، ج‏3، ص: 416

و در كافى ذيل آيه قُلْ كَفى‏ بِاللَّهِ شَهِيداً 43  از حضرت باقر عليه السّلام روايت كرده فرمود در اين آيه خداوند بما نظر داشته ولى بعد از پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم على امير المؤمنين عليه السّلام اول و افضل و اعلم و بهتر از ماست.

و نيز از حضرت باقر عليه السّلام روايت كرده كه فرمود اين آيه در حق على امير المؤمنين نازل شده بعد از پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم حضرتش عالم امت ميباشد و پس از امير المؤمنين ائمه معصومين صاحب علم كتاب هستند.

و نيز از حضرت صادق عليه السّلام روايت كرده فرمود مراد از كسيكه علم كتاب نزد اوست امير المؤمنين عليه السّلام ميباشد و از آنحضرت پرسيدند آيا كسى كه واجد علمى از  

 كتاب است داناتر ميباشد يا آنكه داراى علم كتاب است؟ فرمود دانش آنكه علمى از كتاب دارد در مقابل كسيكه علم كتاب دارد چون قطره‏اى در برابر دريا است دانش او مانند پر و بال مگسى است كه از درياى علم گرفته باشد.

 

امير المؤمنين عليه السّلام فرمود بدانيد و آگاه باشيد علمى كه خداوند بر آدم و تمام پيغمبران تا پيغمبر خاتم از آسمان نازل فرمود در نزد من و عترت پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم ميباشد

پنج شنبه 3 / 3 / 1397برچسب:, :: 18:53 ::  نويسنده : ارادتمند

تفسير جامع، ج‏3، ص: 380

سوره رعد

سوره رعد در مكه نازل شده و چهل و سه آيه هشتصد و پنجاه پنج كلمه و سه هزار و پانصد و شش حرف است‏

خلاصه مطالب و مضامين اين سوره بيان ادله توحيد از روى علوم طبيعيه و علم اخلاق و وعده ثواب پاداش اعمال و وعيد از عقاب و كيفر ترك واجبات و اثبات رسالت مى‏باشد.

                 

    تفسير جامع، ج‏3، ص: 386

 

ابن بابويه در آيه إِنَّما أَنْتَ مُنْذِرٌ وَ لِكُلِّ قَوْمٍ هادٍ 7  از مسعده روايت كرده گفت حضور حضرت صادق عليه السّلام بودم پيرمردى عصا زنان خدمتش رسيده سلام كرد و گفت اى فرزند رسول خدا اجازه فرمائيد دست شما را ببوسم پس از بوسيدن دست آن حضرت بنا كرد بگريه كردن حضرت باو فرمودند اى شيخ چرا گريه ميكنى؟ گفت فدايت شوم عمرم بپايان رسيده و يكصد سال است بانتظار زيارت امام قائم از آل محمد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم هر ماه و سالى كه ميگذرد ميگويم در اين ماه و يا در اين سال ظهور ميكند ديگر استخوانهايم سست و اجلم نزديك شده و موفق بزيارت آن حضرت نشده‏ام و ميبينم شما  در معرض قتل و هلاك هستيد و دشمنانتان در كمال خوشى و بى‏حيائى جولان ميزنند چگونه گريه نكنم؟! حضرت صادق عليه السّلام از بيانات پيرمرد سخت متأثر شده و چشمان مباركش پر از اشك شد فرمود خداوند ترا بسلامت دارد كه در مرتبت و منزلتى رفيع هستى و اگر بميرى روز قيامت با ما آل محمد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم كه ثقل آنحضرت هستيم محشور خواهى شد پيرمرد گفت با اين فرمايشى كه از شما شنيدم ديگر غمى ندارم آنگاه حضرت صادق عليه السّلام فرمود اى مرد قائم فرزند حسن عسكرى است و حسن فرزند على و على فرزند محمد و محمد فرزند على بن موسى الرضا و او فرزند اين پسرم موسى است و دست مباركش را بر سر موسى بن جعفر گذارد و فرمود ما دوازده امام معصوم ميباشيم پيرمرد پرسيد آيا بعضى از شما بر بعض ديگر برترى دارند؟ فرمود خير تمام ما در فضيلت با يكديگر مساوى ميباشيم اى مرد بدان اگر از دنيا باقى نباشد مگر يك روز خداوند آن روز را طولانى ميفرمايد تا آنكه قائم ما اهلبيت را ظاهر گرداند و آگاه باش كه شيعيان ما در فتنه و حيرت ميافتند از غيبت آن حضرت و خداوند ايمان مخلصين و دوستداران او را ثابت ميگرداند.

 و از طريق عامه و خاصه روايات زيادى در دست است كه ميرساند اين آيه در شان و منزلت امير المؤمنين عليه السّلام است و مراد از هادى و هدايت كننده آن حضرت و ساير ائمه معصومين ميباشند.

 

در كافى از حضرت صادق عليه السّلام روايت كرده فرمود مراد از منذر پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم است و هادى امير المؤمنين و ائمه طاهرين يكى بعد از ديگرى هستند و در هر زمان هادى امامى است كه حافظ دين ميباشد و اين آيه رد بر كسانى است كه وجود امام را در هر زمانى منكرند و البته هيچوقت زمين خالى از حجت نيست چنانچه فرمود امير المؤمنين عليه السّلام هرگز زمين از حجت قائم خالى نباشد يا بامر خدا او ظاهر است و مردم او را مى‏بيند و يا آنكه غايب است چه آنكه بدون امام حجت پروردگار بر خلق باطل و راه هدايت  مسدود ميشود.

پنج شنبه 3 / 3 / 1397برچسب:, :: 18:52 ::  نويسنده : ارادتمند

تفسير جامع، ج‏3، ص: 306

سوره يوسف‏

سوره يوسف در مكه نازل شده و يكصد و يازده آيه و يكهزار و هفتصد و هفتاد و شش كلمه و هفت هزار و يكصد و شصت و شش حرف است در ثواب قرائت آن.

 خلاصه مطالب اين سوره عبارت است از خواب ديدن حضرت يوسف و اذيت و آزار كشيدن او بتوسط برادران و داستان او در خانه عزيز مصر و بيان حالاتش در زندان و تنظيم خزائن مصر و قيام او مقام عزيز و سياست منزل و سياست مدن و حكمة علميه كه چگونه انسان را بسر منزل سعادت ميرساند و حكمت و عجائب صنع و قدرت پروردگار جهانيان.

 

 

تفسير جامع، ج‏3، ص: 377

قُلْ هَاذِهِ سَبِيلىِ أَدْعُواْ إِلىَ اللَّهِ  عَلىَ‏ بَصِيرَةٍ أَنَا وَ مَنِ اتَّبَعَنىِ  وَ سُبْحَانَ اللَّهِ وَ مَا أَنَا مِنَ الْمُشْرِكِينَ(108)

108 بگو: اين راه من است كه از روى آگاهى خود و پيروانم را به سوى پروردگار دعوت مى‏كنم و خدا پاكيزه است و من از مشركين نخواهم بود.

 در ذيل آيه قُلْ هذِهِ سَبِيلِي أَدْعُوا إِلَى اللَّهِ: ابى جارود از حضرت باقر عليه السّلام روايت كرده فرمود مراد از كلمه انا نفس پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم است و منظور از مَنِ اتَّبَعَنِي على بن أبي طالب و آل محمد عليهم السّلام است.

و على بن اسباط از حضرت جواد عليه السّلام روايت كرده گفت خدمت آن حضرت عرض كردم اى آقاى من عده‏اى از مردم شما را بمناسبت آنكه عمر شريفت كم است انكار ميكنند فرمود اينها بمفهوم اين آيه توجه ندارند كه خداوند ميفرمايد هذه                       

 سبيلى تا آخر آيه بخدا قسم پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم را پيروى نكرد كسى مگر جدم على بن أبي طالب عليه السّلام در حالتى كه پسرى نه ساله بود و من هم نه ساله هستم (يعنى ما ائمه از جانب خدا معين شده‏ايم و علم ما از طرف خداست نه تحصيلى و اكتسابى كه سن زياد در آن شرط باشد زيرا براى كسب دانش بايد مدتى دانشمندان عمر خود را مصرف در دانش كنند و بايد مدتى بگذرد تا بحد كمال دانشمند شوند) آنهائى كه خليفه و جانشين خداوند هستند و علم آنان از طرف خداست شايستگى امامت و خلافت را دارند و مردم حق ندارند و نميتوانند اعتراض و انكار آنها كنند چه در تكذيب امام اعتراض بر خداست و آن هم بر مؤمن روا نيست.

ابن بابويه در ذيل آيه وَ ما أَرْسَلْنا قَبْلَكَ إِلَّا رِجالًا انبيا 7    از حضرت صادق عليه السّلام روايت كرده فرمود: اين آيه خطاب به پيغمبر و مردم ميباشد و مفهومش آنست كه آيا نميدانى خداوند هيچوقت زمين را خالى از پيغمبر و حجت و امامى از نوع بشر نميگذارد و اين آيه ميرساند كه خداوند هميشه فرشتگان را بسوى انبياء و پيغمبران فرستاده است.

 

 

شنبه 1 / 3 / 1397برچسب:, :: 20:10 ::  نويسنده : ارادتمند

تفسير جامع، ج‏3، ص: 304

و اگر پروردگار تو خواسته بود، همه مردم را يك امت كرده بود، ولى همواره گونه‏گون خواهند بود (118)
مگر آنهايى كه پروردگارت بر آنها رحمت آورده و آنها را براى همين بيافريده است. و سخن پروردگار تو بر اين مقرر شده كه: جهنم را از همه جن و انس انباشته مى‏كنم. (119)

  

إ در كافى ذيل آيه وَ لا يَزالُونَ مُخْتَلِفِينَ إِلَّا مَنْ رَحِمَ رَبُّكَ 119  از ابى عبيده حذاء روايت كرده گفت از حضرت باقر عليه السّلام موضوع استطاعت و گفتار مردم را پرسيدم؟ اين آيه را تلاوت فرموده گفتند اى ابا عبيده مردم در اقوال و گفتگوها اختلاف دارند روى اين اصل اكثر ايشان بهلاكت مى‏افتند عرض كردم پس مراد از إِلَّا مَنْ رَحِمَ رَبُّكَ 119  چيست؟ فرمود شيعيان ما آل محمد مشمول رحمت الهى خواهند بود كه خداوند براى اين رحمت واسعه خود آنان را آفريده است و غرض از رحمت اطاعت امام است بطورى كه ميفرمايد وَ رَحْمَتِي وَسِعَتْ كُلَّ شَيْ‏ءٍ اعراف‏156   مراد از همه اشياء شيعيان و رحمت علم امام است كه احاطه و وسعت دارد كه در اين روايت بطور تفصيل تشريح گرديده علاقمندان                        

 ميتوانند در كتاب كافى باصل روايت مراجعه نمايند و ما در اينجا مختصرى از آنرا كه مربوط بتأويل آيه بود بيان نموديم.

 

 

شنبه 1 / 3 / 1397برچسب:, :: 20:6 ::  نويسنده : ارادتمند

تفسير جامع، ج‏3، ص: 262

إِنَّ الَّذِينَ ءَامَنُواْ وَ عَمِلُواْ الصَّالِحَاتِ وَ أَخْبَتُواْ إِلىَ‏ رَبهِِّمْ أُوْلَئكَ أَصحَْابُ الْجَنَّةِ  هُمْ فِيهَا خَلِدُونَ(23)

كسانى كه ايمان آورده‏اند و كارهاى شايسته كرده‏اند و در برابر پروردگارشان فروتنى نموده‏اند، اهل بهشتند و در آن جاويدانند. (23)

و در كافى ذيل آيه إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ از زيد شحام روايت كرده گفت حضور حضرت صادق عليه السّلام عرض كردم نزد ما مردى است بنام كليب هيچ حديثى از طرف شما نميرسد مگر آنكه كليب ميگويد من تسليم اين حديث هستم و آن را قبول دارم بطورى كه ما نام او را كليب تسليم گذاشته‏ايم حضرت آنمرد را دعا نموده و فرمودند آيا ميدانيد تسليم يعنى چه؟ ما ساكت شديم حضرت فرمودند بخدا قسم تسليم همان اخبات است يعنى در مقام قبول حق شخص خاضع و خاشع باشد و اين آيه را تلاوت فرمود.

و اين حديث را سعد بن عبد اللّه قمى و عياشى و كشى هم روايت كرده‏اند.

 

 

 تفسير جامع، ج‏3، ص: 303

وَ مَا كَانَ رَبُّكَ لِيُهْلِكَ الْقُرَى‏ بِظُلْمٍ وَ أَهْلُهَا مُصْلِحُونَ(117)

وَ لَوْ شَاءَ رَبُّكَ لجََعَلَ النَّاسَ أُمَّةً وَاحِدَةً  وَ لَا يَزَالُونَ مخُْتَلِفِينَ(118)

پروردگار تو هيچ قريه‏اى را كه مردمش نيكوكار باشند به ستم هلاك نخواهد ساخت. (117)

و اگر پروردگار تو خواسته بود، همه مردم را يك امت كرده بود، ولى همواره گونه‏گون خواهند بود (118)

 

 

 در كافى ذيل آيه وَ لا يَزالُونَ مُخْتَلِفِينَ إِلَّا مَنْ رَحِمَ رَبُّكَ از ابى عبيده حذاء روايت كرده گفت از حضرت باقر عليه السّلام موضوع استطاعت و گفتار مردم را پرسيدم؟ اين آيه را تلاوت فرموده گفتند اى ابا عبيده مردم در اقوال و گفتگوها اختلاف دارند روى اين اصل اكثر ايشان بهلاكت مى‏افتند عرض كردم پس مراد از إِلَّا مَنْ رَحِمَ رَبُّكَ چيست؟ فرمود شيعيان ما آل محمد مشمول رحمت الهى خواهند بود كه خداوند براى اين رحمت واسعه خود آنان را آفريده است و غرض از رحمت اطاعت امام است بطورى كه ميفرمايد وَ رَحْمَتِي وَسِعَتْ كُلَّ شَيْ‏ءٍ  156 اعراف   مراد از همه اشياء شيعيان و رحمت علم امام است كه احاطه و وسعت دارد كه در اين روايت بطور تفصيل تشريح گرديده علاقمندان  ميتوانند در كتاب كافى باصل روايت مراجعه نمايند و ما در اينجا مختصرى از آنرا كه مربوط بتأويل آيه بود بيان نموديم.

شنبه 1 / 3 / 1397برچسب:, :: 20:5 ::  نويسنده : ارادتمند

تفسير جامع، ج‏3، ص: 260

أَ فَمَن كاَنَ عَلىَ‏ بَيِّنَةٍ مِّن رَّبِّهِ وَ يَتْلُوهُ شَاهِدٌ مِّنْهُ وَ مِن قَبْلِهِ كِتَابُ مُوسىَ إِمَامًا وَ رَحْمَةً  أُوْلَئكَ يُؤْمِنُونَ بِهِ  وَ مَن يَكْفُرْ بِهِ مِنَ الْأَحْزَابِ فَالنَّارُ مَوْعِدُهُ  فَلَا تَكُ فىِ مِرْيَةٍ مِّنْهُ  إِنَّهُ الحَْقُّ مِن رَّبِّكَ وَ لَكِنَّ أَكْثرََ النَّاسِ لَا يُؤْمِنُونَ(17)

آيا آن كس كه از جانب پروردگار خويش دليلى روشن دارد و زبانش بدان گوياست و پيش از اين كتاب موسى كه خود پيشوا و رحمتى بوده است بدان شهادت داده، با آن كس كه دليلى ندارد برابر است؟ ايشان به آن كتاب روشن ايمان مى‏آورند. و هر گروه ديگرى كه به او كافر شود، جايگاهش در آتش است. در آن شك مكن، كه حق است و از جانب پروردگارت آمده است. ولى بيشتر مردم ايمان نمى‏آورند. (17)

در كافى از حضرت باقر عليه السّلام روايت كرده فرمود آيه أَ فَمَنْ كانَ عَلى‏ بَيِّنَةٍ مِنْ رَبِّهِ وَ يَتْلُوهُ شاهِدٌ مِنْهُ وَ مِنْ قَبْلِهِ كِتابُ مُوسى‏ إِماماً وَ رَحْمَةً چنين نازلشده‏

و يتلوه شاهد منه اماما و رحمة و من قبله كتاب موسى‏

مقدم داشته‏اند جمله وَ مِنْ قَبْلِهِ كِتابُ مُوسى‏ را بر إِماماً وَ رَحْمَةً و حال آنكه بر طبق نزول مؤخر بوده و فرمود مراد از بينه پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم و مقصود از شاهد وجود مقدس امير المؤمنين عليه السّلام است.

و اينحديث را على بن ابراهيم روايت كرده و ابن مغازلى شافعى از عباد بن عبد اللّه روايت كرده گفت ميفرمود امير المؤمنين عليه السّلام نيست آيه‏اى در قرآن مگر آنكه ميدانم در باره كه نازل شده و نبوده از قريش مردمى مگر آنكه خداوند در باره‏اش آيه‏اى در قرآن نازل فرموده يا در مدح او و يا در ذمش شخصى برخاسته پرسيد اى امير المؤمنين عليه السّلام آيه‏اى كه در باره شما نازل شده كدام است؟ فرمود اگر در انظار مردم سؤال نميكردى پاسخ تو را نميگفتم اينك ميگويم آيا سوره هود را قرائت نموده‏اى؟ عرض كرد بلى 

 فرمود آيه أَ فَمَنْ كانَ عَلى‏ بَيِّنَةٍ مِنْ رَبِّهِ را توجه كرده‏اى بخدا قسم شاهد من ميباشم و اينحديث را بعينه صاحب كتاب رموز الكنوز و جبرى كه هر دو از علماء عامه هستند نيز روايت كردند.

شيخ در امالى ذيل آيه أَ فَمَنْ كانَ عَلى‏ بَيِّنَةٍ مِنْ رَبِّهِ از امير المؤمنين عليه السّلام روايت كرده كه در يك روز جمعه بالاى منبر فرمود بآن خدائى كه دانه را در شكم خاك مى شكافد و بشر را از نيستى به هستى آورده نبوده مردى از قريش كه با پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم مواسات كرده باشد مگر آنكه خداوند در باره‏اش آيه‏اى در قرآن نازل فرموده است مى‏شناسد آن آيه را چنانچه من ميشناسم شخصى برخاسته پرسيد اى امير المؤمنين آيه‏اى كه در باره شما نازل شده كدام است؟ فرمود چون سؤال نمودى ميگويم آيا سوره هود را قرائت نموده‏اى؟ عرض كرد بلى فرمود آيه أَ فَمَنْ كانَ عَلى‏ بَيِّنَةٍ مِنْ رَبِّهِ را توجه كرده‏اى بخدا قسم بينه محمد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم است و شاهد من ميباشم.

تفسير جامع، ج‏3، ص: 262

وَ مَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ افْترََى‏ عَلىَ اللَّهِ كَذِبًا  أُوْلَئكَ يُعْرَضُونَ عَلىَ‏ رَبِّهِمْ وَ يَقُولُ الْأَشْهَدُ هَؤُلَاءِ الَّذِينَ كَذَبُواْ عَلىَ‏ رَبِّهِمْ  أَلَا لَعْنَةُ اللَّهِ عَلىَ الظَّالِمِينَ(18)

چه كس ستمكارتر از آن كسى است كه به خدا دروغ مى‏بندد؟ اينان را به پروردگارشان عرضه خواهند داشت و شاهدان گواهى خواهند داد كه اينانند كه بر پروردگارشان دروغ مى‏بسته‏اند. هان، لعنت خدا بر ستمكاران باد (18)

 

عياشى از حضرت باقر عليه السّلام روايت كرده فرمود خداوند واجب نموده بر خلايق پنج چيز را چهار چيز آن را عمل ميكنند و پنجمى را ترك مينمايند سؤال كردند از حضرتش آنها كدام است؟ فرمود نماز و روزه حج و زكوة اما آن يكى را كه ترك مى نمايند ولايت على بن أبي طالب است اصحاب عرض كردند حضورش ولايت على واجب است از طرف خداوند؟ فرمود بلى خداوند ميفرمايد وَ مَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَرى‏ عَلَى اللَّهِ كَذِباً و در جمله «وَ يَقُولُ الْأَشْهادُ از حضرت صادق عليه السّلام روايت كرده فرمود مقصود از اشهاد ائمه عليهم السّلام است و نيز فرمود مراد از سبيل اللّه امام است وَ يَبْغُونَها عِوَجاً 19  يعنى امام را تغيير داده و ديگرى را بر امامت برگزينند ما كانُوا يَسْتَطِيعُونَ السَّمْعَ  20  يعنى توانائى شنيدن فضائل امير المؤمنين عليه السّلام و ائمه را ندارند. و از طريق خاصه و عامه روايات زيادى است كه ميرساند مراد از شاهد در اين آيه وجود شريف امير المؤمنين عليه السّلام ميباشد.

شنبه 1 / 3 / 1397برچسب:, :: 20:4 ::  نويسنده : ارادتمند

تفسير جامع، ج‏3، ص: 257

فَلَعَلَّكَ تَارِكُ  بَعْضَ مَا يُوحَى إِلَيْكَ وَ ضَائقُ  بِهِ صَدْرُكَ أَن يَقُولُواْ لَوْ لَا أُنزِلَ عَلَيْهِ كَنزٌ أَوْ جَاءَ مَعَهُ مَلَكٌ  إِنَّمَا أَنتَ نَذِيرٌ  وَ اللَّهُ عَلىَ‏ كلُ‏ِّ شىَ‏ْءٍ وَكِيلٌ(12)

مباد كه برخى از چيزهايى را كه بر تو وحى كرده‏ايم واگذارى و بدان دلتنگ باشى كه مى‏گويند: چرا گنجى بر او افكنده نمى‏شود؟ و چرا فرشته‏اى همراه او نمى‏آيد؟ جز اين نيست كه تو بيم‏دهنده‏اى بيش نيستى و خداست كه كارساز هر چيزى است. (12)

 

عياشى از حضرت صادق عليه السّلام روايت كرده فرمود شأن نزول اين آيه آنست كه روزى پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم بعلى عليه السّلام فرمود يا على من از خداوند درخواست كردم كه ترا وزير و خليفه و جانشين و وصى من قرار دهد خداوند وحى نمود كه من على عليه السّلام را خليفه و وصى تو نمودم يكى از حاضرين گفت بخدا قسم اگر در حال سختى يكصاع خرما بمن برسد در نزد من محبوب‏تر از آن چيزى است كه محمد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم از خدا درخواست كرده چرا از خداوند پادشاهى و مال بسيار نميخواهد كه در اين موقع مفيد بوده و كمك مسلمين باشد بخدا قسم هر چه از خدا بخواهد خدا اجابت خواهد نمود در اين مورد آيه فوق نازل شد.

در كافى از جابر بن ارقم روايت كرده گفت با پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم سال حجة الوداع مشرف بمكه شديم جبرئيل نازل شد و ولايت امير المؤمنين را آورد پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم دلتنگ شد و ترسيد از آنكه اگر ابلاغ كند ولايت او را بمردم تكذيب كنند وجود مقدسش را، با ما مشورت كرد در اينخصوص فكر ما بجائى نرسيد پيغمبر گريه زيادى نمود مجددا جبرئيل فرود آمد و گفت اى محمد چرا بيتابى ميكنى آيا نسبت بامر پروردگار سستى مينمائى و بيقرارى ميكنى فرمود حاشا پروردگار ميداند هنوز اين مردم زير بار نبوت من نرفته بودند كه خداوند امر فرمود مرا بجهاد و فرشتگانى بيارى من از آسمان فرود آورد چگونه اين مردم با اينوصف اقرار و اعتراف ميكنند بولايت على بعد از من جبرئيل بالا رفت طولى نكشيد نازل شد و ده آيه از سوره هود كه اول آن آيه فَلَعَلَّكَ تارِكٌ تا هَلْ يَسْتَوِيانِ مَثَلًا أَ فَلا تَذَكَّرُونَ را آورد و اين حديث را در امالى ابن بابويه روايت كرده‏

 

تفسير جامع، ج‏3، ص: 259

أَمْ يَقُولُونَ افْترََئهُ  قُلْ فَأْتُواْ بِعَشْرِ سُوَرٍ مِّثْلِهِ مُفْترََيَاتٍ وَ ادْعُواْ مَنِ اسْتَطَعْتُم مِّن دُونِ اللَّهِ إِن كُنتُمْ صَادِقِينَ(13)

يا آنكه مى‏گويند كه از خود برمى‏بافد و به دروغ به خدا نسبتش مى‏كند. بگو: اگر راست مى‏گوييد، جز خدا هر كه را كه توانيد به يارى بطلبيد و ده سوره مانند آن به هم بربافته، بياوريد. (13)

 

و از حضرت صادق عليه السّلام ذيل آيه «أَمْ يَقُولُونَ افْتَراهُ» روايت كرده فرمود كسانيكه ميگويند خداوند در باره ولايت على عليه السّلام آيه نازل نكرده و امرى نفرموده و پيغمبر از پيش خود اين سخن را گفته است بخدا افترا زده‏اند.

شنبه 1 / 3 / 1397برچسب:, :: 20:0 ::  نويسنده : ارادتمند

 

سوره هود

سوره هود در مكه نازل شده و يكصد و بيست و سه آيه و داراى يكهزار و هفتصد و پانزده كلمه و هفت هزار و پانصد و شصت و هفت حرف است.

خلاصه مطالب سوره هود عبارت از پرستش پروردگار و بازگشت بسوى او و وعده ثواب و رستگارى بمؤمنين در دنيا و آخرت و ترسانيدن خلايق از عذاب اللهى و اشاره بحشر و معاد و شرح حال منافقين و رياكاران و داستان انبياء و امة آنها و هلاك كفار و امم پيشين در اثر تكذيب كردن پيغمبران و معصيت كردن او امر آنها و بيان عظمت پروردگار و سطوت و قدرت و علم و حكمت و رحمت او.

 

وَ أَنِ اسْتَغْفِرُواْ رَبَّكمُ‏ْ ثمُ‏َّ تُوبُواْ إِلَيْهِ يُمَتِّعْكُم مَّتَاعًا حَسَنًا إِلىَ أَجَلٍ مُّسَمًّى وَ يُؤْتِ كلُ‏َّ ذِى فَضْلٍ فَضْلَهُ  وَ إِن تَوَلَّوْاْ فَإِنىّ‏ِ أَخَافُ عَلَيْكمُ‏ْ عَذَابَ يَوْمٍ كَبِيرٍ(3)

و نيز از پروردگارتان آمرزش بخواهيد و به درگاهش توبه كنيد، تا شما را از رزقى نيكو- تا آن گاه كه مقرر است- برخوردارى دهد. و هر شايسته انعامى را نعمت دهد. و اگر رويگردان شويد، بر شما از عذاب روز بزرگ بيمناكم. (3)

 

 ابن مردويه كه از علماء عامه است بسند خود از ابن عباس ذيل آيه وَ يُؤْتِ كُلَّ ذِي فَضْلٍ فَضْلَهُ روايت كرده كه مراد از ذى فضل در اين آيه على بن ابى طالب است و از طرف خداوند فضائل بيشمارى بآنحضرت عطا شده است

 

  

                       تفسير جامع، ج‏3، ص: 253

وَ هُوَ الَّذِى خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضَ فىِ سِتَّةِ أَيَّامٍ وَ كَانَ عَرْشُهُ عَلىَ الْمَاءِ لِيَبْلُوَكُمْ أَيُّكُمْ أَحْسَنُ عَمَلًا  وَ لَئنِ قُلْتَ إِنَّكُم مَّبْعُوثُونَ مِن بَعْدِ الْمَوْتِ لَيَقُولَنَّ الَّذِينَ كَفَرُواْ إِنْ هَاذَا إِلَّا سِحْرٌ مُّبِينٌ(7)

اوست كه آسمانها و زمين را در شش روز آفريد و عرش او بر روى آب بود. تا بيازمايد كدام يك از شما به عمل نيكوتر است. و اگر بگويى كه بعد از مرگ زنده مى‏شويد، كافران گويند كه اين جز جادويى آشكار نيست. (7)

   

در كافى از داود رقى روايت كرده گفت از حضرت صادق عليه السّلام معناى آيه وَ كانَ عَرْشُهُ عَلَى الْماءِ لِيَبْلُوَكُمْ أَيُّكُمْ أَحْسَنُ عَمَلًا را سؤال كردم فرمود مردم چه ميگويند عرض كردم ميگويند عرش پروردگار بر روى آب و او بالاى عرش قرار دارد فرمود انديشه نادرستى است و آنها دروغ ميگويند هر كس چنين تصور و خيال كند خدا را بصفت مخلوق‏

 

وصف كرده و لازمه اين پندار غلط آنست كه موجودى قوى‏تر از خدا حامل عرش الهى باشد حضورش عرض كردم فدايت شوم پس معناى آيه را بيان فرمائيد فرمودند پيش از آنكه خداوند آسمان و زمين و آفتاب و ماه و يا جن و انس را خلق نمايد آب را خلق فرمود و آن حامل علم و دين خدا بود و همينكه اراده فرمود تا بشر را خلق كند در عالم ذر آنها را در حضور خود پراكنده فرمود و پرسيد خالق شما كيست؟ اول كسى كه پاسخ اين پرسش را داد پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم و امير المؤمنين عليه السّلام و ائمه طاهرين بودند كه گفتند شمائيد پروردگار ما و بدين سبب حامل علم و دين خدا شدند و از جانب پروردگار به فرشتگان كروبين خطاب شد كه اين برگزيدگان خلق من حاملين علم و دين و امناء من هستند بر ساير مخلوقات و بساير خلايق خطاب شد كه اقرار بربوبيت من نموده و باطاعت و ولايت ايشان عهد كنيد فورا اطاعت و امتثال فرمان پروردگار نموده و اعتراف و اقرار كرده بلى گفتند آنگاه بفرشتگان فرمود بر اين گفتار و پيمان خلايق گواه باشيد فرشتگان هم گواهى دادند تا ديگر در روز باز پسين و قيامت نگويند ما غافل بوديم يا آنكه بگويند چون پدران ما مشرك بودند ما هم به پيروى از آباء خويش اغوا شده‏ايم آيا ما را بآنچه پدرانمان سبب شده‏اند هلاك ميكنى حضرت صادق عليه السّلام فرمودند اى داود ولايت ما آل محمد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم در عالم ذر بجميع خلق تاكيد شده است

چهار شنبه 31 / 2 / 1397برچسب:, :: 23:24 ::  نويسنده : ارادتمند

  تفسير جامع، ج‏3،

فَإِن كُنتَ فىِ شَكٍ‏ّ مِّمَّا أَنزَلْنَا إِلَيْكَ فَسَْلِ الَّذِينَ يَقْرَءُونَ الْكِتَابَ مِن قَبْلِكَ  لَقَدْ جَاءَكَ الْحَقُّ مِن رَّبِّكَ فَلَا تَكُونَنَّ مِنَ الْمُمْترَِينَ(94)

اگر در آنچه بر تو نازل كرده‏ايم در ترديد هستى، از آنهايى كه كتاب آسمانى پيش از تو را مى‏خوانند بپرس. هرآينه حق است آنچه از جانب پروردگارت بر تو نازل شده است. پس نبايد در شمار ترديدكنندگان باشى. (94)

 

 نيز ذيل آيه فَإِنْ كُنْتَ فِي شَكٍّ مِمَّا أَنْزَلْنا از حضرت صادق عليه السّلام روايت كرده فرمود شبى كه پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم را بمعراج بردند آنچه خداوند در فضيلت و شرافت و مقام و منزلت على امير المؤمنين عليه السّلام نازل ميفرمود بصورت وحى به پيغمبر رسانيد و چون حضرتش در بيت المعمور رسيد تمام انبياء و پيغمبران حضور يافته و در پشت سر پيغمبر ايستاده و به پيشوائى و امامت آن جناب نماز گذاردند در پايان نماز در نفس پيغمبر در مقام و منزلت على اعجاب آميخته به تحسين پديد آمد كه تقرب او نزد پروردگار تا چه پايه‏اى است و چگونه در موارد عديده در قرآن كريم آياتى در اين مورد نازل شده است! خداوند اين آيه فَإِنْ كُنْتَ فِي شَكٍّ را بر پيغمبر نازل كرد و فرمود چنانچه در فضيلت و بزرگى على شكى دارى پيغمبران سلف همه در خدمت تو حضور دارند از آنها سؤال كن كه امير المؤمنين على را چگونه ميشناسند و در كتب آسمانى كه براى آنها نازل نموده‏ايم از قبيل صحف و زبور و تورات و انجيل مانند قرآنى كه براى تو نازل كرده‏ايم در باره امير المؤمنين على عليه السّلام و شرافت او چه بياناتى مندرج است پيغمبر

 اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم از انبياء و پيغمبران سؤال نمود همگى گفتند بلى در كتاب‏هاى نازل شده بر ما از طرف پروردگار عظمت مقام و فضيلت شأن على امير المؤمنين بيان و تشريح گرديده است.

 

 تفسير جامع، ج‏3، ص: 244

وَ لَوْ جَاءَتهُْمْ كُلُّ ءَايَةٍ حَتىَ‏ يَرَوُاْ الْعَذَابَ الْأَلِيمَ(97)

 از حضرت صادق عليه السّلام ذيل آيه وَ لَوْ جاءَتْهُمْ كُلُّ آيَةٍ روايت كرده فرمود مراد كسانى ميباشد كه پس از عرض ولايت حقه بايشان باز ولايت امير المؤمنين را انكار ميكنند و حال آنكه خداوند واجب فرموده ولايت آنحضرت را كه ايمان آورده و تصديق او نمايند پس ايمان نياورند تا عذاب خدا را مشاهده كنند.

 

وَ لَوْ شَاءَ رَبُّكَ لاََمَنَ مَن فىِ الْأَرْضِ كُلُّهُمْ جَمِيعًا  أَ فَأَنتَ تُكْرِهُ النَّاسَ حَتىَ‏ يَكُونُواْ مُؤْمِنِينَ(99)

اگر پروردگار تو بخواهد، همه كسانى كه در روى زمينند ايمان مى‏آورند. آيا تو مردم را به اجبار وامى‏دارى كه ايمان بياورند؟ (99)

ابن بابويه در آيه وَ لَوْ شاءَ رَبُّكَ لَآمَنَ مَنْ فِي الْأَرْضِ از ابى صلت عبد السّلام بن صالح هروى روايت كرده گفت از جمله مسائلى كه مأمون از حضرت رضا عليه السّلام سؤال نمود اين آيه بود:

حضرت رضا فرمود حديث نمود پدرم از پدرش تا امير المؤمنين عليه السّلام كه جمعى از مسلمانان بحضور پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم عرض كردند چرا بكسانيكه قدرت و توانائى داريد فشار نميآوريد تا قبول اسلام نموده و بعده ما افزوده شود و قوت يافته و از دشمنان تفوق و برترى پيدا كنيم فرمود من طاقت آنرا ندارم پروردگار خود را ملاقات كنم در حالتى كه بدعت نموده و بچيزى كه مأمور نبوده‏ام مبادرت بورزم و نميتوانم اعمال زور و قدرت كنم (يعنى اگر خدا ميخواست مجبور ميكرد آنها را من كارى كه خدا نخواسته انجام نميدهم) خداوند اين آيه را نازل فرمود كه فحواى آن چنين است كه اگر خدا ميخواست تمام مردم را مجبور و ملزم بايمان آوردن ميفرمود چنانچه آنها تماما در آخرت وقتى كه عذاب خدا را بچشم مشاهده كردند ايمان ميآورند لكن اگر خدا اينكار را مينمود ديگر مردم مستحق ثواب و مدح نبودند زيرا اعماليكه انجام ميدادند از روى اضطرار و اجبار بوده و خداوند اراده فرموده بود كه آنها ايمان بياورند و جبر و اضطرار موجب نعمت جاويد بهشت نخواهد شد و احدى ايمان نميآورد مگر با اذن‏

 خدا و اجازه پروردگار امر و مشيت اوست بر ايمان و تكليف جايز نيست مگر بر شخص آزاد و مختار مأمون بحضرت گفت رفع اشكال مرا نمودى خداوند بشما خير و فرج مرحمت فرمايد.

عياشى از على بن عقبه و او از پدرش روايت كرده گفت حضرت صادق عليه السّلام بما فرمود امور خود را بر اساس فرموده پروردگار قرار بدهيد زيرا كارهائى كه براى مردم است و قصد خدائى در بين نباشد مثمر ثمرى نيست و با مردم در امر دين مخاصمه و جدال نكنيد زيرا خصومت دلهاى شما را بيمار مينمايد خداوند بپيغمبرش فرموده اى حبيب من تو نميتوانى هر كه را دوست بدارى و بخواهى هدايت نمائى خدا هر كه را خواسته باشد هدايت و رهبرى مينمايد آيا شما ميخواهيد با اجبار و اكراه مردم ايمان بياورند مردم را رها كنيد زيرا مردم از يكديگر تعليم ميگيرند ولى شما از رسول خدا و امير المؤمنين عليه السّلام تعليم گرفته و بدستور آنها عمل كنيد شما با ساير مردم يكسان نيستيد از پدرم حضرت باقر عليه السّلام شنيدم ميفرمود همينكه خداوند مقرر فرمود بنده‏اى داخل امرى بشود چنان بسرعت داخل آن امر ميشود كه از پرواز طيور بآشيانه خود سرعتش بيشتر است.

 

قُلِ انظُرُواْ مَا ذَا فىِ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ  وَ مَا تُغْنىِ الاَْيَاتُ وَ النُّذُرُ عَن قَوْمٍ لَّا يُؤْمِنُونَ(101)

بگو: بنگريد كه چه چيزهايى در آسمانها و زمين است. و اين آيات و هشدارها قومى را كه ايمان نمى‏آورند سود نمى‏كند. (101)

در كافى از داود رقى روايت كرده گفت از حضرت صادق معناى وَ ما تُغْنِي الْآياتُ وَ النُّذُرُ را سؤال نمودم فرمود مراد از آيات آل محمد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم و منظور از نذر پيغمبران ميباشند

 

 

چهار شنبه 31 / 2 / 1397برچسب:, :: 23:22 ::  نويسنده : ارادتمند

  

تفسير جامع، ج‏3، ص: 222

ثُمَّ بَعَثْنَا مِن بَعْدِهِ رُسُلاً إِلىَ‏ قَوْمِهِمْ فجََاءُوهُم بِالْبَيِّنَاتِ فَمَا كاَنُواْ لِيُؤْمِنُواْ بِمَا كَذَّبُواْ بِهِ مِن قَبْلُ  كَذَالِكَ نَطْبَعُ عَلىَ‏ قُلُوبِ الْمُعْتَدِينَ(74)

آن گاه پس از او پيامبرانى بر قومشان مبعوث كرديم و آنان دليلهاى روشن آوردند ولى مردم به آنچه پيش از آن تكذيبش كرده بودند، ايمان‏آورنده نبودند. بر دلهاى تجاوزكاران اينچنين مهر مى‏نهيم. (74)

عياشى از حضرت باقر عليه السّلام روايت كرده فرمود خداوند آفريد خلايق را در حالتى كه مانند سايه بودند (يعنى در عالم ارواح و ذر) و فرستاد بر آنها رسولانى و برگزيد و مبعوث كرد محمد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم را بعضى ايمان بآنحضرت آوردند و بعضى ديگر انكار و تكذيب كردند آنحضرت را سپس فرستاد آن بزرگوار را در عالم ديگر (عالم خلق) ايمان آوردند باو همان كسانى كه در آن عالم كه مانند سايه بود (عالم امر) ايمان‏  آورده بودند و كافر شدند آنهائيكه در آن عالم كافر بودند.

و از حضرت صادق عليه السّلام روايت كرده ذيل آيه فوق فرمود فرستاد خداوند پيغمبرانى بسوى خلايق هنگاميكه در پشت پدران و رحم مادران بودند هر كس در آن عالم ايمان آورد اين عالم مؤمن است و آنكه كافر بود در اينجا نيز كافر خواهد بود.

 

در كافى ذيل جمله فَما كانُوا لِيُؤْمِنُوا بِما كَذَّبُوا بِهِ مِنْ قَبْلُ از حضرت باقر عليه السّلام روايت كرده فرمود خداوند در موقع خلق موجودات و آفرينش آنها موجوداتى را كه دوست ميداشت از طينت بهشتى خلق فرمود و آنچه را كه مبغوض او بود از طينت آتش بيافريد آنگاه آنها را در ظلال جاى داد- راوى حضورش عرض كرد ظلال چيست؟

فرمودند مگر سايه خود را در برابر آفتاب نمى‏بينى سايه شما چيزى هست در صورتى كه چيزى نيست‏

 پس از خلقت خلق خداوند براى آنها رسولانى فرستاد و آن رسولان خلايق را دعوت به پرستش خداى يكتا و اقرار به پيغمبران نموده و گروهى‏

 اعتراف و اقرار نمودند و بعضى انكار و تكذيب كردند بعد از آن ولايت ما آل محمد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم را بر آنها عرضه نمودند بخدا قسم اقرار بولايت ما نكردند مگر آنهائى كه محبوب خدا بودند و انكار نكردند ما را جز آنهائى كه خداوند ايشان را مبغوض ميداشت اين است معناى آيه كه ميفرمايد ايمان نياورند كسانى كه در آن عالم تكذيب كردند.

و اين حديث را ابن بابويه در كتاب علل روايت كرده است.

 

 

 

تفسير جامع، ج‏3، ص: 228

وَ قَالَ مُوسىَ‏ رَبَّنَا إِنَّكَ ءَاتَيْتَ فِرْعَوْنَ وَ مَلَأَهُ زِينَةً وَ أَمْوَالًا فىِ الحَْيَوةِ الدُّنْيَا رَبَّنَا لِيُضِلُّواْ عَن سَبِيلِكَ  رَبَّنَا اطْمِسْ عَلىَ أَمْوَالِهِمْ وَ اشْدُدْ عَلىَ‏ قُلُوبِهِمْ فَلَا يُؤْمِنُواْ حَتىَ‏ يَرَوُاْ الْعَذَابَ الْأَلِيمَ(88)

موسى گفت: اى پروردگار ما، به فرعون و مهتران قومش در اين جهان زينت و اموال داده‏اى، اى پروردگار ما، تا ديگران را از طريق تو گمراه كنند. اى پروردگار ما، اموالشان را تباه ساز و دلشان را سخت كن. ايمان نمى‏آورند تا آن گاه كه عذاب دردآور را بنگرند. (88)

فرمود حضرت عسكرى عليه السّلام نظير طمس موسى براى امير المؤمنين عليه السّلام نيز اتفاق‏

 افتاد شخصى از دوستان آنحضرت در شام بود نامه حضورش نوشت فدايت گردم ميل دارم حضورت شرفياب بشوم ولى از معويه ميترسم بعد از حركت من دست درازى باموال و عيالات من بنمايد آنحضرت براى او پيغام فرستاد تمام اهل و عيالات و اموال خود را جمع كن و بر محمد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم و آل او درود فرست و بگو پروردگارا اينها را وديعه و گروگان بشما دادم بر حسب دستور بنده و ولى تو على بن أبي طالب عليه السّلام سپس حركت كن بطرف ما آن شخص بدستور امير المؤمنين رفتار نمود و حركت كرد خبر بمعاويه رسيد امر كرد اموال او را غارت كنند و عيالاتش را اسير نمايند گماشتگان معويه رفتند تا اجراء كنند دستورات او را خداوند القاء نمود شبيه عيالات معويه را بعيالات آنشخص و اموال او را مبدل نمود بمار و عقربهائى و جمعى از آنها را زهر زدند و هلاك گردانيدند.

 

وَ أَوْحَيْنَا إِلىَ‏ مُوسىَ‏ وَ أَخِيهِ أَن تَبَوَّءَا لِقَوْمِكُمَا بِمِصْرَ بُيُوتًا وَ اجْعَلُواْ بُيُوتَكُمْ قِبْلَةً وَ أَقِيمُواْ الصَّلَوةَ  وَ بَشِّرِ الْمُؤْمِنِينَ(87)

به موسى و برادرش وحى كرديم كه براى قوم خود در مصر خانه‏هايى مهيا كنيد و خانه‏هاى خود را عبادتگاه سازيد و نمازگزاريد و مؤمنان را بشارت ده. (87)

 

تفسير جامع، ج‏3، ص: 229

ابن بابويه در آيه وَ أَوْحَيْنا إِلى‏ مُوسى‏ وَ أَخِيهِ از ريا بن صلت روايت كرده گفت حضرت رضا عليه السّلام در مجلس مأمون حضور داشتند و جمعى از علماء و متكلمين نيز حاضر بودند از آنحضرت پرسيدند فرق ميان عترت و امت چيست؟ و چرا عترت بر امت عزت‏

 و شرافت دارند حضرت براى عترت و تفسير اصطفى و برگزيدن عترت دوازده وجه بيان فرموده تا جائيكه فرمودند پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم از مسجد تمام مردم را بجز عترت خود بيرون نمودند مردم حتى عمويش عباس اعتراض كرده گفتند چرا عترت را باقى گذاشتى و همه را خارج كرديد فرمود من اين كار را باختيار و ميل خود نكرده‏ام بلكه بدستور خداوند عمل نمودم كه بمن ابلاغ شده، نسبت على بمن چون نسبت هرون است بموسى علماء از حضرت پرسيدند در تأييد اين بيان در قرآن مدرك وجود دارد فرمودند بلى و اين آيه را تلاوت نمودند وَ أَوْحَيْنا إِلى‏ مُوسى‏ وَ أَخِيهِ تا آخر آيه و اين آيه منزلت امير المؤمنين عليه السّلام را نسبت به پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم ميرساند و بعلاوه پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم تصريح فرمودند كه اى مردم بدانيد و آگاه باشيد دخول شخص جنب بمسجد حرام است و حلال نيست مگر براى محمد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم و آل او، و حضرت رضا عليه السّلام فرمود با اين ترتيب چه كسى ميتواند مقام و منزلت ما را انكار كند در صورتى كه اين فرموده پيغمبر است كه من شهر علمم عليم در است و هر كه بخواهد وارد شهر شود ناگزير   است از در آن داخل شود و براى ثبوت شرف و فضيلت عترت بر امت همينقدر كافى است و اين موضوع را كسى جز دشمنان و معاندين انكار نميكنند.

 

ابن مغازلى شافعى در كتاب مناقب از عدى بن ثابت روايت كرده گفت روزى پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم تشريف آورده فرمودند خداوند بسوى پيغمبرش موسى وحى رسانيد كه مسجدى پاكيزه و طاهر بنا كن و در آن مسجد جز خود و هارون برادرت كسى نبايد سكونت نمايد و در مسجد من هم نبايد غير از من و على و فاطمه و فرزندانش ديگرى سكونت اختيار ك‏

چهار شنبه 31 / 2 / 1397برچسب:, :: 23:21 ::  نويسنده : ارادتمند

 

قُلْ بِفَضْلِ اللَّهِ وَ بِرَحْمَتِهِ فَبِذَالِكَ فَلْيَفْرَحُواْ هُوَ خَيرٌْ مِّمَّا يجَْمَعُونَ(58)

بگو: به فضل خدا و رحمت او شادمان شوند، زيرا اين دو از هر چه مى‏اندوزند بهتر است. (58)

 

تفسير جامع، ج‏3، ص: 217

ابن بابويه از حضرت صادق عليه السّلام روايت كرده فرمود پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم روزى سوار شدند و از مدينه به اطراف شهر تشريف بردند امير المؤمنين پياده در ركاب آنحضرت حركت نمودند پيغمبر فرمود يا على پروردگار بمن امر فرموده هر وقت سواره راه طى نمايم شما هم بايد سواره باشيد و هر زمان پياده روم پياده راه پيمائيد يا در رديف من سوار شويد و يا بمدينه برگرديد خداوند گرامى نداشته مرا به چيزى جز آنكه بمثل آن تو را گرامى داشته برگزيد مرا برسالت و تو را بامامت و ولايت سوگند بخدائيكه مرا بحق فرستاده ايمان بمن ندارد كسيكه انكار كند تو را و اقرار و اعتراف بمن ندارد آنكه بولايت تو اعتقاد نداشته باشد فضيلت من از تو و فضيلت تو از من است مراد از فضل و رحمت خدا كه در قرآن ميفرمايد قُلْ بِفَضْلِ اللَّهِ وَ بِرَحْمَتِهِ فَبِذلِكَ فَلْيَفْرَحُوا ما باشيم يا على نيافريد پروردگار تو را مگر آنكه وسيله پرستش او باشى و بوسيله جنابت خلايق معالم دين خود را بشناسند و اموراتشان را اصلاح كنند گمراه شود هر كه از تو دورى بجويد و هدايت نشود كسيكه براه ولايت تو سير نكند، و مقصود از هدايت در آيه وَ إِنِّي لَغَفَّارٌ لِمَنْ تابَ وَ آمَنَ وَ عَمِلَ صالِحاً ثُمَّ اهْتَدى‏ راهنمائى بولايت تو ميباشد اگر تو نبودى حزب خدا نبود و شناخته نميشد، بوسيله جنابت دشمنان خدا دانسته شوند هر كه بدون ولايت تو وفات كند روز قيامت بحال او هيچ عملى نفع ندهد در باره تو آيه يا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ نازل شده و اگر نرسانم بمردم ولايت و امامت تو را تمام اعمال و زحمات رسالت من از بين برود هر كه ملاقات كند خدا را روز قيامت بدون ولايت تو جميع عبادات او باطل گردد من اين سخنان را از خود نمى گويم بلكه وحى شده از طرف خدا و بايد بمردم برسانم.

أَلَا إِنَّ أَوْلِيَاءَ اللَّهِ لَا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَ لَا هُمْ يحَْزَنُونَ(62)

آگاه باشيد كه بر دوستان خدا بيمى نيست و غمگين نمى‏شوند. (62)

 

تفسير جامع، ج‏3، ص: 219

و در كافى ذيل آيه أَلا إِنَّ أَوْلِياءَ اللَّهِ لا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَ لا هُمْ يَحْزَنُونَ از بريد عجلى روايت كرده گفت حضرت باقر عليه السّلام بمن فرمود در كتاب امير المؤمنين عليه السّلام ذيل اين آيه                       

 ديدم نوشته‏اند كه اگر واجبات خدا را ادا نموده و بسنت پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم عمل كنيد و از محرمات پرهيز و دورى كرده و در دنيا زاهد شويد و بآنچه خدا فرموده مايل بوده و از ممر حلال كسب روزى نمائيد و بيكديگر تفاخر و مباهات نورزيده و ترك انفاق نكنيد و هم شما بگرد آوردن مال دنيا نباشد در اينصورت خداوند آنچه را كسب و عمل نمائيد بر شما مبارك گرداند و در آخرت نيز بشما ثواب مرحمت ميفرمايد.

لَهُمُ الْبُشْرَى‏ فىِ الْحَيَوةِ الدُّنْيَا وَ فىِ الاَْخِرَةِ  لَا تَبْدِيلَ لِكَلِمَاتِ اللَّهِ  ذَالِكَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ(64)

بشارت است ايشان را در دنيا و آخرت. سخن خدا دگرگون نمى‏شود. اين است كاميابى بزرگ. (64)

تفسير جامع، ج‏3، ص: 219

و نيز از عبد الرحيم روايت كرده گفت حضرت باقر عليه السّلام بمن فرمود بدان و آگاه باش چون يكى از شما مؤمنين در حال نزع باشد همينكه جان بگلو رسد فرشته‏اى كه مأمور قبض روح است بر او وارد ميشود و مژده ميدهد كه اى مؤمن از آنچه مى ترسيدى ايمن باش و بآنچه اميدوار بودى اطمينان داشته باش كه بتو عطا كنند و درى از بهشت بسوى او باز شده و مكان و مقامش را باو نشان دهند و ميگويند مشاهده كن و ببين اين است رسول خدا و امير المؤمنين و امامان و دوستان تو معنى بشارتى كه خداوند در دنيا و هنگام مرگ بمؤمنين ميدهد همين است.

 

و از عقبه روايت كرده گفت فرمود حضرت صادق عليه السّلام روز قيامت خداوند نپذيرد از بندگان دين و مذهبى جز اين مذهب كه شما شيعيان داريد و هر وقت جان بگلو رسد مشاهده كنيد پيغمبر خدا و امير المؤمنين عليه السّلام را مژده دهند كه اى مؤمن من رسول خدا هستم بهترم از آن مالى كه در دنيا جا گذاشتى پس از آن امير المؤمنين بفرمايد من على بن أبي طالب ميباشم كه دوست داشتى مرا امروز نفع و سود بخشد بتو دوستدارى من، سپس فرمود حضرت صادق اى عقبه بياناتى كه گفتم در قرآن است عرض كردم فدايت گردم در كجاى قرآن ميباشد؟ فرمود در سوره يونس و تلاوت نمود آيه الَّذِينَ آمَنُوا وَ كانُوا يَتَّقُونَ لَهُمُ الْبُشْرى‏ فِي الْحَياةِ الدُّنْيا و فرمود خلافى در وعده پروردگار نيست.

چهار شنبه 31 / 2 / 1397برچسب:, :: 23:19 ::  نويسنده : ارادتمند

تفسير جامع، ج‏3، ص: 201

إِنَّمَا مَثَلُ الْحَيَوةِ الدُّنْيَا كَمَاءٍ أَنزَلْنَاهُ مِنَ السَّمَاءِ فَاخْتَلَطَ بِهِ نَبَاتُ الْأَرْضِ مِمَّا يَأْكلُ‏ُ النَّاسُ وَ الْأَنْعَامُ حَتىَّ إِذَا أَخَذَتِ الْأَرْضُ زُخْرُفَهَا وَ ازَّيَّنَتْ وَ ظَنَّ أَهْلُهَا أَنهَُّمْ قَدِرُونَ عَلَيهَْا أَتَئهَا أَمْرُنَا لَيْلاً أَوْ نهََارًا فَجَعَلْنَاهَا حَصِيدًا كَأَن لَّمْ تَغْنَ بِالْأَمْسِ  كَذَالِكَ نُفَصِّلُ الاَْيَاتِ لِقَوْمٍ يَتَفَكَّرُونَ(24)

مثَل اين زندگى دنيا مثَل بارانى است كه از آسمان نازل كنيم، تا بدان هر گونه رستنيها از زمين برويد، چه آنها كه آدميان مى‏خورند و چه آنها كه چارپايان مى‏چرند. چون زمين پيرايه خويش برگرفت و آراسته شد و مردمش پنداشتند كه خود قادر بر آن همه بوده‏اند، فرمان ما شب هنگام يا به روز دررسد و چنان از بيخش بركنيم كه گويى ديروز در آن مكان هيچ چيز نبوده است. آيات را براى مردمى كه مى‏انديشند اينچنين تفصيل مى‏دهيم. (24)

 عياشى از فضل بن يسار روايت كرده گفت حضور حضرت صادق عليه السّلام عرض كردم‏

 فدايت شوم بما خبر داده‏اند كه براى آل جعفر پرچمى است و براى آل عباس هم دو پرچم است آيا اين خبر صحت دارد؟ فرمودند در مورد آل جعفر اين خبر مصداق ندارد و آنها بسوى هيچ راهى نميروند ولى براى آل عباس سلطنت است بطن در بطن و در زمان سلطنت بنى عباس براى مردم رفاهيت و خوشى وجود ندارد و حكومت آنها مايه عسرت و پريشانى بندگان خداست آنچه دور است نزديك ميكنند و نزديكان را دور ميسازند و وزر وبالى نيست مگر آنكه مرتكب شوند و آنچه لازمه اعمال قدرت و ظلم است روا دارند كه گوشى نيست و نميماند مگر آنكه قدرت و سطوت و سطيره آنها را نشنود و مراد خداوند از جمله حَتَّى إِذا أَخَذَتِ الْأَرْضُ زُخْرُفَها همين است عرض كردم فدايت شوم اين امور چه وقت صورت پذير ميشود؟ فرمود تعيين زمان مورد ندارد وقتى حديثى را براى شما ميگوئيم و خبر ميدهيم البته شدنى است و واقع خواهد شد و شما بايد بگوئيد خدا و رسول او راست ميگويند و اگر كلام ما را نفهميديد باز هم نبايد ترديد و يا انكار و تكذيب نمائيد و بايد بگوئيد خدا و رسولش راست ميگويند تا آنكه بشما دو اجر داده شود اما اگر ديديد شدت احتياج و بيچارگى مردم را و يكديگر را انكار و تكذيب نموده و در مواقع عرض حاجت بيكديگر روى خوش نشان نداده و چيزى را كه نبايد بگويند گويند آنوقت است كه بايد هر شب و هر روز انتظار واقعه و صداى آسمانى و فرج را بكشيد.

 

 

تفسير جامع، ج‏3، ص: 209

قُلْ هَلْ مِن شُرَكاَئكمُ مَّن يهَْدِى إِلىَ الْحَقّ‏ِ  قُلِ اللَّهُ يهَْدِى لِلْحَقّ‏ِ  أَ فَمَن يهَْدِى إِلىَ الْحَقّ‏ِ أَحَقُّ أَن يُتَّبَعَ أَمَّن لَّا يهَِدِّى إِلَّا أَن يهُْدَى‏  فَمَا لَكمُ‏ْ كَيْفَ تحَْكُمُونَ(35)

بگو: آيا از اين بتان شما كسى هست كه به حق راه نمايد؟ بگو: خدا به حق راه مى‏نمايد. آيا آن كه به حق راه مى‏نمايد به متابعت سزاوارتر است يا آن كه به حق راه نمى‏نمايد و خود نيز نيازمند هدايت است؟ شما را چه مى‏شود؟ چگونه حكم مى‏كنيد؟ (35)

در كافى از حضرت صادق عليه السّلام روايت كرده فرمود نخست حكميكه امير المؤمنين فرمود ميان مردم بعد از پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم آن بود شخص شراب خوارى را آوردند نزد أبو بكر تا حد باو جارى كند أبو بكر باو گفت آيا شراب خوارى آنمرد پاسخ داد                       

 بلى ولى نميدانستم كه شراب در اسلام حرام است أبو بكر با عمر در خصوص آنمرد مشورت نمود عمر گفت اين مسئله بسيار دشواريست جز ابو الحسن امير المؤمنين عليه السّلام كسى حكم آن را نداند أبو بكر و عمر باتفاق سلمان حضور آنحضرت شرفياب شدند مسئله مزبور را مطرح كردند امر فرمود آنشخص را بنزد مهاجر انصار ببرند و از آنها سؤال كنند آيا كسى آيه حرمت شراب را بر آن مرد تلاوت كرده يا خير چنانچه آيه حرمت را نشنيده باشد بحثى بر او نيست چه حرمت فرع دانستن است كسى از مهاجر انصار گواهى نداد بر قرائت نمودن آيه لذا او را رها كرده و حد جارى نكردند سلمان عرض كرد اى امير المؤمنين باين حكم هدايت فرموديد آنها را فرمود اى سلمان خواستم حجة را بر آنها تأكيد و تمام كرده باشم چه خداوند ميفرمايد آيا كسيكه مردم را براه حق رهبرى مينمايد سزاوار است به پيروى كردن از او يا آنكه هدايت نميكند

و از عبد الرحمن بن مسلمة حريرى روايت كرده گفت عرض كردم حضور حضرت صادق مردم ما را توبيخ و سرزنش ميكنند و ميگويند شما از كجا تشخيص ميدهيد حق را از باطل در آنوقتيكه دو صدا از آسمان و زمين بلند ميشود يكى فرياد ميزند در اول روز كه مهدى قائم عليه السّلام و شيعيان او رستگارند و منادى ديگرى در آخر روز صدا كند عثمان و پيروان او رستگارند فرمود تميز ميدهد حق را از باطل و ايمان بوجود آنحضرت آورد هر آنكه پيش از اين صدا ايمان داشته و آيه را تلاوت نمود و فرمود صورت اول جبرئيل است كه از آسمان ندا ميكند و دوم شيطانست كه از زمين فرياد كند بر شما باد به پيروى كردن از صداى اول و صداى آخرى براى امتحان و آزمايش خلايق باشد.

 

و از ابى جارود روايت كرده گفت حضرت باقر عليه السّلام فرمود آل محمد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم كسانى هستند كه مردم را براه حق رهبرى ميكنند و غير آنها خلايق را بگمراهى سوق دهند.

چهار شنبه 31 / 2 / 1397برچسب:, :: 23:17 ::  نويسنده : ارادتمند

تفسير جامع، ج‏3، ص: 186

سوره يونس‏

سوره يونس در مكه نازل شده يكصد و نه آيه و يكهزار و هشتصد و سى و دو كلمه و هفت هزار و پانصد و سى و دو حرف ميباشد.

 

خلاصه مطالب و مضامين اين سوره عبارت است از استدلال بر وجود صانع از روى تردد شب و روز و آثار قدرت الهى كه در جهان موجود است و معرفة پروردگار و ادله بر توحيد از روى معرفت نفس و نظر در ازمنه گذشتگان و دلائل بعث و حشر و احوال مبعوثين و اثبات نبوة و توبيخ جاهلين و قصه نوح و داستان موسى و فرعون.

 

 

تفسير جامع، ج‏3، ص: 187

أَ كاَنَ لِلنَّاسِ عَجَبًا أَنْ أَوْحَيْنَا إِلىَ‏ رَجُلٍ مِّنهُْمْ أَنْ أَنذِرِ النَّاسَ وَ بَشِّرِ الَّذِينَ ءَامَنُواْ أَنَّ لَهُمْ قَدَمَ صِدْقٍ عِندَ رَبهِِّمْ  قَالَ الْكَفِرُونَ إِنَّ هَاذَا لَسَحِرٌ مُّبِينٌ(2)

آيا مردم در شگفتند از اينكه به مردى از خودشان وحى كرديم كه مردم را بترسان و مؤمنان را بشارت ده كه در نزد پروردگارشان پايگاهى رفيع دارند؟ كافران گفتند كه اين مرد آشكارا جادوگرى است. (2)

 

عياشى ذيل جمله وَ بَشِّرِ الَّذِينَ آمَنُوا از حضرت صادق عليه السّلام روايت كرده فرمود مراد از ايمان در آيه ولايت امير المؤمنين عليه السّلام و ائمه معصومين است و منظور از قدم صدق رسول اكرم و شفاعت او و اهل بيت باشد و اينحديث را طبرسى نيز روايت كرده

 

تفسير جامع، ج‏3، ص: 198

وَ يَقُولُونَ لَوْ لَا أُنزِلَ عَلَيْهِ ءَايَةٌ مِّن رَّبِّهِ  فَقُلْ إِنَّمَا الْغَيْبُ لِلَّهِ فَانتَظِرُواْ إِنىّ‏ِ مَعَكُم مِّنَ الْمُنتَظِرِينَ(20)

و مى‏گويند: چرا از جانب پروردگارش معجزه‏اى بر او نازل نمى‏شود؟ بگو: علم غيب از آن خداست. انتظار بكشيد. من نيز با شما منتظر مى‏مانم. (20)

ابن بابويه از يحيى بن ابى قاسم روايت كرده گفت از حضرت صادق عليه السّلام معناى غيب را سؤال كردم فرمود غيب وجود مقدس امام عصر عليه السّلام است و شاهد بر آن قول خداوند است كه ميفرمايد إِنَّمَا الْغَيْبُ لِلَّهِ فَانْتَظِرُوا.

و نيز از ابى نصر روايت كرده گفت فرمود حضرت رضا چقدر نيكو است صبر و بردبارى آيا نميشنويد قول خداوند را كه ميفرمايد فَانْتَظِرُوا إِنِّي مَعَكُمْ مِنَ الْمُنْتَظِرِينَ.

و از محمد بن فضل روايت كرده گفت سؤال كردم از حضرت رضا فرج چيست؟

 

 حضرت آيه فوق را قرائت كرد و فرمود فرج ظهور امام زمان عليه السّلام است.

سه شنبه 31 / 2 / 1397برچسب:, :: 15:15 ::  نويسنده : ارادتمند

  تفسير جامع، ج‏3، ص: 179

شناخت امام زمانه

قوله تعالى: وَ ما كانَ الْمُؤْمِنُونَ لِيَنْفِرُوا كَافَّةً فَلَوْ لا نَفَرَ مِنْ كُلِّ فِرْقَةٍ مِنْهُمْ طائِفَةٌ   122   طبرسى از صحابه روايت كرده كه وقتى پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم از مدينه براى جهاد بيرون تشريف ميبردند مسلمانان بغير از منافقين در ركاب آنحضرت بيرون ميرفتند و چون خداوند آياتى چند در توبيخ و سرزنش منافقين نازل فرمود از آنوقت مسلمين عهد كردند در هيچ غزوه و سريه‏اى تخلف نكنند و هر زمان دستور جهاد صادر ميشد فورا تمام آنها كوچ ميكردند و گاهى از اوقات پيغمبر تنها در مدينه باقى ميماند آيه 

 فوق نازل شد كه نبايد تمام شما بيرون رويد و رسول خدا را تنها بگذاريد.

عياشى از احمد بن محمد روايت كرده گفت نامه‏اى حضور حضرت رضا عليه السّلام ارسال داشتم پاسخ آن مرقوم داشته بودند شيعيان ما كسانى هستند كه از ما پيروى نموده و هرگز مخالفت اوامر ما نكنند و هرگاه بنابر مصلحتى چيزى را كتمان كنيم تسليم شده و بما اعتماد نمايند و ايمان آورند سپس آيه مزبور را مرقوم داشته و اضافه فرمودند خداوند بشما امر فرموده و واجب كرده كه از ما ائمه سؤال كنيد و بسوى ما بيائيد ولى ما موظف نيستيم جواب سؤالات شما را بدهيم و خداوند هم بر ما واجب نفرموده.

در كافى از حماد بن عبد الاعلى روايت كرده گفت سؤال كردم از حضرت صادق عليه السّلام حديثيكه عامه از پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم نقل ميكنند كه فرموده هر كه بميرد و امام زمان خود را نشناسد و براى او امامى نباشد مانند مردمان زمان جاهليت مرده صحيح است؟

فرمود سوگند بخدا راست است عرض كردم حضورش اگر امام وفات كند و مردى در خراسان باشد و نداند جانشين و وصى او كيست آيا آن مرد معذور است؟ فرمود هرگاه امام وفات كند حجة وصى او تمام است بر اهل بلد امام و سزاوار است بر كسانيكه اهل بلد امام نيستند جمعى را بفرستند تا بدانند و بشناسند امام بعدى را عرض كردم اگر طائفه حركت كردند و پيش از آنكه بشهر امام برسند وفات نمودند حال اينگونه اشخاص چطور است؟ فرمود آنها مصداق آيه       وَ مَنْ يَخْرُجْ مِنْ بَيْتِهِ مُهاجِراً إِلَى اللَّهِ وَ رَسُولِهِ (ثُمَّ يُدْرِكْهُ الْمَوْتُ) فَقَدْ وَقَعَ أَجْرُهُ عَلَى اللَّهِ    نسا 100 ميباشد عرض كردم جمعى وارد مدينه شدند ديدند در  خانه شما بسته شده و شما آنها را بسوى خود دعوت نميفرمائيد كسى هم نيست دلالت و راهنمائى كند آنها را بطرف شما ائمه چگونه ايشان امام خود را بشناسند؟ فرمود خداوند بوسيله قرآن ائمه را بمردم شناسانيد سپس بيان فرمود آياتى را كه در باره امير المؤمنين عليه السّلام نازل شده و تذكر داد فرمايش پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم را در باره آنحضرت و امام حسن و امام حسين عليه السّلام عرض كردم مردم در باره پدرت حضرت باقر عليه السّلام سخنانى ميگويند كه با وجود فرزندان و اقربائيكه عمر آنها زيادتر بود چگونه امامت بآن بزرگوار منتقل شد؟ فرمود امام بسه صفت شناخته ميشود يكى آنكه امام سابق تصريح بامامت بعدى ميكند و او را وصى و جانشين خود قرار ميدهد ديگر آنكه مختصات پيغمبر نزد اوست سوم از هر چه بخواهند خبر ميدهد و تمام آنها در من موجود است عرض كردم مختصات پيغمبر را كه نميتوانيد از ترس پادشاه وقت بيرون آوريد فرمود پنهان نكردم آنها را مگر آنكه شواهد ظاهرى بر آن قائم است پدرم هنگام رحلت فرمود بمن چهار نفر شاهد از طايفه قريش حاضر كن من آنها را حاضر كردم كه يكى از آنها نافع مولى عبد اللّه بن عمر بود فرمود بنويس آنچه را يعقوب پيغمبر بفرزندانش وصيت نمود من نوشتم

 

محمد بن على وصى خود قرار ميدهد فرزندش جعفر بن محمد عليه السّلام را و امر ميكند كه او را كفن كند به برد يمانى كه در آن نماز جمعه بجا ميآورد و عمامه بر او ببندد و قبرش را مقدار چهار انگشت از زمين بلند كند و وصيت نامه را در حضور گواهان مهر نمود و بمن داد   پس از آنكه شهود مراجعت كردند عرض كردم پدر جان براى چه منظور شاهد گرفتيد فرمود كراهت داشتم كه مغلوب شوى بحسب ظاهر و مردم بگويند كه من وصيت نكرده‏ام خواستم شهود حجتى باشند براى آنهائيكه از بلاد دور بمدينه ميآيند و سؤال ميكنند وصى محمد بن على كيست حضورش عرض كردم اگر گواهان مشرك بشوند و كتمان كنند چه بايد كرد؟ فرمود نميتوانند اين امر را پنهان بدارند.

و از يعقوب بن شعيب روايت كرده گفت سؤال كردم از حضرت صادق عليه السّلام معنى آيه مذكور را فرمود هنگاميكه فوت امام بمردم برسد واجب است بر آنها از هر طايفه چند نفر را براى تحقيق در جانشين او بفرستند و پس از كسب خبر چگونگى را بسايرين برسانند و لازم نيست تمام مردم در صدد اين امر از شهر و ديار خود بيرون بروند.

 

سه شنبه 30 / 2 / 1397برچسب:, :: 15:14 ::  نويسنده : ارادتمند

  تفسير جامع، ج‏3، ص: 168

 

 وَ قُلِ اعْمَلُوا فَسَيَرَى اللَّهُ عَمَلَكُمْ وَ رَسُولُهُ وَ الْمُؤْمِنُونَ وَ سَتُرَدُّونَ إِلى‏ عالِمِ الْغَيْبِ وَ الشَّهادَةِ فَيُنَبِّئُكُمْ بِما كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ (105)

عياشى در آيه وَ قُلِ اعْمَلُوا فَسَيَرَى اللَّهُ عَمَلَكُمْ ... از صادقين عليه السّلام روايت كرده كه محمد بن مسلم گفت از آن جنابان سؤال كردم آيا اعمال مسلمين برسول اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم عرضه ميشود يا خير؟ فرمود؟ در اين امر شكى نيست و آيه را تلاوت نموده و فرمود در روى زمين خداوند گواهانى مقرر داشته.

و در كافى از حضرت صادق عليه السّلام روايت كرده فرمود هر روز صبح اعمال بندگان را اعم از نيكوكاران و بدكاران بر پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم عرضه ميدارند اى مسلمانان دقت و مراقبت كنيد تا اعمال نيكو انجام دهيد.

و نيز آنحضرت فرمود مراد از مؤمنون ائمه هستند و در روايت ديگر فرمود امير المؤمنين و فرزندان آنحضرت ميباشند.

و نيز از حسين بن مياح روايت كرده گفت شخصى اين آيه را نزد حضرت صادق عليه السّلام قرائت كرد فرمود مأمونون تلاوت كن نه مؤمنون و مراد از مأمونون ما ائمه ميباشيم‏

 و باز از آنحضرت روايت كرده كه فرمود هرگاه فرد مؤمنى  كه بميرد موقع دفن و گذاردن قبر عملش بر پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم و امير المؤمنين عليه السّلام و يك يك ائمه معصومين تا برسد حضور حضرت حجة روحى فداه عرضه ميشود

 

        تفسير جامع، ج‏3، ص: 173

وَ الْحافِظُونَ لِحُدُودِ اللَّه 113  در كافى از حضرت صادق عليه السّلام روايت كرده فرمود آيه در شأن ائمه طاهرين نازل شده و شاهد بر اين مدعا آنست كه خداوند در اين آيه آنها را بصفتى مدح   توصيف مينمايد كه آن صفات در غير ائمه معصومين يافت نميشود.

و نيز فرمود آمرون بمعروف كسانى هستند كه تمام انواع معروف را از كوچك و بزرگ و دقيق و جليل ميدانند و ناهون از منكر نيز آنهائى باشند كه كليه امور منكر را بشناسند و حافظين حدود خداوند بايد تمام احكام و حدود خدا را بدانند و در ميان تمام مردم فقط ائمه طاهرين هستند كه عالم بر اين امور ميباشند.

 

تفسير جامع، ج‏3، ص: 173

در كافى از حضرت صادق عليه السّلام روايت كرده كه عباد بصرى حضرت امام زين- العابدين عليه السّلام را در راه مكه ملاقات كرده و حضورش عرض نمود كه شما جهاد را بعلت دشوارى آن ترك نموده و براى سهولت بحج مشرف شديد و آيه إِنَّ اللَّهَ اشْتَرى‏ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ  111  را قرائت كرد حضرت فرمود اين آيه در شأن ما ائمه وارد شده زهرى گفت پس مراد از التائبون چيست؟ فرمود اگر ميديديم كه مردم بر اين صفت بودند جهاد با آنها از حج افضل بود يعنى وقتى كه ما ياورى نداشتيم و مردم از ما دورى مى جويند با چه اشخاصى بجهاد برويم.

 

 

                      تفسير جامع، ج‏3، ص: 178

در كافى از بريد بن معاويه عجلى روايت كرده گفت از حضرت باقر عليه السّلام تفسير آيه كُونُوا مَعَ الصَّادِقِينَ 119 را پرسيدم؟ فرمود خداوند از كلمه صادقين ما ائمه را قصد نموده و روايات بسيارى از طرق عامه و خاصه در دست است كه مراد از صادقين امير المؤمنين عليه السّلام و ائمه معصومين عليه السّلام ميباشد.

عياشى از ابى حمزه ثمالى روايت كرده گفت فرمود بمن حضرت باقر عليه السّلام اى ابا حمزه كسانى پرستش ميكنند خدا را كه او را شناخته باشند و آنهائيكه پروردگار را نشناخته‏اند غير خدا را پرستش كنند در اثر نادانى و گمراهى عرض كردم حضورش چگونه بايد خدا را شناخت؟ فرمود معرفت او عبارت از تصديق كردن رسولش ميباشد در آنچه از طرف خدا آورده براى مردم در باره ولايت على عليه السّلام و اولادش و ديگر اقتدا كردن و پيروى نمودن از آنحضرت و فرزندانش و بيزارى جستن از دشمنان آنها باشد مجددا عرض كردم چه امرى را بايد انجام دهم تا ايمانم كامل گردد؟ فرمود دوستى كن با دوستان خدا و بيزارى بجو از دشمنان او و بوده باش با راستگويان چنانچه خداوند در قرآن بآن امر نموده و ميفرمايد كُونُوا مَعَ الصَّادِقِينَ گفتم حضورش دوستان و دشمنان خدا را برايم معرفى بفرمائيد فرمود دوستان خدا پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم و على و حسن و حسين و فاطمه و ما فرزندان آنحضرت ميباشيم هر كه ما را دوست بدارد خدا را دوست داشته  و دشمنان خدا فلان و فلان و فلان و هر آنكه از ايشان پيروى كنند ميباشد و همانها كسانى هستند كه حق ما را غصب نموده و بما ستم كردند.

 

سه شنبه 30 / 2 / 1397برچسب:, :: 15:8 ::  نويسنده : ارادتمند

                      تفسير جامع، ج‏3، ص: 150

 

يحَْلِفُونَ بِاللَّهِ مَا قَالُواْ وَ لَقَدْ قَالُواْ كلَِمَةَ الْكُفْرِ وَ كَفَرُواْ بَعْدَ إِسْلَامِهِمْ وَ هَمُّواْ بِمَا لَمْ يَنَالُواْ  وَ مَا نَقَمُواْ إِلَّا أَنْ أَغْنَئهُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ مِن فَضْلِهِ  فَإِن يَتُوبُواْ يَكُ خَيرًْا لهَُّمْ  وَ إِن يَتَوَلَّوْاْ يُعَذِّبهُْمُ اللَّهُ عَذَابًا أَلِيمًا فىِ الدُّنْيَا وَ الاَْخِرَةِ  وَ مَا لهَُمْ فىِ الْأَرْضِ مِن وَلىِ‏ٍّ وَ لَا نَصِيرٍ(74)

به خدا سوگند مى‏خورند كه نگفته‏اند، ولى كلمه كفر را بر زبان رانده‏اند. و پس از آنكه اسلام آورده بودند كافر شده‏اند. و قصد كارى كردند، اما بدان نايل نشدند. عيبجوييشان از آن روست كه خدا و پيامبرش از غنايم بى‏نيازشان كردند. پس اگر توبه كنند خيرشان در آن است، و اگر رويگردان شوند خدا به عذاب دردناكى در دنيا و آخرت معذبشان خواهد كرد و آنها را در روى زمين نه دوستدارى خواهد بود و نه مددكارى. (74)

طبرسى ذيل آيه يَحْلِفُونَ بِاللَّهِ ما قالُوا وَ لَقَدْ قالُوا كَلِمَةَ الْكُفْرِ از ابن عباس روايت كرده گفت سبب نزول اين آيه آن بود منافقين هر وقت در جنگ تبوك از حضور پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم دور ميشدند طعنه ميزدند بدين اسلام و سب ميكردند آن حضرت را حذيفه باطلاع پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم رسانيد آن بزرگوار آنها را طلب كرد آمدند حضورش قسم بدروغ ياد كردند كه ما چنين كلماتى نگفتيم آيه نازل شد.

و نيز بسند ديگر روايت كرده كه آيه در باره آنهائى نازل شده كه در خانه كعبه حاضر شده و قسم خوردند كه نگذارند خلافت به بنى هاشم برسد و در منزل عقبه موقع مراجعت از جنگ تبوك براى قتل پيغمبر اكرم كمين كردند لكن بآمال و آرزوى خود نرسيدند و زكريا بن محمد از حضرت صادق عليه السّلام روايت كرده كه فرمود روز غدير خم وقتى كه پيغمبر على را بر سر دست گرفت تا همه مردم او را به بينند عده از منافقين منجمله ابو بكر و عمر و عبد الرحمن بن عوف و سعد بن ابى وقاص و أبي عبيدة و سالم مولى ابى حذيفه و مغيرة بن شعبه برابر آنحضرت بودند عمر بآنها گفت بچشمهاى پيغمبر توجه كنيد چگونه حالت غير عادى دارد الان خواهد گفت كه از طرف پروردگار مأمورم در  

 همين هنگام پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم خطاب بمردم فرمود آيا من اولى بر نفس شما نيستم گفتند چرا فرمود هر كس كه من مولاى او هستم اين على نيز مولاى اوست از اين ببعد او را امير المؤمنين خطاب كنيد جبرئيل بر پيغمبر اكرم نازل نجواى عمر و سخنانى را كه بدوستان خود گفته بود بآنحضرت خبر داد پيغمبر عمر و يارانش را احضار فرموده و گفتارشان را يادآور شد بدروغ قسم خوردند كه ما چنان سخنانى نگفتيم و در نتيجه اين مذاكرات آيه فوق نازل گرديد و در آيه بعد خداوند احوال مردم بخيل را بيان فرموده و آنان را منافق و دروغگو ناميده است.

 ميل خود و رضايت براى بيعت با من آمده است حضرت امام حسن عليه السّلام بيان معاويه را قطع و خطبه ايراد نموده و پس از حمد و ثناى پروردگار فرمود اى مردم بدانيد كه ما اهل بيت پيغمبر هستيم خداوند ما را باسلام گرامى داشته و ما را از ميان مردم برگزيده و آيه تطهير را در باره ما نازل فرموده آگاه باشيد كه خداوند ما خانواده را در خير و خوبى قرار داده و جدم پيغمبر اكرم را برسالت مبعوث فرمود و قرآن كريم را بر او نازل كرد و پدرم امير المؤمنين اول كسى بود كه بحضرتش گرويده و امر پروردگار و رسولش را اجابت كرده و ايمان آورد و خداوند در باره او فرموده أَ فَمَنْ كانَ عَلى‏ بَيِّنَةٍ مِنْ رَبِّهِ 

 

درباره وبلاگ

به وبلاگ من خوش آمدید
آخرین مطالب
پيوندها

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان صلح پایدار و آدرس 14klid.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





نويسندگان



نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

آمار وبلاگ:

بازدید امروز : 306
بازدید دیروز : 116
بازدید هفته : 436
بازدید ماه : 423
بازدید کل : 26744
تعداد مطالب : 460
تعداد نظرات : 0
تعداد آنلاین : 1

Google

در اين وبلاگ
در كل اينترنت