صلح پایدار
دو شنبه 21 / 10 / 1392برچسب:, :: 9:9 :: نويسنده : ارادتمند 63منافقون خلاصه مطالب اين سوره در بيان احوال منافقين است و اينكه استغفار و طلب آمرزش براى آنها سودى ندارد
اتَّخَذُوا أَيْمانَهُمْ جُنَّةً فَصَدُّوا عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ إِنَّهُمْ ساءَ ما كانُوا يَعْمَلُونَ ذلِكَ بِأَنَّهُمْ آمَنُوا ثُمَّ كَفَرُوا فَطُبِعَ عَلى قُلُوبِهِمْ فَهُمْ لا يَفْقَهُونَ- 3- 2 در كافى از محمّد بن فضيل روايت كرده گفت معناى آيه فوق را از حضرت موسى بن جعفر عليه السّلام سؤال نمودم فرمود تفسير جامع، ج7، ص: 163 خداوند كسانى را كه از پيغمبرش پيروى نكردهاند در ولايت وصى او امير المؤمنين عليه السّلام منافقين ناميده و منكرين امامت و وصايت را منكرين خود و پيغمبر قرار داده و اين موضوع را در قرآن چنين بيان كرده و فرمود: اى محمّد زمانى كه آمدند منافقين بولايت و امامت على عليه السّلام نزد تو و گفتند شهادت ميدهيم كه تو رسول خدا هستى، خداوند ميداند كه تو رسولش ميباشى و خداوند گواهى ميدهد كه منافقين بولايت على عليه السّلام دروغ ميگويند و سوگندهاى خودشان را سپرى قرار دادهاند و راه خدا را كه ولايت على عليه السّلام است بروى مردم بستهاند و اين عمل بدعملى است. آنها برسالت تو ايمان آوردند و بولايت و امامت على عليه السّلام كافر شدند خداوند هم مهر بر دلهاى ايشان گذاشت و لذا چيزى نميفهمند. فضيل ميگويد عرض كردم لا يَفْقَهُونَ يعنى چه فرمود يعنى در نبوت پيغمبر تعقل نميكنند و هر گاه بآنها گفته ميشود باز گرديد بسوى ولايت على عليه السّلام تا طلب مغفرت و آمرزش نمايد پيغمبر از براى گناهان شما سرهاى خود را بزير افكنند. اى محمّد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم مشاهده كنى آنها را كه جلوگيرى و ممانعت مىنمايند از ولايت على و تكبر ميورزند بر او. اى پيغمبر چه براى ايشان استغفار نمائى يا ننمائى هرگز خدا آنها را نمىآمرزد و خداوند راهنمائى نميكند كسانى را كه ظلم و ستم بوصى تو على مىنمايند.
دو شنبه 21 / 10 / 1392برچسب:, :: 9:6 :: نويسنده : ارادتمند 60ممتحنه تفسير جامع، ج7، ص: 11 خلاصه مطالب سوره ممتحنه عبارت است نهى نمودن مؤمنين از مراوده و دوستى با كفار و يارى كردن از آنها و تأسى كردن بحضرت ابراهيم و حكم زنان مهاجرات و بيعت نمودن آنها در روز فتح مكه
از زبير بن عوام روايت كرده رسول اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم فرمود اول زنى كه با من بيعت نمود و پياده از مكه بمدينه هجرت كرد فاطمه دختر اسد ما در امير المؤمنين عليه السّلام بود يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لا تَتَوَلَّوْا قَوْماً غَضِبَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ قَدْ يَئِسُوا مِنَ الْآخِرَةِ كَما يَئِسَ الْكُفَّارُ مِنْ أَصْحابِ الْقُبُورِ 13 محمّد بن عباس ذيل آيه فوق از زياد بن منذر روايت كرده گفت امير المؤمنين عليه السّلام فرمود عجب است از اياميكه بين ماه جمادى و رجب ميباشد مردى حضورش عرض كرد آن عجب چيست كه شما از آن تعجب ميكنيد فرمود مادرت بعزايت بنشيند كدام عجيبى عجيبتر ميباشد از آنكه مردهگان با شمشير بزنند گردن دشمنان خدا و رسول و اهل بيت پيغمبر را چنانكه خداى تعالى ميفرمايد ثُمَّ رَدَدْنا لَكُمُ الْكَرَّةَ عَلَيْهِمْ وَ أَمْدَدْناكُمْ بِأَمْوالٍ وَ بَنِينَ وَ جَعَلْناكُمْ أَكْثَرَ نَفِيراً اسرا6 اين آيه تأويل آيه مزبور است خداوند در زمان ظهور حضرت حجة عليه السّلام روحى و روح العالمين له الفداء مردمانى را بر گرداند بدنيا و زنده گرداند تا آنها با دشمنان خدا و رسول و اهل بيت پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم جهاد و كارزار نمايند و آنقوم ستمكار را بديار هلاكت رسانند و بجهنم فرستند
دو شنبه 21 / 10 / 1392برچسب:, :: 9:4 :: نويسنده : ارادتمند 61الصف خلاصه مطالب سوره صف عبارت است از توبيخ منافقين و يهود و نصارى و امر بفرمانبردارى از رسول خدا و يارى كردن او و عمل نمودن بشريعت اسلام تفسير جامع، ج7، ص: 13 يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لِمَ تَقُولُونَ ما لا تَفْعَلُونَ كَبُرَ مَقْتاً عِنْدَ اللَّهِ أَنْ تَقُولُوا ما لا تَفْعَلُونَ 3-2 سبب نزول آيه آن بود كه مسلمانان گفتند اگر ما ميدانستيم كدام عمل نزد خدا محبوب است آنرا بجا ميآورديم و مال و جان خود را بذل مينموديم خداى تعالى امر فرمود برسولش بآنها بگويد جهاد در راه من از همه اعمال افضل و محبوبتر است هر كه طالب اين عمل است بايد در وقت جهاد ثابت قدم باشد چون روز احد پيش آمد بسيارى از آنها گريختند پروردگار در توبيخ ايشان آيه فوق را فرو فرستاد و فرمود چرا چيزى بزبان ميگوئيد كه در مقام عمل خلاف آن رفتار ميكنيد خداوند باصحاب پيغمبر وعده نصرت داد اگر مقام عمل خلاف آن رفتار ميكنيد خداوند باصحاب پيغمبر وعده نصرت داد اگر مخالفت امرش ننمايند و عهدى كه در باره امير المؤمنين عليه السّلام با آنها بسته شده نقض نكنند و ميدانست بسيارى از ايشان بعهد خود پايدار نيستند و بآنچه ميگويند قيام نميكنند لذا فرمود اينعمل كه سخنى بگوئيد و خلاف آن رفتار كنيد معصيت بزرگى است و خدا را بخشم و غضب ميآورد، پروردگار، اين قبيل از مردم را مؤمن ناميد بواسطه اقرار بزبانشان اگر چه بقلب تصديق ندارند
إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الَّذِينَ يُقاتِلُونَ فِي سَبِيلِهِ صَفًّا كَأَنَّهُمْ بُنْيانٌ مَرْصُوصٌ 4 خداى تعالى آنهائيكه در جهاد با كفار مانند سد آهنين پايدارند دوست ميدارد محمّد بن عباس ذيل آيه فوق از ابن عباس روايت كرده گفت آيه مزبور در باره امير المؤمنين عليه السّلام و حمزه و عبيدة بن الحرث و سهل بن حنيف و حارث بن ابى دجانه انصارى نازل شده و اينحديث را عينا حميرى كه از مخالفين است روايت كرده
يُرِيدُونَ لِيُطْفِؤُا نُورَ اللَّهِ بِأَفْواهِهِمْ وَ اللَّهُ مُتِمُّ نُورِهِ وَ لَوْ كَرِهَ الْكافِرُونَ 8 در كافى ذيل آيه از محمّد بن فضيل روايت كرده معناى آيه را سؤال نمودم از حضرت موسى بن جعفر عليه السّلام فرمود اراده كردند منافقين كه خاموش كنند نور ولايت امير المؤمنين عليه السّلام را بزبانهاى خود و خداوند تمام كرد نور او را بامامت ائمه از فرزندان آن بزرگوار و شاهد بر اينكه مراد از كلمه امام است آيه فَآمِنُوا بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ النُّورِ الَّذِي أَنْزَلْنا تغابن 8 ميباشد و نور در آيه امام است عرض كردم معناى هُوَ الَّذِي أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدى وَ دِينِ الْحَقِّ 9 يعنى چه فرمود منظور ولايت امير المؤمنين عليه السّلام و ائمه است كه امر نمود خداوند بمحمد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم و دين حق ولايت است گفتم لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدِّينِ كُلِّهِ يعنى چه فرمود آنولايت را ظاهر ميگرداند بر تمام اديان در وقت ظهور حضرت حجة عليه السّلام گفتم وَ اللَّهُ مُتِمُّ نُورِهِ 8 چيست فرمود نور ولايت را بوجود قائم ما آل محمّد عليه السّلام تمام ميكند و اگر چه كفار و منافقين كراهت داشته باشد بولايت امير المؤمنين عليه السّلام حضورش عرض كردم اين بيانات كه فرموديد تنزيل آيه بود فرمود اما كلمه ولاية تنزيل و غير آن تأويل آيه است و اينحديث را محمّد بن عباس نيز روايت كرده است
يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا هَلْ أَدُلُّكُمْ عَلى تِجارَةٍ تُنْجِيكُمْ مِنْ عَذابٍ أَلِيمٍ 10 اى اهل ايمان آيا شما را بتجارتى سودمند كه از عذاب دردناك آخرت نجات دهد دلالت كنم َ حسن بن ابى الحسن ديلمى ذيل آيه فوق از حضرت صادق عليه السّلام روايت كرده كه امير المؤمنين عليه السّلام فرموده منم آن تجارتيكه سودمند و نجات دهنده است از عذاب دردناك قيامت يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا كُونُوا أَنْصارَ اللَّهِ كَما قالَ عِيسَى ابْنُ مَرْيَمَ لِلْحَوارِيِّينَ مَنْ أَنْصارِي إِلَى اللَّهِ قالَ الْحَوارِيُّونَ نَحْنُ أَنْصارُ اللَّهِ فَآمَنَتْ طائِفَةٌ مِنْ بَنِي إِسْرائِيلَ وَ كَفَرَتْ طائِفَةٌ فَأَيَّدْنَا الَّذِينَ آمَنُوا عَلى عَدُوِّهِمْ فَأَصْبَحُوا ظاهِرِين 14 َ در كافى ذيل آيه فوق از حضرت صادق عليه السّلام روايت كرده فرمود حواريون عيسى شيعيان او بودند و شيعيان ما حواريون ما هستند و حواريون عيسى بهتر از حواريون ما نبودند وقتى عيسى گفت كيست كه مرا يارى كند براى خدا آنها گفتند ما انصار خدا هستيم سوگند بخدا از يهوديها كسى يارى نكرد عيسى را و جز يهود كسى با عيسى جنگ نكرد و شيعيان ما از وقتى كه پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم برحمت ايزدى پيوست يارى نمودند ما را و در راه ما جهاد كردند آنها را سوزانيدند و عذاب كردند و از ديارشان خارج نمودند خداوند بايشان جزاى خير عطا فرمايد امير المؤمنين عليه السّلام فرموده : بخدا سوگند اگر با شمشير بر فرق سر دوستان خود بزنم و آنها را دو نيمه كنم دست از دوستى من فرزندانم بر نميدارند و بغض و عداوت پيدا نكنند. و چنانچه دشمنان خود را پناه داده و مالهاى دنيا را بآنان ببخشم دست از بغض و عداوت با من و فرزندانم بر ندارند و هرگز دوست ما نشوند
دو شنبه 21 / 10 / 1392برچسب:, :: 9:2 :: نويسنده : ارادتمند 59 حشر خلاصه مطالب سوره حشر عبارت از جلاء يهوديان بنى نضير و حكم اموال آنها و بيان حال منافقين و مدح بعض مهاجرين و انصار و تشبيه يهود و منافقين بشيطان و بيان عظمت قرآن كريم. ما أَفاءَ اللَّهُ عَلى رَسُولِهِ مِنْ أَهْلِ الْقُرى فَلِلَّهِ وَ لِلرَّسُولِ وَ لِذِي الْقُرْبى وَ الْيَتامى وَ الْمَساكِينِ وَ ابْنِ السَّبِيلِ كَيْ لا يَكُونَ دُولَةً بَيْنَ الْأَغْنِياءِ مِنْكُمْ وَ ما آتاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ ما نَهاكُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا وَ اتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ شَدِيدُ الْعِقاب 7 . در كافى ذيل آيه فوق از سليم بن قيس روايت كرده امير المؤمنين عليه السّلام فرمود بخدا قسم پروردگار از كلمه لِذِي الْقُرْبى ما را قصد فرموده و بنفس خويش و پيغمبرش مقرون ساخته و مقصود از مساكين و ابن سبيل و يتامى از ما آل محمّد هستند از براى ما سهمى در صدقات قرار نداده زيرا خداوند پيغمبر و آلش را گرامى داشته و آنها را از آنچه در دست مردم ميباشد اطعام نفرموده است چه صدقه اوساخ مردم است-. و از حضرت باقر عليه السّلام روايت كرده فرمود اين آيه در خصوص ما آل محمّد بتنهائى نازل شده ذوى القربى و مساكين و يتيمان آل محمّد مراد است ارتباط ما از رسولخدا هرگز گسسته نشود سبيل ما ميباشيم و جز ما سبيل و صراطى نيست-. و ذيل جمله ما آتيكم الرسول از ابى اسحق نحوى روايت كرده گفت وارد شدم بر حضرت صادق عليه السّلام فرمود اى ابى اسحق خداوند پيغمبرش را بر محبت خود ادب نمود و آيه «إِنَّكَ لَعَلى خُلُقٍ عَظِيمٍ» قلم4 را نازل نمود پس از آن احكام را بحضرتش فرمود «ما آتاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ» و بعد فرمود «مَنْ يُطِعِ الرَّسُولَ فَقَدْ أَطاعَ اللَّهَ» نسا80 نازل فرمود سپس فرمود پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم بامر خدا آنها را بامير المؤمنين عليه السّلام و ائمه بعد از آن بزرگوار تفويض نمود اى ابى اسحق شما شيعيان خاص تسليم ما ائمه شديد و مردم انكار كردند ما و آيات وارده در حق ما را سوگند بخدا دوست دارم شما شيعيان را بشرط آنكه سخن بگوئيد بآنچه ما ائمه گفتهايم و ساكت شويد در آنچه ما سكوت كردهايم و از رأى و عقيده خود چيزى نگوئيد ما واسطه ميان شما و خدا هستيم پروردگار براى كسيكه مخالف امر ما باشد خيرى قرار نداده خداوند امر خلق را به پيغمبرش و ما ائمه تفويض نمود تا معلوم شود چگونه مردم پيغمبر و ما ائمه را اطاعت مينمايند
در كافى ذيل آيه وَ يُؤْثِرُونَ عَلى أَنْفُسِهِمْ وَ لَوْ كانَ بِهِمْ خَصاصَةٌ 9 از جميل بن دراج روايت كرده حضرت صادق عليه السّلام فرمود بهترين شما مردم كسانى هستند كه با سخاوتند و شريرترين شما بخيلان باشند و از ايمان خالص است نيكوئى كردن با برادران و بر آوردن حاجات آنها و خوبى نمودن به برادران را خداوند دوست ميدارد و با اين عمل بينى شيطان بخاك ماليده ميشود و سبب خلاصى از دوزخ و داخل شدن در بهشت است ايجميل اينها را باصحاب خود خبر بده عرض كردم فدايت گردم آيا نيكوئى كردن به برادران در حالت ثروت و تهى دستى است فرمود صاحب ثروت آسان است بر او احسان نمودن خداوند مدح فرموده آنهائيكه تهىدست هستند و احسان ميكنند آنگاه آيه فوق را تلاوت فرمود و اينحديث را شيخ مفيد و طوسى نيز روايت كرده حضرت صادق عليه السّلام فرمود آيه در شأن امير المؤمنين عليه السّلام نازل شد دينارى براى قوت حضرت فاطمه و حسنين عليه السّلام فراهم نمود در بين راه مقداد بن اسود اظهار حاجت كرده آندينار را با شدت احتياج خود بمقداد عطا فرمود و او را بر خود و خانوادهاش مقدم داشت فورا جبرئيل نازل شد و آيه مزبور را در شأن آنحضرت آورد -. ابن مسعود گفت نماز شام را با رسول خدا بجا آوردم مردى از ميان صف برخاست گفت اى مهاجر و انصار مرد غريبم سؤال در حضور پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم و نماز گاه ميكنم مرا طعام بدهيد رسولخدا فرمود اى بنده خدا نام غريب مبر كه رگهاى دلم را بريدى غريب چهار كس است اول مسجديست كه ميان قومى باشد و در آن نماز نكنند- دوم قرآن است در خانهاى كه اهل آن نخوانند- سوم عالم و دانشمنديست كه ميان قومى و طايفهاى كه احوال او نپرسند و از او تفقد نكنند- چهارم اسيريست در ميان كفار كه خدا را نشناسند آنگاه فرمود كيست كه مؤنه اين مرد را متكفل شود تا خداى تعالى او را در فردوس اعلى جاى دهد امير المؤمنين عليه السّلام برخاست و دست سائل را گرفت بخانه برد بحضرت فاطمه (ع) فرمود اى دختر رسول خدا اين مهمانرا پذيرائى كن گفت اى پسر عم در خانه جز اندكى گندم نبود از آن طعامى مهيا كردهام بقدر يكنفر بيش نيست كودكان ما گرسنه هستند شما هم روزه دارى امير المؤمنين عليه السّلام فرمود بياور آن طعام را چون آورد ديد اندك است نزد مهمان گذاشت و دست مبارك را دراز كرد به بهانه آنكه چراغ را اصلاح كند آنرا خاموش كرد تا مهمان سير شود چون سير شد چراغ را روشن كرد ديد طعام بر حال اول باقى است فرمود بآن مرد چرا طعام نخوردى عرض كرد يا امير المؤمنين من طعام زياده از متعارف خوردم و سير شدم خداى تعالى بركت داده است آنحضرت و فاطمه (ع) زهرا با كودكان نيز از آن طعام ميل نمودند و زيادتى را بهمسايهها مرحمت كردند صبح كه امير المؤمنين عليه السّلام مسجد تشريف بردند پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم فرمود يا علي بخاطر آن عملى كه ديشب با مهمان رفتار نمودى و چراغ را خاموش كردى و طعام نخوردى تا مهمان سير شود خداوند آيه وَ يُؤْثِرُونَ عَلى أَنْفُسِهِمْ را در شأن حضرتت نازل فرموده است. امير المؤمنين عليه السّلام جماعتى را ديد فرمود شما كيستيد عرض كردند ما متوكلين هستيم بتوكل زندگانى ميكنيم فرمود بآنها توكل شما بكجا رسيده است گفتند چون بيابيم بخوريم و اگر نيابيم صبر نمائيم فرمود سگها نزد ما همچنين باشند عرض كردند حضورش پس چگونه بايد كرد فرمود مانند ما رفتار كنيد اگر بيابيم انفاق و ايثار كنيم و اگر نيابيم شكر نمائيم
وَ الَّذِينَ جاؤُ مِنْ بَعْدِهِمْ يَقُولُونَ رَبَّنَا اغْفِرْ لَنا وَ لِإِخْوانِنَا الَّذِينَ سَبَقُونا بِالْإِيمانِ وَ لا تَجْعَلْ فِي قُلُوبِنا غِلًّا لِلَّذِينَ آمَنُوا رَبَّنا إِنَّكَ رَؤُفٌ رَحِيمٌ 10 كسانى كه بعد از مهاجر و انصار آمدند دايم در دعا بدرگاه خدا عرض مىكنند پروردگارا ما و برادران دينى ما را كه در ايمان بر ما سبقت داشتند ببخش و در دل ما هيچ كينه و حسد قرار نده پروردگارا توئى كه در حق بندگانت بسيار رءوف و مهربانى محمّد بن عباس از ابن عباس ذيل آيه وَ الَّذِينَ جاؤُ مِنْ بَعْدِهِمْ روايت كرده گفت خداوند واجب فرموده بر هر مسلمانى كه استغفار كند براى امير المؤمنين عليه السّلام بنص آيه فوق زيرا آنحضرت سابق امت است در ايمان و اينحديث را در مجالس از حضرت امام حسن عليه السّلام روايت كرده است
لا يَسْتَوِي أَصْحابُ النَّارِ وَ أَصْحابُ الْجَنَّةِ أَصْحابُ الْجَنَّةِ هُمُ الْفائِزُون 20 هرگز اهل دوزخ و اهل بهشت با هم يكسان نيستند اهل بهشت سعادتمند خواهند بود-. ابن بابويه ذيل آيه فوق از حضرت رضا عليه السّلام روايت كرده فرمود چون پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم آيه را تلاوت مىنمود ميفرمود اصحاب بهشت كسانى هستند كه امر مرا اطاعت كنند و تسليم على بن أبي طالب عليه السّلام باشند و اقرار بولايت آنحضرت نمايند حضورش عرض كردند اصحاب دوزخ چه كسانى هستند فرمود آنهائى كه نقض كنند عهد مرا بعد از من و با على مجادله و قتال كنند و غضب نمايند در باره ولايت على عليه السّلام- و از مخالفين موفق بن احمد در كتاب مناقب خود از جابر انصارى روايت كرده كه در خانه كعبه حضور پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم نشسته بودم امير المؤمنين عليه السّلام وارد شد رسول خدا فرمود آمد بسوى شما برادرم على عليه السّلام پس از آن پرده خانه كعبه را بدست مبارك گرفت و فرمود بآنخدائيكه جانم بدست قدرت او است اين على و شيعيانش رستگارانند و نيز روايت كرده روزى حضرت فاطمه (ع) گريه مينمود پيغمبر باو فرمود اى فاطمه گريه نكن فرداى قيامت كه مبعوث و از طرف پروردگار خوانده شدم على با من است اى فاطمه (ع) على و شيعيان او فائز و رستگار وارد بهشت ميشوند
دو شنبه 21 / 10 / 1392برچسب:, :: 9:0 :: نويسنده : ارادتمند سوره المجادلة (58) خلاصه مطالب سوره مجادله عبارت است از بيان كفاره ظهار و عقوبت مخالفين خدا و رسول و اينكه خداوند بر راز و اسرار درونى مردم آگاهست و امر بوسعت دادن در مجالس و بيان حال منافقين
أَ لَمْ تَرَ إِلَى الَّذِينَ نُهُوا عَنِ النَّجْوى ثُمَّ يَعُودُونَ لِما نُهُوا عَنْهُ وَ يَتَناجَوْنَ بِالْإِثْمِ وَ الْعُدْوانِ وَ مَعْصِيَةِ الرَّسُولِ وَ إِذا جاؤُكَ حَيَّوْكَ بِما لَمْ يُحَيِّكَ بِهِ اللَّهُ وَ يَقُولُونَ فِي أَنْفُسِهِمْ لَوْ لا يُعَذِّبُنَا اللَّهُ بِما نَقُولُ حَسْبُهُمْ جَهَنَّمُ يَصْلَوْنَها فَبِئْسَ الْمَصِير 8 ابن بابويه از ابى سعيد خدرى روايت كرده كه يكى از علائم نفاق داشتن بغض على بن أبي طالب عليه السّلام است روزى پيغمبر در مجلسى تشريف داشت دو نفر منافق با يكديگر نجوى ميكردند رسول خدا تا نگاهش بآنها افتاد غضب شديدى بر حضرتش عارض شد و فرمود بآنخدائيكه جانم در دست قدرت او است كسى در بهشت داخل نميشود مگر آنكه مرا دوست داشته باشد و دروغ ميگويد كسيكه گمان ميكند مرا دوست داشته و حال آنكه بغض على را در دل خود پنهان كرده است پس از آن آيه مزبور در همانمجلس نازل شد يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذا ناجَيْتُمُ الرَّسُولَ فَقَدِّمُوا بَيْنَ يَدَيْ نَجْواكُمْ صَدَقَةً ذلِكَ خَيْرٌ لَكُمْ وَ أَطْهَرُ فَإِنْ لَمْ تَجِدُوا فَإِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ 12 سبب نزول آيه آن بود كه چون مردم بسيار حضور رسول خدا ميرسيدند و سؤالات بيشمار ميكردند و خاطر پيغمبر اكرم را افسرده و رنجور مينمودند و اغنيا و توانگران حضورش بسيار توقف ميكردند و سؤالات بسيار مينمودند و مانع از ورود فقراء در محضرش بودند آنحضرت هم شرم و كراهت داشت از آنكه چيزى بآنها بگويد و بر گرداند ايشان را خداى تعالى آيه مزبور را فرستاد و ادب آموخت آنها را و فرمود چون خواهيد با رسول من حديث كنيد و مسئله پرسيد و سرّ گوئيد پيش از آن صدقه بدهيد، تمام مردم بجز امير المؤمنين عليه السّلام از سؤال و گفتگو كردن با پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم باز ايستادند توانگران بخل كردند از صدقه دادن و فقراء چيزى نداشتند كه صدقه بدهند و با دعاى عامه و خاصه امير المؤمنين دينارى داشت فروخت بده درهم و ده مرتبه صدقه داد و با رسول خدا نجوى كرد و بر اسرار علوم واقف شد و ديگران پيغمبر را رها كرده و رفتند و آن زحمت بخلوت مبدل شد و بسبب وجود مقدس امير المؤمنين عليه السّلام خداى تعالى اين حكم را از امت برداشت و بآيه ذيل منسوخ فرمود أَ أَشْفَقْتُمْ أَنْ تُقَدِّمُوا بَيْنَ يَدَيْ نَجْواكُمْ صَدَقاتٍ فَإِذْ لَمْ تَفْعَلُوا وَ تابَ اللَّهُ عَلَيْكُمْ فَأَقِيمُوا الصَّلاةَ وَ آتُوا الزَّكاةَ وَ أَطِيعُوا اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ اللَّهُ خَبِيرٌ بِما تَعْمَلُونَ 13 آيا ترسيديد از آنكه پيش از راز گفتن با رسول صدقه دهيد فقير شويد؟ حال كه صدقه نداديد خدا هم شما را بخشيد اينك نماز بپا داريد و زكوة بدهيد و خدا و رسولش را اطاعت كنيد پروردگار بهر چه عمل كنيد آگاهست-. عمر گفت امير المؤمنين عليه السّلام داراى سه چيز بود كه كسى ديگر آنها را دارا نبود و اگر من يكى از آنها را داشتم بهتر بود برايم از داشتن شتران سرخ موى اول همسرى با حضرت فاطمه، تمام صحابه حضرت فاطمه (ع) را از پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم خواستگارى كردند آنحضرت همه را رد كرد جز امير المؤمنين عليه السّلام دوم در روز خيبر رسولخدا فرمود فردا پرچم را بدست كسى خواهمداد كه خدا و رسولش او را دوست دارند و او نيز خدا و رسول را دوست ميدارد حمله ميكند بر دشمنان و هرگز فرار نخواهد كرد، پرچم را بدست امير المؤمنين عليه السّلام داد. سوم آيه نجوى است كه فرود آمد و منسوخ شد و كسى بجز امير المؤمنين عليه السّلام بآن عمل ننمود و خود آنحضرت در مقام احتجاج بر مهاجر و انصار نسبت بغصب خلافت و فدك آيه فوق را يكى از مناقب خود بشمار آورده-
محمّد بن عباس ذيل جمله أُولئِكَ كَتَبَ فِي قُلُوبِهِمُ الْإِيمانَ 22 از محمّد بن حنفية روايت كرده گفت پدرم امير المؤمنين عليه السّلام فرمود دوستى ما اهل بيت رحمتى است كه خداوند در طرف راست قلب بنده خود فرود آورده و نقشى است كه ثبت شده. هر كس را كه طرف راست قلبش را خداوند ثبت فرمايد كسى قدرت و توانائى ندارد آن را زايل نمايد آيا نميشنويد قول پروردگار را كه ميفرمايد أُولئِكَ كَتَبَ فِي قُلُوبِهِمُ الْإِيمانَ و حب ما اهل بيت ايمان است و از طريق مخالفين ابو نعيم از سلمان فارسى روايت كرده گفت بامير المؤمنين عليه السّلام عرض كردم ايمولاى من حضور پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم شرفياب نشدم دو شنبه 21 / 10 / 1392برچسب:, :: 8:59 :: نويسنده : ارادتمند
سابِقُوا إِلى مَغْفِرَةٍ مِنْ رَبِّكُمْ وَ جَنَّةٍ عَرْضُها كَعَرْضِ السَّماءِ وَ الْأَرْضِ أُعِدَّتْ لِلَّذِينَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَ رُسُلِهِ ذلِكَ فَضْلُ اللَّهِ يُؤْتِيهِ مَنْ يَشاءُ وَ اللَّهُ ذُو الْفَضْلِ الْعَظِيمِ.21 سيد رضى در خصايص ذيل آيه فوق از حضرت باقر عليه السّلام روايت كرده فرمود بزرگ نصاراى نجران نزد عمر آمد گفت اراضى ما بسيار سرد است و تاب تحمل قشون را ندارد خود من ضامن خراج مىشوم و هر سال آنرا مىآورم يك سال با جمعى از اعوان خود آن پير مرد نيكو منظر خراج را آورد عمر او را دعوت باسلام نمود و فضايل اسلام را برايش بيان كرد آن نصرانى گفت ايعمر مسائلى چند دارم جواب آنها را بيان كن. 1- در قرآن شما هست كه عرض بهشت بمقدار آسمانها و زمين است پس جاى جهنم كجا است عمر از پاسخ او عاجز شد و از خجالت سر بزير افكند امير المؤمنين عليه السّلام تشريف داشت عمر عرض كرد يا على جواب سؤال نصرانى را شما بفرمائيد. فرمود چرا خودت پاسخ او را نمىدهى عرض كرد نمىدانم فرمود اى بزرگ نصرانى بگو ببينم هر وقت روز ظاهر مىشود شب بكجا مىرود نصرانى ملتفت شد گفت بخدا قسم تا بحال كسى جواب اين سؤال مرا نداده بود سؤال كرد ايعمر اين جوان كيست گفت على بن أبي طالب پسر عم پيغمبر و داماد و پدر حسنين فرزندان رسول خدا است. 2- نصرانى بعمر گفت خبر ده مرا از بقعهايكه يك ساعت بيش آفتاب در آن نتابيد و ديگر هم نمىتابد عمر گفت يا على عليه السّلام جواب او را بده امير المؤمنين فرمود آندريائى بود كه شكافته شد براى بنى اسرائيل نصرانى گفت راست گفتى- 3- پس از آن سؤال نمود ايعمر آيا در دنيا چيزهائى وجود دارد كه بميوه هاى بهشتى شباهت داشته باشد كه هر چه از آن بردارند كم نشود عمر جواب داد نمىدانم از على سؤال كن امير المؤمنين عليه السّلام فرمود بلى آن چيز قرآن است اگر تمام اهل عالم جمع شوند و هر كس حاجات خود را از آن بردارد ابدا از قرآن چيزى كم نمىشود نصرانى گفت راست گفتى ايجوان. 4- مجددا از عمر سؤال كرد آيا براى آسمان درهائى هست و آيا براى آن درها قفلى وجود دارد؟ عمر گفت از على عليه السّلام مطالب خود را سؤال كن امير المؤمنين فرمود بلى آسمان در دارد و قفل درهاى آن شرك بخدا است و كليد درها شهادت ان لا اله الا اللّه ميباشد و هيچ چيزى مانع آن نيست مگر عرش پروردگار 5- نصرانى باز از عمر سؤال كرد اول خونى كه در روى زمين ريخته شد چه خونى بود عمر جواب داد مگر من نگفتم مسائل خود را از على بپرس امير المؤمنين عليه السّلام فرمود اول خونى كه ريخته شد خون رحم حوا بود در وقت زائيدن قابيل پسر آدم لكن مردم مىگويند خون هابيل بود كه برادرش قابيل او را بقتل رسانيد نصرانى گفت راست گفتى بعد از آن متوجه عمر شد و گفت ايعمر بايد اين مسئله را خودت جواب بدهى. 6- خبر بده مرا ايعمر خداوند كجاست عمر در غضب شد خواست نصرانى را بزند امير المؤمنين عليه السّلام فرمود اى نصرانى جواب سؤالت را از من بشنو: روزى حضور پيغمبر بودم فرشتهاى وارد شد سلام كرد پيغمبر از او پرسيد از كجا ميآئى گفت از آسمان هفتم از نزد پروردگار فرشته ديگرى وارد شد سؤال نمود از كجا آمدهاى عرض كرد از تخوم زمين از نزد پروردگار سومى رسيد جواب داد از مشرق زمين از نزد پروردگار فرشته چهارم گفت من از مغرب زمين از نزد پروردگار مىآيم پس خداوند در همه جا هست در آسمان و زمين و او دانا و توانا است حضرت باقر عليه السّلام فرمود معناى فرمايش امير المؤمنين عليه السّلام اينست كه فرشتگان از هر طرف كه بيايند از ملكوت پروردگار آمدهاند و از علم خداوند چيزى پنهان نيست.
لِكَيْلا تَأْسَوْا عَلى ما فاتَكُمْ وَ لا تَفْرَحُوا بِما آتاكُمْ وَ اللَّهُ لا يُحِبُّ كُلَّ مُخْتالٍ فَخُور 23 حضرت صادق عليه السّلام فرمود شخصى معناى آيه فوق را از پدرم حضرت باقر عليه السّلام سؤال نمود فرمود اين آيه نازل شده در باره أبو بكر و عمر و ياران آنها يكى مقدم و ديگرى مؤخر چه ايشان غمگين شده بودند بآن چيزهائى كه خداوند عطا نموده و اختصاص داده بود بامير المؤمنين عليه السّلام از امامت و ولايت و خوشحال بودند بآن فتنهاى كه از غصب خلافت و فدك و كشتن حضرت فاطمه زهرا (ع) دختر پيغمبر اكرم و گمراه كردن خلايق بعد از رحلت رسول خدا بر پا كرده بودند سائل عرض كرد بحضرت باقر عليه السّلام شهادت ميدهم كه شما ائمه فرزندان رسولخدا صلّى اللّه عليه و آله و سلّم بر حق هستيد و شكى در حقانيت شما ندارم صاحبان حكم و مواليان خلق ميباشيد حضرت صادق عليه السّلام فرمود ديگر كسى شخص سائل را پس از سؤال و شنيدن جواب مشاهده ننمود
لَقَدْ أَرْسَلْنا رُسُلَنا بِالْبَيِّناتِ وَ أَنْزَلْنا مَعَهُمُ الْكِتابَ 25 و كتاب اسم بزرگترى است كه تفسير ميشود بآن تورية و انجيل و فرقان و در آن كتابهاى نوح و صالح و شعيب و صحف ابراهيم ميباشد كه خداوند خبر ميدهد بآن و كجا است صحف ابراهيم و موسى همان اسم بزرگ است پس پيوسته وصيت ميشد بعالمى بعد از عالم ديگر تا آنكه رد كردند آن را بسوى محمّد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم وقتى آنحضرت مبعوث شد اسلام آوردند و تسليم او شدند باقى ماندگان از از مستحفظين و تكذيب كردند آنحضرت را بنى اسرائيل و جهاد كرد پيغمبر در راه خدا پس از آن ابلاغ شد بر حضرتش كه فضيلت و شرافت امير المؤمنين عليه السّلام را بمردم ابلاغ كند آن حضرت نيز فضيلت آنجناب را بر مردم اعلام فرمود جبرئيل نازل شد و گفت ايرسول خدا روزگار حيات شما منقضى شد و نبوّت كامل گرديد اسم اعظم و ميراث علم و آثار نبوت را نزد على وديعه گذار زيرا زمين نبايد هرگز خالى از حجت باشد تا بسبب او مردم مرا اطاعت نموده و ولايت او را بپذيرند و اين وصى تو حجت است براى آنهائيكه بعد از اين متولد شده و بدنيا ميآيند پيغمبر بامر خدا وصيت كرد بامير المؤمنين عليه السّلام و اسم اعظم با ميراث علم و آثار نبوت را باو تفويض نمود و وصيت كرد بهزار كلمه و هزار باب علم كه از هر كلمه و بابى هزار كلمه و باب ديگر مفتوح شد چنانكه خود آنحضرت فرمود ابن شهر آشوب ذيل آيه وَ أَنْزَلْنَا الْحَدِيدَ از ابن عباس روايت كرده گفت مراد بحديد در اين آيه ذو الفقار است خداوند آن را از آسمان براى پيغمبر فرستاد و آنحضرت آن را بامير المؤمنين عطا نمود
يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَ آمِنُوا بِرَسُولِهِ يُؤْتِكُمْ كِفْلَيْنِ مِنْ رَحْمَتِهِ وَ يَجْعَلْ لَكُمْ نُوراً تَمْشُونَ بِهِ وَ يَغْفِرْ لَكُمْ وَ اللَّهُ غَفُورٌ رَحِيمٌ 28 در كافى ذيل آيه فوق از ابى جارود روايت كرده گفت حضور حضرت باقر عليه السّلام عرض كردم خداوند باهل كتاب خير بسيارى عطا فرموده فرمود منظورت چيست؟ عرض كردم آيه الَّذِينَ آتَيْناهُمُ الْكِتابَ مِنْ قَبْلِهِ هُمْ بِهِ يُؤْمِنُونَ تا آخر جمله يُؤْتَوْنَ أَجْرَهُمْ مَرَّتَيْنِ فرمود بشما مسلمانان نيز عطا فرمود و آيه فوق را تلاوت نمودند و فرمودند مراد بنور ائمه عليه السّلام ميباشد كه مردم بآنها اقتدا مينمايند و از سماعة بن مهران روايت كرده گفت سؤال كردم از حضرت صادق عليه السّلام معناى آيه كِفْلَيْنِ مِنْ رَحْمَتِهِ را فرمود كفلين حسن و حسين عليه السّلام ميباشند كه بشما عطا شده و نور ساير ائمه است كه بآنها اقتداء ميكنيد پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم بانس بن مالك فرمود از براى على دو نور است يكى در آسمان و ديگرى در زمين هر كس تمسك بجويد بنور على خداوند او را به بهشت داخل كند و هر كه از او تجاوز نمايد او را وارد دوزخ نمايد اى انس بشارت بده مردم را به اين خداوند از نور صورت على عليه السّلام هفتاد هزار فرشته آفريده كه پيوسته استغفار ميكنند براى دوستان على عليه السّلام تا روز قيامت دو شنبه 21 / 10 / 1392برچسب:, :: 8:58 :: نويسنده : ارادتمند
وَ الَّذِينَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَ رُسُلِهِ أُولئِكَ هُمُ الصِّدِّيقُونَ وَ الشُّهَداءُ عِنْدَ رَبِّهِمْ. 19 ابن بابويه از حضرت صادق عليه السّلام روايت كرده فرمود امير المؤمنين عليه السّلام در يكروز اصحاب خود را چهار صد باب علم و دانش تعليم نمود از آن جمله فرمود ايمردم دورى بجوئيد از مرمان سفله و پست فطرت زيرا آنها از خداوند نميترسند و بسيارى از آنها قاتلين پيمبران و دشمنان ما و اهل بيت هستند خداوند توجهى بروى زمين نمود و از ميان تمام مردم ما اهل بيت را بر گزيد و شيعيانى براى ما انتخاب فرمود آنها يارى ميكنند ما را و مسرور هستند بفرح ما و محزونند بحزن ما و اموال و نفسهاى خود را در راه دوستى ما بذل ميكنند و كسى از شيعيان ما نيست كه مرتكب معصيتى بشود مگر آنكه خداوند او را مبتلا نمايد به بليهاى يا در مال و يا در فرزند و يا در نفس او و يا سكرات مرگ را بر او سخت گرداند تا از دنيا پاك و بدون معصيت برود مردگان شيعه ما شهيد و صديق هستند چه آنها امر ما را تصديق كردهاند و بخاطر ما با دوستان ما دوست و با دشمنان ما دشمن بودند، تقرب جستند بخدا دوستى و دشمنى. پس از آن آيه مزبور را تلاوت نمود و فرمود از جاى خود حركت نكنيد و صبر و بردبارى را پيشه خود سازيد و دست بشمشير نزنيد و عجله نكنيد و بدانيد هر كس از شما شيعيان در فراش خود بميرد و بخدا ايمان و برسولش معرفت داشته و عارف بحق ما اهلبيت باشد و حقوق ما را رعايت كند شهيد مرده است و اجر او با خدا است و مانند كسى است كه به شمشير در راه خدا كشته شده باشد و محمّد بن عباس از حضرت صادق عليه السّلام روايت كرده فرمود روزى از روزها فرشته بزرگى موسوم بمحمود بر پيغمبر اكرم فرود آمد پيغمبر خواست او را ببوسد عرض كرد مهلا اى محمّد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم تو گرامىترين تمام اهل آسمانها و زمين هستى سزاوار نيست مرا ببوسى وقتى خواست بآسمان بالا رود پيغمبر مشاهده كرد بر كتف محمود نوشته شده لا اله الا اللّه محمّد رسول اللّه على الصديق الاكبر باو فرمود اى حبيب من محمود از چه زمان اين كلمات بر كتف تو نوشته شده عرض كرد دوازده هزار سال پيش از خلقت آدم مكتوب است. ابن شهر آشوب از ابن عباس روايت كرده گفت پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم فرمود على صديق اكبر اين امت و فاروق اعظم است وَ الَّذِينَ كَفَرُوا وَ كَذَّبُوا بِآياتِنا أُولئِكَ أَصْحابُ الْجَحِيمِ 19 و آنانكه بخدا كافر شده و ولايت امير المؤمنين و فرزندانش را تكذيب كردند آنها اهل دوزخند دو شنبه 21 / 10 / 1392برچسب:, :: 8:55 :: نويسنده : ارادتمند حديد57 هُوَ الْأَوَّلُ وَ الْآخِرُ وَ الظَّاهِرُ وَ الْباطِنُ وَ هُوَ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيم3 محمّد بن عباس از جابر انصارى روايت كرده گفت عمار را در يكى از كوچه هاى مدينه ملاقات نمودم پرسيدم پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم كجاست جواب داد با جمعى از اصحاب در مسجد مىباشند بمسجد رفته بحضورش شرفياب شدم در آن اثناء على ابن أبي طالب عليه السّلام نيز تشريف آورد پيغمبر از جاى خود باحترام آنحضرت بلند شد و ميان ديدههاى او را بوسيد و پهلوى خود نشانيد پس از آن فرمود يا على از جا بر خيز و با خورشيد تكلم كن پاسخ تو را خواهد داد آنحضرت بخورشيد خطاب كرد و فرمود اى مخلوق با عظمت خدا چگونه صبح كردى عرض كرد بخير و خوشى اى اول و اى آخر و اى ظاهر و اى باطن و اى كسيكه بهر چيزى توانائى دارى و باسرار نهانى جهانيان آگاه هستى اى برادر و وصى پيغمبر آخر زمان، تمام مردم از اين جواب خورشيد مضطرب و حيران گشتند. حضور پيغمبر مراجعت نموده داستان پاسخ خورشيد را بامير المؤمنين عليه السّلام بسمع مبارك پيغمبر رساندند و عرض كردند چگونه است كه خورشيد على را باين اوصاف الهى خطاب نمود؟! پيغمبر فرمود مراد باول آنست كه على عليه السّلام اول كسى است كه بخدا ايمان آورده و منظور از آخرين كسى است كه مرا روى تخته مغتسل مشاهده مىكند و اولين وصى پيغمبر آخر زمان است و بعد از من ديگر پيغمبرى نيست و مراد بظاهر آنست كه او بر مخزون سرّ خداوند و من آگاه باشد و مقصود از باطن بطون علم من باشد و اما علم خداوند: نازل نكرده است علمى از حلال و حرام و واجب و مستحب و تنزيل و تأويل و محكم و متشابه و مشگل را مگر آنكه على بهمه آنها داناست و اگر ترس آن نبود كه طايفهاى در حق او مىگفتند آنچه را كه نصارا در حق عيسى گفتهاند، در باره على منقبتى مىگفتم كه عبور نمىكرد از جائى مگر آنكه مردم خاك زير قدم او را بر ميداشتند و از آن طلب شفا مىنمودند.
يَوْمَ تَرَى الْمُؤْمِنِينَ وَ الْمُؤْمِناتِ يَسْعى نُورُهُمْ بَيْنَ أَيْدِيهِمْ وَ بِأَيْمانِهِمْ بُشْراكُمُ الْيَوْم 12 ابن بابويه از جابر انصارى روايت كرده گفت حضور پيغمبر اكرم نشسته بودم امير المؤمنين عليه السّلام وارد شد پيغمبر باو فرمود يا على بشارت بدهم تو را همين ساعت جبرئيل نازل شد و خبر داد كه پروردگار صاحب عزّت فرموده بشيعيان و دوستداران تو هفت خصلت عطا كردم اول رفق و مدارا هنگام مرگ دوم انس در وقت وحشت سوم نور هنگام ظلمت و چهارم ايمنى در وقت فزع و ترس پنجم قسط و عدالت در ميزان حساب و اعمال ششم عبور كردن از صراط هفتم وارد شدن در بهشت پيش از داخل شدن ساير مردم در حالى كه نور ايشان پيش روى آنها مىشتابد.
يَوْمَ يَقُولُ الْمُنافِقُونَ وَ الْمُنافِقاتُ لِلَّذِينَ آمَنُوا انْظُرُونا نَقْتَبِسْ مِنْ نُورِكُمْ قِيلَ ارْجِعُوا وَراءَكُمْ فَالْتَمِسُوا نُوراً فَضُرِبَ بَيْنَهُمْ بِسُورٍ لَهُ بابٌ باطِنُهُ فِيهِ الرَّحْمَةُ وَ ظاهِرُهُ مِنْ قِبَلِهِ الْعَذاب 13 محمّد بن عباس از سلام بن مستنير روايت كرده گفت معناى آيه را از حضرت باقر عليه السّلام سؤال نمودم فرمود اين آيه در باره ما اهل بيت و شيعيان و دشمنان ما نازل شده است روز قيامت كه ميشود خلايق را در محشر جمع نموده و حصارى ميان آنها از ظلمت و تاريكى زده ميشود كه باطن آن رحمت و نور و ظاهرش تاريكى و عذاب است خداوند ما و شيعيان و دوستداران ما را در باطن آن حصار كه نور و رحمت است وارد ميفرمايد و دشمنان ما را در ظاهر آن كه تاريكى و عذاب است قرار ميدهد آنگاه دشمنان ما دوستان ما را صدا ميكنند و ميگويند آيا ما در دنيا با شما نبوديم دين و پيغمبر ما يكى نبود نماز و روزه و حج بيك طريق نبود فرشتهاى از طرف پروردگار بآنها جواب ميدهد بلى يكى بوديد و لكن بعد از پيغمبر اكرم فتنه و فساد نموده و امر خدا را كه پيغمبر اكرم در باره على بن أبي طالب و اولاد آنحضرت بشما رسانيده بود رها كرديد و در آنچه پيغمبر فرمود شك نموديد و بدنبال باطل و مخالفين حق رفته و مغرور شديد تا جائيكه امير المؤمنين عليه السّلام و ائمه بعد از آن كه همه بر حق بودند از شما يارى خواستند و شما را براه هدايت دعوت كردند نپذيرفتيد شيطان شما را گمراه نموده و از راه خدا دورى جستيد امروز عوض و فدائى نداريد تا نفس خود را بسبب آن فدا رها كنيد و آن هم پذيرفتنى نيست و حسنهاى هم نداريد لذا جايگاه شما دوزخ است كه بد منزلگاهى ميباشد.
یک شنبه 6 / 10 / 1392برچسب:, :: 20:55 :: نويسنده : ارادتمند 56 واقعه خلاصه مطالب سوره واقعه عبارت است از آنكه قيامت البته واقع ميشود و دروغ نيست و مردم سه طايفه هستند اصحاب راست و اصحاب چپ و سابقون و بيان احوال آنها و دلايل بعث و نشور و حالات خلايق هنگام مرگ و خارج شدن از دنيا
وَ كُنْتُمْ أَزْواجاً ثَلاثَةً فَأَصْحابُ الْمَيْمَنَةِ ما أَصْحابُ الْمَيْمَنَةِ وَ أَصْحابُ الْمَشْئَمَةِ ما أَصْحابُ الْمَشْئَمَةِ وَ السَّابِقُونَ السَّابِقُونَ أُولئِكَ الْمُقَرَّبُونَ 11-7 در آنروز شما خلايق بسه طايفه مختلف شويد اصحاب دست راست و اصحاب دست چپ كه مردمى شوم و اهل شقاوتند و كارشان در دوزخ سخت است و طايفه سوم آنهائى هستند كه در ايمان بر همه پيشى گرفتند آنان بحقيقت مقربان درگاهند و در بهشت پر نعمت جاودانى متنعمند. على بن ابراهيم از حذيفه يمانى روايت كرده گفت در روز سيزدهم شهر صفر پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم امر فرمود به بلال قبل از رسيدن وقت نماز مردم را ندا كند چون صداى بلال بلند شد اهل مدينه ضجّه و فرياد شديدى نمودند؟ گفتند هنوز رسول اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم وفات نكرده و از ميان ما غايب نشده اين چه وقت نماز است رسول خدا تشريف آورد بدرب سده مسجد حلقه در را گرفت و فرمود: اى مردم آيا ميشنويد عرض كردند بلى اى رسول خدا مطيع فرمان بردار هستيم و ضمانت ميكنيم فرمود خبر ميدهم بشما كه خداوند مردم را دو صنف آفريد اصحاب راست و اصحاب چپ مرا از اصحاب راست قرار داد و اصحاب راست را سه طايفه نمود اصحاب ميمنه و مشئمه و سابقون من از سابقون و بهترين آنها ميباشم و آنها را قبيلههاى متعددى قرار داد چنانكه فرمود وَ جَعَلْناكُمْ شُعُوباً وَ قَبائِلَ و قبيله من بهترين قبيلهها است و قبيله را بيتهائى قرار داد و مرا از بهترين خانواده بر گزيد و فرمود: إِنَّما يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيراً من بزرگترين فرزندان آدم و گرامىترين شما هستم نزد خداى تعالى و فخرى نيست براى من آگاه باشيد مرا خداوند از ميان سه نفر اهل بيت خود انتخاب نمود من و على و جعفر دو فرزند أبي طالب و حمزة بن عبد المطلب خوابيده بوديم در زمين ابطح و هر يك پيراهن خود را بصورت خود كشيده بوديم على طرف راست من و جعفر طرف چپ و حمزه پائين پا قرار گرفته بودند بيدار شدم از خواب جبرئيل را با سه فرشته ديگر مشاهده نمودم فرشتگان بجبرئيل گفتند بسوى كدام يك از اينها فرستاده شدهاى گفت بسوى محمّد و او بزرگ پيغمبران و على بزرگ اوصياء و جعفر از براى او دو بال سبز است كه پرواز ميكند در بهشت و حمزه سيد شهدا است
ثُلَّةٌ مِنَ الْأَوَّلِينَ وَ قَلِيلٌ مِنَ الْآخِرِينَ عَلى سُرُرٍ مَوْضُونَةٍ مُتَّكِئِينَ عَلَيْها مُتَقابِلِينَ 16-13 جمع بسيارى از امم پيشين و اندكى از متأخرين در بهشت بعزت بر سريرهاى زربافت مرصع تكيه زنند همه شادان با ياران و دوستان خود رو بروى يكديگر بر آن سريرها مىنشينند- محمّد بن عباس ذيل آيه فوق از حضرت صادق عليه السّلام روايت كرده فرمود مراد باولين فرزند آدم است كه برادرش او را بقتل رسانيد و مؤمن آل فرعون و صاحب يس و مقصود از آخرين امير المؤمنين عليه السّلام است
فَلَوْ لا إِذا بَلَغَتِ الْحُلْقُومَ وَ أَنْتُمْ حِينَئِذٍ تَنْظُرُونَ وَ نَحْنُ أَقْرَبُ إِلَيْهِ مِنْكُمْ وَ لكِنْ لا تُبْصِرُون 85-83 شرف الدين از اهل بيت عصمت و طهارت روايت كرده كه فرمودند تأويل آيه آنست اى مردم نعمت ولايت آل محمّد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم را كه خداوند بشما عطا نموده تكذيب كرديد پس چگونه خواهيد بود هنگاميكه جان بگلويتان برسد و چشم شما به جمال مقدس امير المؤمنين عليه السّلام بيفتد و به بيند كه بدوستان خود بشارت بهشت و بدشمنانش وعده دوزخ ميدهد پروردگار نزديكتر است بآنحضرت از شما مردم ولى شما در حق امير المؤمنين معرفت نداريد، بمقام و منزلت ايشان بصير و آگاه نيستيد و چنانكه شايسته است آن بزرگوار را نمىشناسيد
فَأَمَّا إِنْ كانَ مِنَ الْمُقَرَّبِينَ فَرَوْحٌ وَ رَيْحانٌ وَ جَنَّةُ نَعِيم 89-88 در امالى ذيل آيه فوق از حضرت باقر عليه السّلام روايت كرده فرمود رسول اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم با امير المؤمنين عليه السّلام فرمود تو آنكسى هستى كه خداوند در ابتداء آفرينش و عالم ذر بر مخلوقاتش حجت آورد و فرمود بآنها أَ لَسْتُ بِرَبِّكُمْ آيا من پروردگار شما نيستم؟ گفتند بلى آيا محمّد رسول من نيست؟ عرض كردند بلى فرمود آيا على امير المؤمنين نيست؟ آنها تكبر كرده طغيان و نمودند از ولايت تو مگر اندكى كه اقرار كردند و آنها اصحاب يمين هستند ابن بابويه از حضرت صادق عليه السّلام روايت كرده فرمود اين دو آيه در حق اهل بيت پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم و دوستان آنها نازل شده و آيه بعد در باره دشمنان ما ائمه فرود آمده روح و ريحان در قبر است و جنت نعيم در آخرت ميباشد وَ أَمَّا إِنْ كانَ مِنَ الْمُكَذِّبِينَ الضَّالِّينَ فَنُزُلٌ مِنْ حَمِيمٍ حميم در قبر دشمنان است وَ تَصْلِيَةُ جَحِيمٍ در عالم آخرت آنها باشد يعنى اگر آنكه مرده از منكران امير المؤمنين عليه السّلام و دشمنان اهل بيت و گمراهان است نصيبش در قبر آتش و جايگاهش در آخرت دوزخ است و اين وعدهها البته يقين و حق و حقيقت است
یک شنبه 6 / 10 / 1392برچسب:, :: 20:54 :: نويسنده : ارادتمند خلاصه مطالب سوره الرحمن عبارت است از احسان و انعام پروردگار بر بندگان خود و دلايل توحيد و خداشناسى و اعاده خلايق پس از فناى آنها و وعد و وعيد و اوصاف بهشت و حور العين.
خَلَقَ الْإِنْسانَ (3) از حسين بن خالد روايت كرده گفت معناى آيات فوق را از حضرت رضا عليه السّلام سؤال نمودم فرمود خداوند قرآن را برسولش محمّد تعليم فرمود و مقصود از انسان در اينجا وجود مقدس امير المؤمنين عليه السّلام است پروردگار آموخت بآنحضرت بيان هر چيزيكه مردم بآن محتاجند از احكام دين و دنيا و معاش و معاد و اخبار گذشته و حوادث آينده.
وَ النَّجْمُ وَ الشَّجَرُ يَسْجُدانِ وَ السَّماءَ رَفَعَها وَ وَضَعَ الْمِيزانَ أَلَّا تَطْغَوْا فِي الْمِيزان 8-6 محمّد بن عباس از حضرت صادق عليه السّلام روايت كرده فرمود نجم رسولخدا است پروردگار در چند موضع از قرآن آنحضرت را نجم ناميده يكجا فرمود وَ النَّجْمِ إِذا هَوى در جاى ديگر فرمود وَ عَلاماتٍ وَ بِالنَّجْمِ هُمْ يَهْتَدُونَ و شجر وجود مقدس امير المؤمنين است و ائمه طاهرين كه بمقدار چشم بهم زدن خدا را معصيت نكردند و مراد از آسمان پيغمبر اكرم است خداوند او را بلند گردانيد و ميزان امير المؤمنين است منصوب نمود او را پروردگار براى خلايق بعد از رسول اكرم أَلَّا تَطْغَوْا فِي الْمِيزانِ يعنى معصيت و طغيان و نافرمانى نكنيد در باره امام وَ أَقِيمُوا الْوَزْنَ بِالْقِسْطِ وَ لا تُخْسِرُوا الْمِيزانَ يعنى از راه عدل و انصاف مطيع و فرمانبردار امام باشيد و از او پيروى كنيد و هرگز در حق امير المؤمنين و فرزندانش تعدى و ستم ننمائيد
رَبُّ الْمَشْرِقَيْنِ وَ رَبُّ الْمَغْرِبَيْن 17 ابى بصير ذيل آيه فوق از حضرت صادق عليه السّلام روايت كرده فرمود مشرقين رسول خدا و امير المؤمنين و مغريين امام حسن و امام حسين است مَرَجَ الْبَحْرَيْنِ يَلْتَقِيانِ بَيْنَهُما بَرْزَخٌ لا يَبْغِيان20-19 طبرسى از ابن عباس روايت كرده گفت شنيدم پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم بحضرت فاطمه (ع) ميفرمود ايدختر عزيزم بشوهرت على دل خوشدار بخدا قسم على سيد و بزرگ مرد دنيا و آخرت است در اين اثنا آيه فوق نازلشد فرمود ما درياى علم على بن أبي طالب را با درياى حلم و عصمت فاطمه زهرا بهم در آميخته و مخلوط نموديم و از آنها لؤلؤ و مرجان يعنى حسن و حسين را بيرون آورديم و جهة آنكه آن دو بزرگوار را بدريا تشبيه فرمود بخاطر توسعه فضل و بسيارى خير و صفات حميده آنها است چنانكه اسبى براى پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم هديه آوردند فرمود اين اسب را دريائى يافتم چه آن داراى اوصاف ستودهاى بود حضرت صادق عليه السّلام فرمود على و فاطمه دو درياى عميقى هستند كه هيچكدام از آنها بديگرى ظلم و ستم ننمودند و بيرون آمد از ايشان حسن و حسين دو لؤلؤ و مرجان. تغلبى كه از علماء عامه است ذيل آيه فوق از سعيد بن جبير روايت كرده گفت پيغمبر فرمود على و فاطمه دو درياى علم و حلم و نبوت هستند كه خداوند از ايشان لؤلؤ و مرجان حسن و حسين را بيرون آورد و واسطه ميان آنها من هستم. يا مَعْشَرَ الْجِنِّ وَ الْإِنْسِ إِنِ اسْتَطَعْتُمْ أَنْ تَنْفُذُوا مِنْ أَقْطارِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ فَانْفُذُوا لا تَنْفُذُونَ إِلَّا بِسُلْطانٍ 33 ايطايفه جن و انس اگر ميتوانيد در اطراف زمين و آسمانها برويد و از قبضه قدرت خداوند بيرون رويد و البته هرگز نميتوانيد بيرون برويد مگر با حجت على بن ابراهيم ذيل آيه فوق از حضرت باقر عليه السّلام روايت كرده فرمود روز قيامت آسمان دنيا بر زمين احاطه نمايد و آسمان دوم بآسمان دنيا و همچنين تا آسمان هفتم بآسمان ششم پس از آن منادى از طرف پروردگار ندا كند اى جن و انس اگر ميتوانيد بگريزيد از اطراف آسمانها بيرون رويد ولى هرگز نميتوانيد بيرون برويد مگر با حجت- راوى ميگويد پس از اين فرمايشات حضرت باقر عليه السّلام گريه كرد عرض كردم فدايت گردم ايفرزند رسولخدا در آن وقت پيغمبر و امير المؤمنين كجا هستند فرمود آن بزرگواران بر منبرى از نور نشستهاند تمام مردم خائف و ترسناك و محزون هستند جز پيغمبر و عترت او
فَيَوْمَئِذٍ لا يُسْئَلُ عَنْ ذَنْبِهِ إِنْسٌ وَ لا جَانٌّ 39 ابن بابويه ذيل آيه فوق از حضرت رضا عليه السّلام روايت كرده فرمود هر كس داراى ولايت امير المؤمنين عليه السّلام باشد و از دشمنان ما ائمه بيزارى بجويد و حلال بداند حلال خدا را و حرام بداند حرام او را و گناهى مرتكب شود كه در دنيا توبه نكند پروردگار او را در عالم برزخ بكيفر آن گناه عذاب مينمايد روز قيامت وقتى از قبر بيرون آيد گناهى بر او نباشد تا مورد پرسش و مجازات واقع گردد اينحديث را طبرسى نيز روايت كرده یک شنبه 6 / 10 / 1392برچسب:, :: 20:50 :: نويسنده : ارادتمند 54القمر خلاصه مطالب اين سوره عبارت است از انشقاق قمر و بيان گفتار كفار نسبت بمعجزات پيغمبران و تكذيب نمودن آنها و اجابت دعاى حضرت نوح و هلاك پيشينيان و امتان گذشته و تهديد كفار مكه.
قوله تعالى اقْتَرَبَتِ السَّاعَةُ وَ انْشَقَّ الْقَمَرُ، وَ إِنْ يَرَوْا آيَةً يُعْرِضُوا وَ يَقُولُوا سِحْرٌ مُسْتَمِر1 ابن مسعود گفت انشقاق قمر معجزه پيغمبر اكرم (ص) بود و بر گردانيدن آفتاب معجزه امير المؤمنين (ع) است چه هر فضيلتى كه براى پيغمبر بود خداوند بامير المؤمنين هم عطا فرمود جز منصب نبوت، آنحضرت خاتم پيغمبران و على (ع) خاتم اوصياء آنهاست.
در غيبت نعمانى ذيل آيه فَنادَوْا صاحِبَهُمْ فَتَعاطى فَعَقَرَ 29 از اصبغ بن نباته روايت كرده گفت امير المؤمنين (ع) در بالاى منبر كوفه فرمود اى مردم وحشت مكنيد از اندك بودن اهل هدايت و راه آن همانا من ديدههاى هدايت هستم مردمانيكه جمع ميشوند بر خوان و مائدهاى كسانى كه سير ميشوند از گرسنگانشان زيادترند اين مردم ميخواهند ميان رضا و خوشنودى خدا و غضب او جمع كنند ناقه صالح را يكنفر بنام قدار پى كرد جمعى بعذاب پروردگار گرفتار شدند براى راضى بودن آنها بعمل قدار و پى كردن آن چنانچه ميفرمايد فَنادَوْا صاحِبَهُمْ اى بندگان خدا آگاه باشيد هر كس گمان كند كه قاتل من مؤمن است آن شخص هم قاتل من باشد يا كسيكه راضى است بظلم و ستمى كه بر من ميكنند او نيز در حق من ظالم و ستمكار است يعنى هر كه راضى باشد بكشتن يا ستم نمودن بمن او نيز قاتل و ظالم من محسوب ميشود اى مردم هر كس خواسته باشد بمكانى رفته و سير كند بايد از راهش داخل شود تا بمقصد برسد و هر كه از راه مستقيم منحرف شده و تجاوز نمايد در مهالك واقع گردد.
إِنَّ الْمُتَّقِينَ فِي جَنَّاتٍ وَ نَهَرٍ، فِي مَقْعَدِ صِدْقٍ عِنْدَ مَلِيكٍ مُقْتَدِر 55-54 محمد بن عباس از جابر انصارى روايت كرده گفت حضور پيغمبر (ص) ذكر بهشت شد فرمود اول كسيكه داخل بهشت ميشود على (ع) است ابو دجانه عرض كرد اى رسول خدا آيا بهشت حرام است بر پيغمبران تا آنكه امير المؤمنين داخل آن شود؟ فرمود بلى مگر نميدانى كه از براى خداوند پرچم و عموديست از نور كه خلق نموده آن را پيش از آنكه آسمانها و زمين را بيافريند بدو هزار سال قبل و نوشته شده بر آن پرچم «لا اله الا اللّه محمد رسول اللّه آل محمد خير البرية و على صاحب اللواء و امام القوم» امير المؤمنين (ع) گفت: «الحمد للّه الذى هدانا بك يا رسول اللّه و شرفنا بك» پيغمبر فرمود يا على بدوستانت بشارت ده كه كسى نيست تو را دوست بدارد مگر آنكه خداوند او را در قيامت با ما محشور نمايد و آيه فوق را تلاوت فرمود. و شيخ طوسى از جابر روايت كرده گفت پيغمبر اكرم (ص) بامير المؤمنين (ع) ميفرمود هر كس تو را دوست بدارد و داراى ولايت شما اهل بيت باشد خداوند جايگاه او را بهشت قرار ميدهد و آيه فوق را قرائت فرمود. و اين حديث را نيز مخالفين كه از جمله آنها موفق بن احمد است در كتاب مناقب از جابر عينا روايت كردهاند
یک شنبه 6 / 10 / 1392برچسب:, :: 20:48 :: نويسنده : ارادتمند خلاصه سوره النجم عبارت است از علو مرتبه و قرب منزلة پيغمبر اكرم نزد حق تعالى و مشاهده نمودن آنحضرت آيات با عظمت و ملكوت آسمانها و عرش پروردگار و سدرة المنتهى را و رد عقايد باطل كفار و خبر دادن خداى تعالى از قدرت و سعه ملك خود.
«وَ النَّجْمِ إِذا هَوى» 1 و بعضى گفتند مقصود از و النجم ستارهايست كه خداى تعالى آن را علامت خلافت و امامت امير المؤمنين (ع) قرار داد چنانچه ابن بابويه از حضرت صادق (ع) روايت كرده جماعتى از اصحاب پيغمبر اكرم كه يكى از آنها سلمان بود سؤال نمودند اى رسول خدا بعد از شما خلافت و امامت كرا خواهد بود؟ فرمود امشب ستارهاى از آسمان سقوط خواهد كرد بخانه هر كس فرود آمد او امام و خليفه و جانشين من است آن شب اهل مدينه همه بر بامها رفتند باميد آنكه ستاره بخانه آنها فرود آيد مگر امير المؤمنين كه در محراب به عبادت مشغول بود ستاره روشنى از آسمان سقوط كرده بخانه امير المؤمنين (ع) افتاد رسول خدا بآنحضرت فرمود يا على بآنخدائيكه مرا بحق فرستاده واجب شد وصايت و خلافت و امامت براى تو بعد از من، منافقين طعنه زدند و گفتند محمد در حق على راه افراط پيموده و در ضلالت افتاده و در حق على سخن از روى هواى نفس ميگويد پروردگار قسم ياد كرد بآن ستارهاى كه بخانه على فرود آمد صاحب شما كه محمد است در حق على گمراه نيست و سخن از روى هواى نفس نميگويد سخن او بجز وحى خدا هيچ نيست او را پروردگار بسيار توانا بوحى آموخته است. و چون اين سوره نازل شده عتبة بن ابى لهب حضور پيغمبر رسيد آب دهن بصورت آنحضرت انداخت و گفت من كافرم بنجم و پروردگار نجم، رسول خدا بر او نفرين كرد و گفت خدايا درندهاى از درندگانت را بر او مسلط گردان تا او را پاره كند مدتى نگذشت كه براى او سفر شام پيش آمد و با پدر خود و جماعتى از قريش براى تجارت بطرف شام حركت كردند بمنزلى فرود آمدند در آنجا ديرى بود راهب صاحب دير گفت اين زمين درندگان بسيارى دارد خود را محافظت كنيد ابو لهب گفت اى جماعت قريش امشب مرا يارى كنيد ميترسم از نفرين محمد بر پسرم. آنها تمام رحلههاى خود را جمع كردند و بر بالاى آن عتبه را جاى دادند و اطراف او را گرفتند چون خواب رفتند شيرى آمد بهيچ يك از آنها متعرض نشد از بالاى آنها جستن كرد عتبه را گرفت و پاره پاره نمود عتبه فرياد ميزد مرا خداى محمد هلاك كرد پس از آنكه شير او را بدريد بازگشت، حسان بن ثابت اشعارى در اين موضوع سرود.
حضرت صادق (ع) فرمود پيغمبر اكرم بآن جائى رسيد كه خداوند در باره حضرتش ميفرمايد فَكانَ قابَ قَوْسَيْنِ أَوْ أَدْنى 9 شخصى سؤال كرد از آنحضرت معناى آن چيست؟ فرمود بمقدار دو طرف قوس و فرمود بين پروردگار و پيغمبرش حجابى بود متلألىء و متحرك نظر كرد بمقدار سوراخ سوزنى مشاهده نمود نور پر عظمت پروردگار را آنچه خدا خواست، خطاب كرد پروردگار باو اى محمد (ص) خليفه بعد از تو كيست گفت خدايا تو داناترى فرمود على بن أبي طالب امير المؤمنين و سيد مسلمين و پيش رو مؤمنين است و پس از آن حضرت صادق (ع) فرمود ولايت و خلافت امير المؤمنين بخدا قسم در آسمان مشافهة بر رسول خدا امر شد نه در زمين.
محمد بن عباس از حمران بن اعين روايت كرده گفت از حضرت باقر سؤال نمودم معناى ثُمَّ دَنا فَتَدَلَّى فَكانَ قابَ قَوْسَيْنِ أَوْ أَدْنى فَأَوْحى إِلى عَبْدِهِ ما أَوْحى 10-8 را فرمود محمد (ص) نزديك شد به پروردگار خود نبود فاصلهاى ميان آنها جز قفس لؤلؤى كه در آن فراشى از ذهب بود و تلألؤ ميكرد پيغمبر صورتى را مشاهده نمود خطاب شد اى محمد (ص) مىشناسى اين صورت را گفت بلى پروردگارا اين صورت على است حق تعالى فرمود دخترت فاطمه را تزويج او بنما و على را خليفه و وصى خود قرار ده پيغمبر آنچه را در عالم بالا و ملكوت ديد دلش هم تصديق كرد و آنرا حقيقت يافت و كذب و خيال نپنداشت.
أَ فَتُمارُونَهُ عَلى ما يَرى 12 آيا كفار و منافقين جدل ميكنند در آنچه رسول خدا مشاهده كرده. على بن ابراهيم ذيل آيه فوق روايت كرده كه از پيغمبر اكرم (ص) سؤال كردند از آن وحى كه پروردگار در شب معراج مشافهة بآنحضرت نمود فرمود پروردگار بمن وحى نمود كه على سيد مؤمنين و امام متقين و پيش رو مسلمين و خليفه خاتم انبياست منافقين گفتند اين گفتار پيغمبر در حق على از طرف خداوند نيست بلكه او بهواى نفس خود ميگويد آيه فوق نازل شد رسول اكرم فرمود مأمور شدم از طرف خدا على را بخلافت نصب كنم و بمردم بگويم كه بعد از من على ولى آنهاست و او بمنزله كشتى نوح است هر كس تمسك باو جويد نجات خواهد يافت و هر كه از او دورى كند غرق و هلاك خواهد شد.
على بن ابراهيم از ابى بريده اسلمى روايت كرده گفت شنيدم پيغمبر اكرم با امير المؤمنين (ع) ميفرمود خداوند تو را با من در هفت موضع حاضر نمود اول شبى كه مرا بآسمان بردند جبرئيل گفت اى رسول خدا برادرت على كجاست گفتم او را جاى خود در زمين گذاشتم گفت خدا را بخوان تا على را بآسمان بالا آورد پروردگار را خواندم در آن هنگام ديدم كنار من ايستادهاى فرشتگان صف كشيده بودند گفتم اى جبرئيل اينها چه كارى دارند گفت فخر و مباهات ميكنند بشما تا روز قيامت. حضور آنها رفتم و تكلم نمودم با ايشان در باره آنچه واقع شده و حادث ميشود تا روز قيامت. موضع دوم مرتبه ثانى بود كه مرا بمعراج بردند جبرئيل سؤال كرد على كجاست گفتم او را جاى خود گذاشتم گفت از خدا طلب كن تا او را در اين محل حاضر نمايد خدا را خواندم ديدم تمثال تو با من است حجابها از هفت آسمان برايم گشوده شد و عمارات و جايگاه فرشتگان را يكبيك ديدم و نزديك شدم بملإ اعلى، نماند فاصلهاى ميان من و پروردگار مگر قفسى از مرواريد كه در آن پروانههائى از طلا تلألؤ مينمود صورتى مشاهده كردم خطاب رسيد اى محمد (ص) آيا ميشناسى اين صورت را گفتم آرى اين صورت على بن أبي طالب است فرمود بايد تزويج كنى دخترت فاطمه را باو و او را خليفه خود قرار دهى چه او ولى من است. موضع سوم وقتى بود كه خداوند مرا مبعوث نمود بر طايفه اجنه، جبرئيل گفت برادرت على كجاست گفتم او را جاى خود گذاشتم گفت از خدا بخواه تا او را حاضر كند تقاضا نمودم از پروردگار متوجه شدم ديدم همراه من هستى هر چه با اجنه گفتگو كردم همه را شنيدى. موضع چهارم شب ليلة القدر بود كه مخصوص گردانيد آن را بمن و تو و ديگرى را شريك قرار نداد. پنجم دعا كردم در باره تو عطا فرمود آنچه را طلب نمودم برايت جز نبوت، بمن فرمود تو خاتم پيغمبرانى بعد از تو پيغمبرى نميباشد. ششم چون مرا بآسمان بالا بردند خداوند تمام پيغمبران را جمع نمود من بر آنها امام شدم و نماز بجا آوردم مثال تو با من بود. هفتم هلاكت احزاب بدست من و تو انجام گرفت. و نيز روايت كرده كسى نرفت بخواستگارى حضرت فاطمه مگر آنكه از نزد پيغمبر مأيوس برگشت وقتى خواست او را بامير المؤمنين تزويج كند با دخترش مشورت نمود فاطمه عرض كرد اى رسول خدا شما اولى هستيد بامر من ولى زنان قريش ميگويند على شخصى فربه و فراخ چشم و دست دراز و بزرگ جثه و بشاش و كم ثروت است رسول اكرم فرمود اى فاطمه بدان كه خداوند برگزيد از ميان مردان جهان من و على را مرا پيغمبر خاتم و على را خليفه و وصى من قرار داد و تو را از بين زنان عالم برگزيد شبى كه مرا بآسمان بالا بردند چون بسدرة المنتهى رسيدم مشاهده كردم بر آن نوشته شده «انى انا للّه لا اله الا انا وحدى محمد نبى ايدته بوزيره و نصرته به» گفتم اى جبرئيل كيست وزير من؟ گفت على بن أبي طالب است از آنجا عبور نمودم000000000 اى فاطمه خداوند عطا فرموده بعلى (ع) هفت خصلت كه بغير او نداده اول قبريكه شكافته ميشود در قيامت قبر على است بيرون ميآيد با من بر روى صراط ميايستيم بآتش دوزخ ميگويد اين شخص را بگير و اين را رها كن با من در طرف راست عرش پروردگار بايستد و او اول كسى است كه با من وارد بهشت ميشود و از شراب عليين مينوشد خداوند بعلى چيزهائى در آخرت عطا ميفرمايد كه در قلب هيچ بشرى خطور نكرده اما آنكه گفتى على فربه است فربهى على در دانشى است كه خداوند مخصوص او گردانيده و گرامى داشته او را از ميان تمام امت و او را بصورت آدم ابو البشر خلق نموده فراخى چشمش شباهت بآدم دارد طول بازوان او براى آنستكه دشمنان خدا و رسولش را بكشد و ظاهر كند دين خدا را اگر چه مشركين كراهت داشته باشند خداوند بوجود على فتحهائى نصيب اسلام بنمايد با مشركين جهاد كند بر طبق تنزيل قرآن و با منافقين و اهل ستم و عهدشكنان بر طبق تأويل قرآن خداوند از صلب على فرزندانى بوجود آورد و ذريه مرا از صلب على قرار داده اگر على نبود براى من ذريهاى وجود نداشت حضرت فاطمه گفت اى پدر بزرگوار الحال كه چنين است هرگز شوهرى بجز على اختيار نكنم مرا باو تزويج نمائيد ابن عباس گفت بخدا قسم اگر على نبود براى فاطمه هم كفوى وجود نداشت.
یک شنبه 6 / 10 / 1392برچسب:, :: 20:45 :: نويسنده : ارادتمند 52طور خلاصه مطالب سوره طور عبارت است از تهديد و وعيد كفار و مژده و بشارت دادن بمؤمنين و سخنان قريش در باره پيغمبر اكرم (ص) و بيان آنكه جز پروردگار كسى عالم بغيب نيست.
وَ الَّذِينَ آمَنُوا وَ اتَّبَعَتْهُمْ ذُرِّيَّتُهُمْ بِإِيمانٍ أَلْحَقْنا بِهِمْ ذُرِّيَّتَهُمْ وَ ما أَلَتْناهُمْ مِنْ عَمَلِهِمْ مِنْ شَيْءٍ كُلُّ امْرِئٍ بِما كَسَبَ رَهِين 21 محمد بن عباس از ابن عباس روايت كرده گفت آيه فوق در حق پيغمبر اكرم (ص) و امير المؤمنين (ع) و فاطمه زهرا (ع) و امام حسن (ع) و امام حسين (ع) نازل شده. یک شنبه 6 / 10 / 1392برچسب:, :: 20:43 :: نويسنده : ارادتمند 51 الذاريات خلاصه مطالب سوره ذاريات عبارت است از لعن و ذم كفار و مشركين و پاداش پرهيزگاران و شرح قسمتى از داستان ابراهيم خليل و هلاك قوم لوط و امتان پيشين.در كافى و بصائر الدرجات ذيل آيه فوق از حضرت باقر (ع) روايت كردهاند فرمود سماء پيغمبر اكرم (ص) و ذاتِ الْحُبُكِ 7امير المؤمنين (ع) مراد است «إِنَّكُمْ لَفِي قَوْلٍ مُخْتَلِفٍ» 8 يعنى اين مردم در باره ولايت امير المؤمنين و فرزندانش مختلف شدهاند هر كس در ولايت و خلافت آنحضرت ثابت و برقرار بماند داخل بهشت ميشود و آنكه از ولايت برگردد از بهشت محروم و بىنصيب شود و اين حديث را على بن ابراهيم نيز روايت كرده.
یک شنبه 6 / 10 / 1392برچسب:, :: 20:40 :: نويسنده : ارادتمند دیباله تفسز آیه 26-24 و از حضرت صادق (ع) روايت كرده فرمود رسول خدا فرموده هرگاه خواستيد چيزى را از خداوند طلب كنيد با وسيله آن را طلب نمائيد عرض كردند حضورش وسيله چيست؟ فرمود درجه من است در بهشت و آن از جواهرات مرصع باشد بر هر يك از آن جواهرات هزار زبرجد و بر هر زبرجدى هزار لؤلؤ و بر هر يك آن هزار طلا و نقره كوب شده، ميآورند آن را روز قيامت و نصب ميكنند در ميان درجات پيغمبران و درجه من نسبت بآنها مانند ماه است با ستارگان و نيست در روز قيامت پيغمبر مرسل و نه شهيدى مگر آنكه آرزوى درجه مرا بكند و بگويد خوشا بحال صاحب اين درجه و رتبه، منادى با صداى رسا ندا كند اين درجه تعلق دارد بمحمد (ص) بياورند آن را و بر سرم تاجى باشد كه نور از آن طالع گردد بر آن تاج نوشته شده «لا اله الا اللّه محمد رسول اللّه على ولى اللّه» رستگار كسانى هستند كه از طرف پروردگار فائز شدند چون عبور دهند من و على را از حضور پيغمبران گويند اين دو نفر از فرشتگانند از پيش صفوف فرشتگان كه عبور كنيم گويند اين دو نفر چه كسانى هستند كه ما آنها را نمىشناسيم من ببالاى آن درجه روم و على هم متصل بمن قرار گيرد نيست پيغمبر و مؤمنى مگر آنكه سر خود را بلند كند و بگويد گوارا باد اين درجه و كرامت براى شما منادى ندا كند اى اهل محشر بدانيد اين حبيب من محمد و ديگرى ولى من على بن أبي طالب است خوشا بحال كسانيكه در دنيا آنها را دوست داشتهاند و بدا بحال اشخاصيكه ايشان را دشمن و مبغوض مىپنداشتند و با آنها عداوت كرده و تكذيب آنان مينمودند پيغمبر اكرم فرمود يا على در آن روز كسيكه دوست داشته تو را از صداى آن منادى خوشحال گردد و صورتش سفيد و قلبش روشن شود و هر كه با تو جنگ كرده يا خلافت تو را منكر بوده و در حق تو ظلم و ستم و دشمنى نموده صورت او سياه و قدمهايش بلغزد در آن هنگام دو فرشته موكل بر بهشت و دوزخ رضوان و مالك نزد ما آيند سلام كنند جواب آنها را بدهم بايشان گويم كيستيد؟ آنكه پاكيزه و نيكو منظر است گويد من رضوان خازن بهشت هستم پروردگار بمن فرمود كليدهاى بهشت را حضورت تقديم بدارم اى رسول خدا اين كليدها را برداريد گويم تقديم على كن كليدها را بشما دهد من پروردگار را بر نعمتيكه بما عطا نموده حمد و ستايش مىكنم و رضوان برگردد فرشته ديگر پيش آيد باو بگويم نام تو چيست كه اين قدر قبيح منظرى گويد من مالك دوزخ هستم پروردگار بمن امر فرموده كليد دوزخ را حضورتان تقديم بدارم اى رسول خدا اين كليدهاست باو بگويم بعلى ده كليدها را بتو تقديم نموده و مراجعت نمايد آنگاه على با كليدهاى بهشت و دوزخ پيش رود و در جهنم را بدست گيرد جهنم صدا كند و شعله آتش بالا رود فرياد كند اى على از كنار من دور شويد كه نور جمالت شعله و شراره آتش مرا خاموش خواهد نمود آنوقت على ميگويد اى دوزخ رها كن اين بنده را كه دوست من است و بگير اين شخص را كه از دشمنان من بوده پيغمبر اكرم فرمود اطاعت و فرمان بردارى جهنم نسبت باوامر على در آنچه امر ميكند بيشتر است از غلامى كه مطيع و فرمان بردار مولايش باشد و على در آن روز قسيم بهشت و دوزخ است. ابن بابويه از عبد اللّه قاضى روايت كرده گفت بعيادت اعمش رفته بودم در مرضيكه وفات نمود ابو حنيفه و ابن ابى ليلى حضور داشتند ابو حنيفه باعمش گفت اى ابا محمد بپرهيز از خدا تو امروز در آخرين روز دنيا و اول روز آخرت ميباشى حديثى در باره على بن أبي طالب نقل مينمودى اگر توبه كنى و برگردى از اين عقيده بهتر است براى تو اعمش سؤال كرد كدام حديث را ميگوئى گفت حديث قسيم نار اعمش بابو حنيفه گفت اى يهودى آيا اين گفتار را براى من و امثال من ميگوئى بعد باهلش گفت مرا بنشانيد و تكيهگاهى برايم قرار دهيد او را نشانيدند گفت بآن خدائى كه بازگشت تمام خلايق بسوى اوست حديث كرد مرا ابو متوكل ناجى و موسى بن طريف از عباية بن ربعى امام حى و از ابى سعيد خدرى گفتند شنيديم از رسول خدا فرمود روز قيامت پروردگار عزت بمن و على خطاب ميكند داخل جهنم كنيد كسيكه با شما دشمنى و عداوت نموده و وارد بهشت گردانيد هر آنكه شما را دوست داشته و مطيع و فرمانبردار اهل بيت و عترت بوده چنانچه ميفرمايد در اين آيه خداى تعالى أَلْقِيا فِي جَهَنَّمَ كُلَّ كَفَّارٍ عَنِيدٍ 24 قاضى گفت بمحض اينكه ابو حنيفه اين حديث را شنيد بابن ابى ليلى گفت بيائيد پيش از آنكه حديث ديگرى ذكر نمايد و ما را خجل و شرمنده كند از نزد او بيرون برويم راوى ميگويد بخدا سوگند ما هنوز از منزل اعمش خارج نشده بوديم كه او برحمت الهى پيوست. و از محمد بن حمران روايت كرده گفت معناى آيه را از حضرت صادق (ع) سؤال نموديم فرمود روز قيامت پيغمبر اكرم (ص) و امير المؤمنين (ع) بر روى پل صراط بايستند عبور نكند كسى از صراط مگر آنكه برات داشته باشد عرض كردم حضورش اى فرزند رسول خدا برات چيست؟ فرمود ولايت امير المؤمنين و فرزندان كرامش. در آن روز منادى از طرف پروردگار ندا كند اى محمد (ص) و اى على (ع) بيفكنيد در جهنم هر كسيكه انكار نبوت و ولايت شما را نموده و يا در مقام عناد و دشمنى با فرزندانتان بيرون آمده. مَنَّاعٍ لِلْخَيْرِ مُعْتَدٍ مُرِيبٍ 25 مقصود از مناع در اين آيه دومى است و مراد بخير ولايت امير المؤمنين (ع) و فدك و ساير حقوق آل محمد است چه زمانى كه ابو بكر نامهاى نوشت كه فدك را برگردانند بحضرت فاطمه عمر مانع شد و نامه را از حضرت فاطمه بجبر گرفت. الَّذِي جَعَلَ مَعَ اللَّهِ إِلهاً آخَرَ ...26 اين آيه تأكيد آيه اول است و مقصود از باطن آيه دومى است چه او كسى است كه شرك بخدا آورده و گفت من كافرم بآنخدائيكه امامت و خلافت و ولايت را در آل محمد (ص) قرار داده و خمس را بايشان اختصاص داده پروردگار روز قيامت به پيغمبر و امير المؤمنين خطاب نموده و ميفرمايد امروز شما او را در عذاب سخت جهنم بيفكنيد. إِنَّ فِي ذلِكَ لَذِكْرى لِمَنْ كانَ لَهُ قَلْبٌ أَوْ أَلْقَى السَّمْعَ وَ هُوَ شَهِيد 37 ابن بابويه از حضرت صادق (ع) روايت كرده فرمود امير المؤمنين (ع) در خطبهاى فرمود صاحب قلب كه خداوند در قرآن فرموده من هستم و آيه را تلاوت نمودند. ابن شهر آشوب از ابن عباس روايت كرده گفت دو شتر سمين براى پيغمبر اكرم بهديه آورده بودند باصحاب فرمود كدام يك از شما ميتوانيد دو ركعت نماز با قيام و ركوع و سجود و وضوء و خشوع آنطور كه سزاوار است بجا آوريد در حالتى كه در تمام حالات نماز توجهتان بخدا مشغول باشد و ابدا بدنيا التفاتى نداشته و بكلى از امور دنيا فارغ شده باشيد هر كس چنين نمازى بجا بياورد يكى از اين دو شتر را باو بدهم سه مرتبه اين فرمايش را تكرار فرمود كسى جواب نداد جز امير المؤمنين آنحضرت نماز را بجا آورد جبرئيل نازل شد گفت اى محمد (ص) پروردگار سلام ميرساند و ميفرمايد عطا كن بعلى ناقه را چه او در نماز دلش بما مشغول و فكرش بطرف ما متوجه بوده و توجهى بخود و امور دنيا نداشته است پيغمبر گريه نمود و هر دو شتر را بآنحضرت عطا فرمود جبرئيل آيه فوق را در حق امير المؤمنين آورد و مضمونش اينست امير المؤمنين (ع) استماع ميكند بگوش خود آنچه را از كلام پروردگار با زبان تلاوت ميفرمايد و قلب مباركش در نماز متوجه خداست و در حال نماز بچيزى از امور دنيا توجه نداشته و فكر نمىكند. یک شنبه 6 / 10 / 1392برچسب:, :: 20:34 :: نويسنده : ارادتمند خلاصه مطالب سوره ق عبارت است از بيان ادله بعث و آنكه پيشينيان قيامت و حشر را تكذيب ميكردند و حال مردم در قيامت و كيفر كفار و گناهكاران و پاداش متقين و پرهيزگاران.
وَ جاءَتْ كُلُّ نَفْسٍ مَعَها سائِقٌ وَ شَهِيدٌ، لَقَدْ كُنْتَ فِي غَفْلَةٍ مِنْ هذا فَكَشَفْنا عَنْكَ غِطاءَكَ فَبَصَرُكَ الْيَوْمَ حَدِيدٌ، وَ قالَ قَرِينُهُ هذا ما لَدَيَّ عَتِيد23-21 طبرسى ذيل آيه فوق از حضرت صادق (ع) روايت كرده فرمود سائق وجود مقدس امير المؤمنين (ع) و شهيد رسول اكرم (ص) ميباشد. أَلْقِيا فِي جَهَنَّمَ كُلَّ كَفَّارٍ عَنِيدٍ، مَنَّاعٍ لِلْخَيْرِ مُعْتَدٍ مُرِيبٍ، الَّذِي جَعَلَ مَعَ اللَّهِ إِلهاً آخَرَ فَأَلْقِياهُ فِي الْعَذابِ الشَّدِيدِ 26-24 ابن بابويه از ابى سعيد خدرى روايت كرده گفت پيغمبر اكرم (ص) فرمود روز قيامت پروردگار بمن و على ميفرمايد بيفكنيد در دوزخ هر كه با شما بغض و عداوت داشته و داخل بهشت گردانيد كسانى را كه محب و دوست شما بودند و مخاطب «أَلْقِيا فِي جَهَنَّمَ» من و على ميباشيم. و از مفضل بن عمر روايت كرده گفت سؤال نمودم از حضرت صادق (ع) بچه مناسبت امير المؤمنين (ع) قسيم بهشت و دوزخ است فرمود چون دوستى آنحضرت ايمان و بغض و دشمنى با او كفر است پروردگار هم بهشت را براى مؤمنين و دوزخ را براى كفار آفريده از اينجهة حضرتش قسيم بهشت و دوزخ باشد دوستان خود را در بهشت و دشمنانش را در جهنم داخل گرداند حضورش عرضه داشتم پس پيغمبران و اوصياء آنها على را دوست ميدارند و دشمنان ايشان او را دشمن ميشمارند؟ فرمود بلى مگر نميدانى رسول اكرم (ص) در جنگ خيبر فرمود فردا پرچم را بدست كسى خواهم داد كه خدا و رسولش او را دوست ميدارند او نيز خدا و رسولش را دوست دارد از ميدان جنگ برنميگردد تا فتح كند پرچم را بدست على داد خداوند فتح و فيروزى را نصيب حضرتش نمود اى مفضل مگر نميدانى هنگاميكه مرغ بريان را حضور پيغمبر گذاشتند آن حضرت دعا كرد و گفت پروردگارا بهترين و محبوبترين بندگانت بفرست تا من از اين مرغ بريان تناول نمايد فورا امير المؤمنين تشريف آورد اى مفضل آيا جايز است پيغمبران و اوصياء آنها دوست ندارند كسى را كه خداوند و پيغمبر خاتم او را دوست مىدارند عرض كرد خیر. مجددا گفتم آيا ممكن است مؤمنين از امتهاى پيغمبران گذشته دوست نداشته باشند حبيب خدا و پيغمبرانش را؟ فرمود خير پس ثابت شد كه جميع پيغمبران و اوصياء و تمام مؤمنين گذشته و آينده وجود مقدس امير المؤمنين (ع) را دوست ميدارند و مخالفين و دشمنان تمام انبياء و اوصياء و مؤمنين حضرتش را دشمن ميدارند و باو مخالف هستند عرض كردم بلى. فرمود پس داخل در بهشت نميشود مگر كسانيكه از گذشتگان و آيندگان امير المؤمنين را دوست بدارند و وارد دوزخ نميشوند مگر آنهائيكه از اولين و آخرين حضرتش را مبغوض و دشمن ميدارند پس اى مفضل اكنون دانستى كه چگونه و بچه دليل على امير المؤمنين (ع) قسيم بهشت و دوزخ است مفضل ميگويد عرض كردم اى فرزند رسول خدا هم و غم مرا برطرف نموديد خداوند جزاى خير بشما عطا فرمايد مجددا عرض كردم آيا على بن أبي طالب (ع) دوستان خود را داخل بهشت مينمايد يا رضوان آيا آنحضرت دشمنان خود را بدوزخ ميفرستد يا مالك؟ فرمود اى مفضل مگر نميدانى پروردگار رسول اكرم را در عالم ارواح بسوى ارواح پيغمبران دو هزار سال پيش از خلقت مخلوقات فرستاد و آنها را به يگانگى خدا و فرمان بردارى و اطاعت او دعوت نمود و وعده بهشت بآنها داد و فرمود هر كس فرمان پروردگار را اطاعت و پيروى ننمايد وارد دوزخ ميشود آيا پيغمبر ضامن وعده و وعيد پروردگار نيست عرض كردم بلى فرمود پس على (ع) خليفه پيغمبر و امام امة است رضوان و مالك هم از جمله فرشتگان هستند و آنها بدستور پروردگار مطيع اوامر امير المؤمنين ميباشند و اوامر حضرتش را اجرا ميكنند پس از روى حق و حقيقت امير المؤمنين قسيم بهشت و دوزخ ميباشد اى مفضل اين بيانات را حفظ كن و بغير اهلش حديث مكن تمام اينها از مخزون علم و دانش مكنونات است. فرات بن ابراهيم از امير المؤمنين (ع) روايت كرده كه رسول اكرم فرمود يا على روز قيامت خداوند خلايق را در يك مكان جمع كند من و تو در آن روز طرف راست عرش ايستادهايم پروردگار بما خطاب ميكند هر كه شما را تكذيب نموده و يا بغض و عداوت با شما داشته داخل جهنم كنيد. سيد رضى از ابن مسعود روايت كرده گفت روزى وارد بر پيغمبر اكرم (ص) شدم عرض كردم اى رسول خدا حق را بمن نشان بدهيد تا از او پيروى نمايم فرمود داخل آن حجره شو تا حق را مشاهده كنى وارد شدم ديدم امير المؤمنين (ع) مشغول نماز است در سجده دعا ميكند خدايا بحرمت محمد (ص) بنده و پيغمبرت گناهكاران شيعيان مرا ببخشاى بيرون آمدم تا آنچه ديده بودم برسول خدا خبر دهم آنحضرت نيز مشغول نماز بود در سجده ميفرمود پروردگارا بحرمت بندهات على گناهكاران امة مرا بيامرز ابن مسعود ميگويد من تعجب نمودم و حالت غشوه بمن دست داد پيغمبر از نماز فارغ شد توجهى نمود و فرمود اى ابن مسعود مگر كافر شدى بعد از ايمان آوردن عرض كردم معاذ اللّه اى رسول خدا ولى تعجب كردم از آنكه على خدا را قسم ميداد بشما و شما نيز خدا را بعلى قسم ميداديد فرمود اى ابن مسعود خداوند خلق فرموده من و على و فاطمه و حسن و حسين را از نور با عظمت خود پيش از آنكه موجودى را بيافريند بدو هزار سال قبل در آنوقتيكه كسى نبود. ذات اقدسش را تقديس و تسبيح بنمايد و شكافت نور مرا و از آن عرش و كرسى را خلق نمود من بزرگتر از عرش و كرسى باشم و نور على را شكافت و از آن آسمان و زمين را بيافريد و على بزرگتر از آسمان و زمين است و از نور حسن لوح و قلم را خلق كرد و او از لوح و قلم بزرگتر است و از نور حسين بهشت و حور العين را آفريد و حسين افضل و بالاتر است از بهشت و حور العين، آنگاه فرشتگان از ظلمت و تاريكى مشرق و مغرب بخداوند شكايت نمودند و گفتند پروردگارا باين انوار مقدسه تو را سوگند ميدهيم كه ظلمت و تاريكى را از ما برطرف نما، پس خلق نمود نوريرا و متصل گردانيد آن را بروحيكه آفريده بود مرتبه ثانى فاطمه را از آن خلق فرمود مشرق و مغرب بنور فاطمه روشن شد و از اينجهة ناميد دخترم را بزهرا اى ابن مسعود روز قيامت بمن و على پروردگار خطاب كند داخل جهنم كنيد هر كفار عنودى را و معناى أَلْقِيا فِي جَهَنَّمَ كُلَّ كَفَّارٍ عَنِيدٍ همين است و كفار آنهائى هستند كه انكار نبوت و رسالت نمودند و عنيد كسانى باشند كه با على و اهل بيت و اولاد من دشمنى و عداوت ميكنند. دنباله تفسیر این آیه در صفحه بعد یک شنبه 6 / 10 / 1392برچسب:, :: 19:43 :: نويسنده : ارادتمند يا أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْناكُمْ مِنْ ذَكَرٍ وَ أُنْثى وَ جَعَلْناكُمْ شُعُوباً وَ قَبائِلَ لِتَعارَفُوا إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاكُمْ إِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ خَبِيرٌ 13 در مجالس از سلمان روايت كرده گفت بعبادت رسول اكرم رفته بودم در مرضيكه رحلت نمود خواستم مرخص شوم فرمود اى سلمان توقف نما تا شاهد و گواه بهترين امر و فرموده خداى تعالى باشى در اين بين جمعى از اصحاب و اهل بيت كرام آنحضرت و دخترش حضرت فاطمه (ع) وارد شدند چون حالت ضعف پدر بزرگوار خود را مشاهده نمود بغض گلويش را گرفت و اشك از ديدگان مباركش جارى شد پيغمبر توجهى بفاطمه نمود فرمود خدا ديدگانت را گريان قرار ندهد چرا اين قدر پريشانى گفت چگونه گريان نباشم و حال آنكه حضرتت را باين وضع مشاهده مينمايم فرمود اى فاطمه صبر كن چنانچه پيغمبر و پدرانت صبر كردند بشارت ميدهم تو را اى دختر عزيزم بدان كه پروردگار برگزيد پدرت را از ميان پيغمبران و خاتم رسولان قرار داد و فرستاد او را بسوى تمام مخلوقات خود پس از آن برگزيد على را و امر فرمود بمن تو را تزويج او كنم و على را وصى و وزير خود گردانم اى فاطمه على بعد از من بزرگترين مخلوقات است و حق او بر مسلمانان عظيم است و از حيث علم و دانش و حلم بىنظير است او اول كسى است كه بخدا و رسولش ايمان آورده على و مادرت خديجه نخستين اشخاصى بودند كه مرا از حيث جان و مال تقويت نمودند على برادر وصفى و وصى من است خداوند باو خصلتهائى عطا نموده كه باحدى عطا نفرموده نه پيش از من و نه بعد از من خدا بتو صبر عطا كند در عزاى من پدرت بهمين زودى بجوار حق خواهد رفت فاطمه گفت اى پدر مرا مسرور و محزون نمودى فرمود چنين است امورات دنيا اى دختر عزيزم سرور آن مخلوط است بحزن و صافى آن بكدورت اى فاطمه خداوند مخلوقات را آفريد و آنها را دو قسم قرار داد من و على را از قسمتهاى نيكو گردانيد چنانچه ميفرمايد وَ أَصْحابُ الْيَمِينِ ما أَصْحابُ الْيَمِينِ پس از آن ايشان را قبايل مختلف گردانيد و قرار داد آن قبايل را بيوتاتى و من و على را از بهترين بيوتات برگزيد و در باره ما آيه إِنَّما يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيراً را نازل نمود خداوند مرا از بين اهل بيت به پيغمبرى برگزيد اى فاطمه من سيد ولد آدم و على سيد عرب و تو سيده نساء و حسن و حسين دو سادات شباب اهل الجنة ميباشند و مهدى (ع) از ذريه تو باشد دنيا را پر از عدل و داد كند پس از آنكه مملو از ظلم و جور شده باشد.
إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذِينَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ ثُمَّ لَمْ يَرْتابُوا وَ جاهَدُوا بِأَمْوالِهِمْ وَ أَنْفُسِهِمْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ أُولئِكَ هُمُ الصَّادِقُون 15 اين آيه در شأن مقدس امير المؤمنين (ع) نازل شده چه آن بزرگوار بدون شك و ريبى در راه خدا بمال و جان جهاد كرد.
قُلْ أَ تُعَلِّمُونَ اللَّهَ بِدِينِكُمْ وَ اللَّهُ يَعْلَمُ ما فِي السَّماواتِ وَ ما فِي الْأَرْضِ وَ اللَّهُ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ 16 اين آيه در باره عثمان نازل شده. در مصباح انوار از جابر انصارى روايت كرده گفت در خدمت پيغمبر اكرم هنگام حفر خندق بودم امير المؤمنين (ع) مشغول كندن خندق بود رسول خدا فرمود پدرم بفداى كسيكه حفر ميكند و جبرئيل خاك آن را برميدارد ميكائيل او را يارى مينمايد و جز او كسى را يارى و كمك نكردند آنگاه بعثمان گفت مشغول حفر باش عثمان در غضب شد گفت محمد راضى نشد باسلام آوردن ما بر دستش تا ما را باعمال شاقه وادارد جبرئيل نازل شد آيه فوق را آورد و در همان اوقات عثمان از طرف عمار ياسر عبور نمود عمار مشغول حفر خندق بود غبارى بلند شد عثمان آستين خود را حمايل صورتش كرد و زود عبور نمود عمار گفت مساوى نيست كسيكه مسجدى بنا ميكند و در آن ركوع و سجود بجا ميآورد با آنكه از غبار دورى ميجويد و انكار مسجد و نماز مينمايد و معاند است عثمان باو گفت اى پسر سياه بمن توهين ميكنى رفت حضور پيغمبر اكرم عرض كرد هرگز با تو داخل دين اسلام نميشوم تا عمار مرا سب كند رسول خدا بعثمان فرمود اسلاميت تو لغزش پيدا كرده برو از اين مكان جبرئيل نازل شد و آيه را آورد و فرمود اى رسول ما باين مردم رياكار بگو شما ميخواهيد خدا را بدين خود آگاه سازيد آنچه در آسمانها و زمين است همه را خدا ميداند و او بتمام امور عالم دانا و آگاه است اينان بر تو منت ميگذارند كه اسلام اختيار نمودهاند بگو باسلام خود بر من منت نگذاريد خدا بر شما منت ميگذارد كه شما را بسوى ايمان هدايت نموده اگر راست ميگوئيد كه اسلام آوردهايد، يعنى اى عثمان در اسلام آوردن دروغ ميگوئى و مؤمن نيستى چه شخص مسلمان تسليم امر خدا و رسولش ميباشد و فرمانبردار اوامر آنهاست و عثمان مطيع و فرمانبردار نبود و خدا اسرار غيب و نهانى زمين و آسمانها را ميداند و بآنچه بندگان عمل ميكنند از نيك و بد و از روى خلوص و ريا آگاهست یک شنبه 6 / 10 / 1392برچسب:, :: 19:34 :: نويسنده : ارادتمند خلاصه مطالب سوره حجرات نهى از پيشى گرفتن بر خدا و رسول و صدا بلند كردن فوق صداى پيغمبر و تصديق سخنان فساق پيش از تحقيق و استهزاء و غيبت كردن مؤمنين و تجسس عيوب آنها و امر باصلاح بين مردم و منع از فخر و مباهات به نسب، و مدح مؤمنين است.
محمد بن عباس ذيل آيه: إِنَّ الَّذِينَ يُنادُونَكَ مِنْ وَراءِ الْحُجُراتِ أَكْثَرُهُمْ لا يَعْقِلُونَ از ربعى بن خواش روايت كرده گفت امير المؤمنين (ع) در رحبه خطبهاى قرائت نمود پس از آن فرمود روز صلح حديبيه جمعى از اشراف قريش كه سهيل بن عمرو از جمله آنها بود عرض كردند حضور پيغمبر اكرم اى محمد (ص) شما همجوار و حليف و پسر عموى ما ميباشيد مردانى از فرزندان و برادران و بندگان ما كه دانشى ندارند در دين و مذهب فرار نمودند و دست از اموال و ملك برداشته بطرف مسلمين آمدهاند آنها را بما برگردان پيغمبر بابو بكر فرمود ببين اينها چه ميگويند ابو بكر گفت سخن بجا ميگويند اينان را برگردان بسوى ايشان رسول خدا بعمر فرمود او نيز همان جواب ابو بكر را تكرار نمود پيغمبر بقريش فرمود شما دست برنميداريد تا آنكه بفرستم بسوى شما مرديرا كه خداوند امتحان نموده دل او را به پرهيزگارى تا گردنهايتان را از بدن جدا كند ابو بكر و عمر گفتند ما هستيم اى رسول خدا؟ فرمود خير آن كسى است كه نعلين خود را ميدوزد امير المؤمنين (ع) فرمود من همانوقت مشغول دوختن نعلين خود بودم
حَبَّبَ إِلَيْكُمُ الْإِيمانَ وَ زَيَّنَهُ فِي قُلُوبِكُمْ 7 و از عبد الرحمن بن كثير روايت كرده گفت از حضرت صادق (ع) معناى آيه را سؤال نمودم فرمود ايمان وجود مقدس امير المؤمنين (ع) است خداوند حضرتش را محبوب قرار داده و در دل مؤمنين نيكو آراسته مقصود از كفر و فسوق و عصيان اولى و دومى و سومى است.
در كافى ذيل آيه فَإِنْ بَغَتْ إِحْداهُما عَلَى الْأُخْرى فَقاتِلُوا الَّتِي تَبْغِي حَتَّى تَفِيءَ إِلى أَمْرِ اللَّهِ 9 از حضرت صادق (ع) روايت كرده فرمود وقتى آيه مزبور نازل شد پيغمبر اكرم فرمود باصحاب، على بعد از من بر طبق تأويل آيه قتال و جهاد ميكند چنانچه من بر تنزيل آن قتال نمودم. فرمود تأويل آيه روز جنگ جمل در بصره ظاهر شد در آن روز عمار ياسر گفت با اين پرچم در خدمت رسول خدا سه مرتبه بجهاد رفتيم و اين مرتبه چهارم است كه با اين پرچم در حضور خليفه او جهاد مينمائيم بخدا قسم اگر ما را بزنند و شكنجه نمايند ميدانيم كه ما بر حق و آنها بر باطلند و روش امير المؤمنين با اهل بصره مانند سيرت رسول اكرم با اهل مكه در روز فتح بود چه آنحضرت اسير نكرد فرزندان آنها را و فرمود هر كس در خانه خود رود و درب خانه را بروى خود بهبندد و يا اسلحه خود را بزمين گذارد در امان است امير المؤمنين با اهل بصره روز كه فتح نمود آن را همينگونه رفتار نمود.
إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ فَأَصْلِحُوا بَيْنَ أَخَوَيْكُمْ وَ اتَّقُوا اللَّهَ لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُونَ 10 در مجالس ذيل آيه فوق از ابن عباس روايت كرده گفت وقتى آيه مزبور نازل شد پيغمبر اكرم ميان اصحاب خود برادرى قرار داد و هر يك را بمناسب حالش با ديگرى برادر كرد ابو بكر را با عمر و عثمان را با عبد الرحمن برادر نمود پس از آن بامير المؤمنين فرمود تو هم برادر من و من برادر تو باشم. دو شنبه 30 / 9 / 1392برچسب:, :: 11:0 :: نويسنده : ارادتمند 45جاثيه دو شنبه 30 / 9 / 1392برچسب:, :: 11:0 :: نويسنده : ارادتمند دخان دو شنبه 30 / 9 / 1392برچسب:, :: 10:59 :: نويسنده : ارادتمند خلاصه مطالب سوره احقاف در بيان آنستكه آسمان و زمين عبث خلق نشده و روز قيامت معبودان مشركين در مقام عداوت با آنها برآمده، و اقل مدت حمل و انتهاى رضاع، و تسلى خاطر رسول اكرم (ص) بذكر گذشتگان و تهديد كفار و ذكر حال بعضى از جنيان. دو شنبه 30 / 9 / 1392برچسب:, :: 10:58 :: نويسنده : ارادتمند أَ فَمَنْ كانَ عَلى بَيِّنَةٍ مِنْ رَبِّهِ كَمَنْ زُيِّنَ لَهُ سُوءُ عَمَلِهِ وَ اتَّبَعُوا أَهْواءَهُمْ 14 اين آيه براى توبيخ كفار و منافقين نازل شده ميفرمايد آيا آنكس كه از خداى خود حجة و برهانى بر دين و توحيد و شرايع در دست دارد مانند وجود مقدس پيغمبر اكرم (ص) و امير المؤمنين (ع) مثل كسانى است كه عمل زشت آنها در نظرشان جلوه كرده و پيرو هواى نفس خود شدهاند؟ نظير اشخاصيكه غصب كردهاند حقوق عترت و اهل بيت رسول خدا را. دو شنبه 30 / 9 / 1392برچسب:, :: 10:57 :: نويسنده : ارادتمند 47محمد دو شنبه 30 / 9 / 1392برچسب:, :: 10:56 :: نويسنده : ارادتمند 48فتح دو شنبه 30 / 9 / 1392برچسب:, :: 10:55 :: نويسنده : ارادتمند ابن قولويه ذيل آيه: وَ لَنْ يَنْفَعَكُمُ الْيَوْمَ إِذْ ظَلَمْتُمْ ... دو شنبه 30 / 9 / 1392برچسب:, :: 10:53 :: نويسنده : ارادتمند زخرف دو شنبه 30 / 9 / 1392برچسب:, :: 10:50 :: نويسنده : ارادتمند محمد بن عباس ذيل آيه وَ لكِنْ يُدْخِلُ مَنْ يَشاءُ فِي رَحْمَتِهِ از حضرت باقر (ع) روايت كرده فرمود مراد از رحمة در اين آيه ولايت امير المؤمنين (ع) و منظور از «وَ الظَّالِمُونَ» كسانى هستند كه در حق آل محمد (ص) ستم نمودهاند كه در روز قيامت ياور و يارى كنندهاى ندارند. دو شنبه 30 / 9 / 1392برچسب:, :: 10:44 :: نويسنده : ارادتمند شوری 42 دو شنبه 16 / 9 / 1392برچسب:, :: 21:14 :: نويسنده : ارادتمند در كافى ذيل آيه فوق از سورة بن كليب روايت كرده گفت از حضرت صادق (ع) معناى آيه را سؤال نمودم سه مرتبه فرمود بخدا قسم اى سوره الَّذَيْنِ أَضَلَّانا 29 آن دو نفر معلوم ميباشند و شيطان فلان است آنگاه فرمود ما ائمه خازنان علم خداوند در آسمان و زمين هستيم. محمد بن قولويه در كتاب كامل الزيارات از حضرت صادق (ع) روايت كرده كه آنحضرت در وصف حال آن دو نفر فرمود روز قيامت آن دو و رفيقشان را وارد محشر ميكند در حالتى كه آنها را با تازيانه آتشين ميزنند كه اگر يكى از آن تازيانهها بر دريا اصابت كند تمام آب دريا بجوش آيد و اگر بكوهها زده شود همانا كوهها خاكستر شود با اينحالت آنها را در محشر حاضر نموده و امير المؤمنين (ع) براى خصومت در محضر عدل الهى بايستد پروردگار امر كند اولى و دومى و سومى را در چاهى از دوزخ بنام جب ببرند و در آن را مسدود كنند كسى آنها را نه بيند و ايشان احدى را مشاهده نكنند در آنوقت دوستان آنها ميگويند پروردگارا ايشان را بما نشان بده تا زير پاى خويش لگدمال كنيم چه اينان باعث گمراهى ما شده بودند از مصدر جلال پروردگار بآنها خطاب ميشود اين داد و فريادها امروز بحال شما سودى نبخشد چه شما ستمكار بوديد و اينك با آنها در عذاب و كيفر شركت داريد. على بن ابراهيم از حضرت موسى بن جعفر (ع) روايت كرده فرمود مقصود از جن در آيه شيطان است چه او كفار را تحريص و ترغيب نمود بر كشتن پيغمبر اكرم (ص) و بعد از وفات آنحضرت اول كسى بود كه با ابو بكر بيعت كرد و مراد از انس دومى است.
إِنَّ الَّذِينَ قالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقامُوا ...30 از حضرت باقر (ع) روايت كرده فرمود مقصود از استقامت آن باشد كه اطاعت خداوند و فرمانبردارى از پيغمبر و ولايت آل محمد (ص) را بحد كمال برسانند فرشتگان بر چنين مردمى در وقت مرگ و روز قيامت فرود آمده و آنها را بشارت بهشت دهند. و از حضرت عسكرى (ع) روايت كرده فرمود پيغمبر اكرم (ص) فرموده پيوسته مؤمن از عاقبت خود خوفناك است و يقين پيدا نكند بخشنودى و رضايت پروردگار از خود تا وقت جان كندن و هنگام مرگ كه فرشتگان بر او فرود آيند در آن موقعى كه از همه چيز مأيوس شده و سينهاش بتنگ آمده و از عقبات مرگ و گناهان خود در حالت اضطراب است ملك الموت باو ميگويد چرا اين قدر مضطربى آيا شخص عاقل بخاطر آنكه دستش از دنيا و مال آن كوتاه شده اين اندازه غصه و غم ميخورد نگران مباش پروردگار چندين برابر در آخرت بتو عطا خواهد فرمود بالاى سر خود را نگاه كن و جايگاهت را ببين اين قصور و درجات و منازليكه مىبينى تمام آنها بتو تعلق دارد دوستان و اقربا و فرزندان صالح تو در آنجا با تو خواهند بود پس از آن باو گويد مشاهده كن محمد (ص) و على (ع) و آل او و ائمه معصومين را اين بزرگواران و سادات همنشينان تو ميباشند آيا اينها بهتر از اهل و عيال تو نيستند آيا راضى نيستى حضرات ائمه انيس و مونس تو باشند در آنوقت آن مؤمن عرض ميكند پروردگارا راضى و خشنود شدم خطاب ميرسد تمام اينها بخاطر استقامت و پايدارى بود كه در دنيا نمودى فرشتگان باو گويند ما در دنيا و آخرت از دوستدارانت بوده و هستيم و در بهشت هر چه دلخواهت بوده و آرزوى آنرا دارى مهيا و آماده است اين سفره احسان و ميهمانى باشكوه را خداوند بخشنده و مهربان براى تو گسترده و فراهم ساخته است. و از حضرت صادق (ع) روايت كرده فرمود كسى از دوستان و يا دشمنان ما نمىميرد مگر آنكه پيغمبر اكرم (ص) و امير المؤمنين (ع) و امام حسن و امام حسين (ع) در بالين و بستر مرگ او حاضر شوند اگر از دوستان باشد او را بشارت دهند و چنانچه دشمن باشد وضع بد او را مىبينند. و مؤيد صحت اينحديث فرمايش خود امير المؤمنين (ع) است كه به حارث همدانى فرمود: «يا حار همدان من يمت يرنى من مؤمن او منافق قبلا» اى حارث همدان بدان هر كس كه بميرد خواه مؤمن باشد و يا منافق پيش از تسليم مرا خواهد ديد. وَ مَنْ أَحْسَنُ قَوْلًا مِمَّنْ دَعا إِلَى اللَّهِ وَ عَمِلَ صالِحاً وَ قالَ إِنَّنِي مِنَ الْمُسْلِمِين 33 عياشى ذيل آيه فوق از جابر روايت كرده گفت از حضرت باقر (ع) معناى آيه را سؤال كردم فرمود چون پيغمبر اكرم (ص) على بن أبي طالب (ع) و عمار ياسر را بسوى اهل مكه فرستاد صناديد قريش و بزرگان مكه على را صبى ميناميدند زيرا يكى از اسماء آنحضرت در قرآن صبى بود و آيه اينطور است: و من احسن قولا ممن دعا الى الله و عمل صالحا و هو صبى و قال اننى من المسلمين بزرگان مكه چون نسبت بفرستاده پيغمبر اكرم (ص) اعتراض نمودند اين آيه در جواب آنها نازل شد. ابن شهر آشوب از ابن عباس روايت كرده گفت رسول اكرم (ص) فرمود بعد از من على (ع) باب هدايت و دعوت كننده مردم است بسوى پروردگار و صالح مؤمنين است و آيه وَ مَنْ أَحْسَنُ قَوْلًا مِمَّنْ دَعا إِلَى اللَّهِ در باره على (ع) وارد شده. دو شنبه 16 / 9 / 1392برچسب:, :: 21:0 :: نويسنده : ارادتمند فصلت تفسير جامع، ج6، ص: 149 خلاصه سوره سجده مشتمل است بر بيان آنكه قرآن مژده ميدهد و ميترساند در حاليكه بيشتر مردم از احكام آن سرپيچى و اعراض ميكنند و بنصايح آن عمل نمىنمايند و مشركين را از ايمان نداشتن بعالم آخرت مذمت ميكند و نيز مشتمل است بر تهديد كفار و شمهاى از شرح احوال و هلاكت گذشتگان و بيان گواهى دادن اعضاء و جوارح انسان بتمام كارهائى كه در دنيا نمودهاند و سخنان مشركين در باره قرآن و عاقبت كفار و كيفر آنها و دلايل توحيد و خداشناسى و اينكه پروردگار هرگز به بندگان ظلم و ستم نميكند و بيان اين مطلب كه خو و طبيعت آدمى آنست كه چون نعمتى باو عطا شود كفران ورزد و خدا را فراموش كند و همينكه گرفتار بليه و آسيبى شود رو بسوى خدا كند و پيوسته زبان بدعا گشايد.
محمد بن عباس ذيل آيه اول تا سوم بسند خود از حضرت صادق (ع) روايت كرده كه بداود رقى فرمود كدام يك از شما بآسمان ميرسيد بخدا قسم ارواح ما و ارواح پيغمبران هر شب جمعه دور عرش طواف مىكنند اى داود پدرم امام محمد باقر (ع) حم سجده را قرائت كرد تا بكلمه «فَهُمْ لا يَسْمَعُونَ» رسيد سپس فرمود جبرئيل بر رسول اكرم (ص) نازل شد و گفت بعد از حضرتت على بن أبي طالب (ع) امام و پيشواى مسلمين است بعد گفت حم تَنْزِيلٌ مِنَ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ كِتابٌ فُصِّلَتْ آياتُهُ قُرْآناً عَرَبِيًّا لِقَوْمٍ يَعْلَمُونَ 1 تا رسيد بآيه فاعرض اكثرهم عن ولاية على فهم لا يسمعون تا وَ وَيْلٌ لِلْمُشْرِكِينَ يعنى كسانى كه بر خلاف آنچه خداوند فرموده عمل مىكنند و از ولايت امير المؤمنين (ع) اعراض مينمايند بر اثر اين مخالفت با فرمان خداوند مشرك ناميده ميشوند و بكيفر شرك خويش ميرسند.
الَّذِينَ لا يُؤْتُونَ الزَّكاةَ وَ هُمْ بِالْآخِرَةِ هُمْ كافِرُون 7 محمد بن عباس ذيل آيه فوق روايت كرده كه ابان بن تغلب گفت حضرت صادق (ع) بمن فرمود اى ابان چگونه خداوند از جمعى زكوة اموالشان را طلب ميكند و حال آنكه ايشان مشرك هستند و غير خدا را عبادت و پرستش مينمايند؟ حضورش عرض كردم فدايت شوم آيه را برايم بيان و تفسير كنيد فرمود واى بر احوال مشركين همان كسانيكه بامامت على بن أبي طالب (ع) تمكين ننموده و از ولايت آنحضرت اعراض كرده و مشرك شدهاند و در خلافت و امامت براى آنحضرت قائل بشريك هستند همانا خداوند مردم را بايمان بخدا و رسول و ائمه دعوت فرمود و هر كس به يكتائى خدا و رسالت پيغمبر اكرم و ولايت و امامت ائمه معصومين ايمان بياورد تمام واجبات دين بر او واجب ميگردد و اگر كسى يكى از فرائض و واجبات را ترك كند عملش باطل و ايمانش نقض ميگردد و مشمولمفاد آيه فوق ميباشد.
حَتَّى إِذا ما جاؤُها شَهِدَ عَلَيْهِمْ سَمْعُهُمْ وَ أَبْصارُهُمْ وَ جُلُودُهُمْ بِما كانُوا يَعْمَلُون 20 در كافى ذيل آيه فوق از حضرت صادق (ع) روايت كرده فرمود اين آيه در باره كسانى نازل شده كه چون اعمالشان را بر آنان عرضه ميدارند ميگويند ما اين كارها را نكردهايم و چون فرشتگان موكل بر آنها كه اعمال ايشان را مينوشتند بر كردار آنها گواهى دهند زبان باعتراض گشوده ميگويند پروردگارا اينان بر عليه ما و بنفع تو گواهى ميدهند و بدروغ قسم ميخورند كه ما چنين كارهائى نكردهايم، حضرت صادق (ع) فرمود آنان اشخاصى هستند كه خلافت امير المؤمنين (ع) را غصب كرده و حق آل عصمت را پايمال نمودهاند، همينكه آنها بگواهى فرشتگان اعتراض كنند خداوند زبانهاى ايشان را مهر ميزند و تمام اعضاء و جوارح حتى پوست بدنشان بآنچه از ايشان سر زده است شهادت و گواهى ميدهند، گوش بشنيدن لهو و لعب و چشم بر نظر كردن بر محرمات و پوست به تماس با نامحرمان و پا برفتن باماكن فساد و بستم كردن و برداشتن مال غير، آنگاه زبان آنها باعضاء بدن گويند چرا بضرر ما گواهى داديد لِمَ شَهِدْتُمْ عَلَيْنا؟ ميگويند خدائى كه هر ناطقى را بسخن ميآورد ما را گويا فرمود تا گواهى بحق بدهيم.
درباره وبلاگ به وبلاگ من خوش آمدید آخرین مطالب پيوندها
نويسندگان
|
||||||||||||||||||||||||||
![]() |