صلح پایدار
دو شنبه 21 / 10 / 1392برچسب:, :: 9:9 ::  نويسنده : ارادتمند

63منافقون

 خلاصه مطالب اين سوره در بيان احوال منافقين است و اينكه استغفار و طلب آمرزش براى آنها سودى ندارد

 

اتَّخَذُوا أَيْمانَهُمْ جُنَّةً فَصَدُّوا عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ إِنَّهُمْ ساءَ ما كانُوا يَعْمَلُونَ ذلِكَ بِأَنَّهُمْ آمَنُوا ثُمَّ كَفَرُوا فَطُبِعَ عَلى‏ قُلُوبِهِمْ فَهُمْ لا يَفْقَهُونَ-  3- 2 

 در كافى از محمّد بن فضيل روايت كرده گفت معناى آيه فوق را از حضرت موسى بن جعفر عليه السّلام سؤال نمودم فرمود                        تفسير جامع، ج‏7، ص: 163

 خداوند كسانى را كه از پيغمبرش پيروى نكرده‏اند در ولايت وصى او امير المؤمنين عليه السّلام منافقين ناميده و منكرين امامت و وصايت را منكرين خود و پيغمبر قرار داده و اين موضوع را در قرآن چنين بيان كرده و فرمود: اى محمّد زمانى كه آمدند منافقين بولايت و امامت على عليه السّلام نزد تو و گفتند شهادت ميدهيم كه تو رسول خدا هستى، خداوند ميداند كه تو رسولش ميباشى و خداوند گواهى ميدهد كه منافقين بولايت على عليه السّلام دروغ ميگويند و سوگندهاى خودشان را سپرى قرار داده‏اند و راه خدا را كه ولايت على عليه السّلام است بروى مردم بسته‏اند و اين عمل بدعملى است. آنها برسالت تو ايمان آوردند و بولايت و امامت على عليه السّلام كافر شدند خداوند هم مهر بر دلهاى ايشان گذاشت و لذا چيزى نميفهمند. فضيل ميگويد عرض كردم لا يَفْقَهُونَ يعنى چه فرمود يعنى در نبوت پيغمبر تعقل نميكنند و هر گاه بآنها گفته ميشود باز گرديد بسوى ولايت على عليه السّلام تا طلب مغفرت و آمرزش نمايد پيغمبر از براى گناهان شما سرهاى خود را بزير افكنند. اى محمّد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم مشاهده كنى آنها را كه جلوگيرى و ممانعت مى‏نمايند از ولايت على و تكبر ميورزند بر او. اى پيغمبر چه براى ايشان استغفار نمائى يا ننمائى هرگز خدا آنها را نمى‏آمرزد و خداوند راهنمائى نميكند كسانى را كه ظلم و ستم بوصى تو على مى‏نمايند.

 

 

دو شنبه 21 / 10 / 1392برچسب:, :: 9:6 ::  نويسنده : ارادتمند

60ممتحنه

   تفسير جامع، ج‏7، ص: 11

خلاصه مطالب سوره ممتحنه عبارت است نهى نمودن مؤمنين از مراوده و  دوستى با كفار و يارى كردن از آنها و تأسى كردن بحضرت ابراهيم و حكم زنان مهاجرات و بيعت نمودن آنها در روز فتح مكه‏

 

 از زبير بن عوام روايت كرده رسول اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم فرمود اول زنى كه با من بيعت نمود و پياده از مكه بمدينه هجرت كرد فاطمه دختر اسد ما در امير المؤمنين عليه السّلام بود يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لا تَتَوَلَّوْا قَوْماً غَضِبَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ قَدْ يَئِسُوا مِنَ الْآخِرَةِ كَما يَئِسَ الْكُفَّارُ مِنْ أَصْحابِ الْقُبُورِ   13  محمّد بن عباس ذيل آيه فوق از زياد بن منذر روايت كرده گفت امير المؤمنين عليه السّلام فرمود عجب است از اياميكه بين ماه جمادى و رجب ميباشد مردى حضورش عرض كرد آن عجب چيست كه شما از آن تعجب ميكنيد فرمود مادرت بعزايت بنشيند كدام عجيبى عجيب‏تر ميباشد از آنكه مرده‏گان با شمشير بزنند گردن دشمنان خدا و رسول و اهل بيت پيغمبر را چنانكه خداى تعالى ميفرمايد ثُمَّ رَدَدْنا لَكُمُ الْكَرَّةَ عَلَيْهِمْ وَ أَمْدَدْناكُمْ بِأَمْوالٍ وَ بَنِينَ وَ جَعَلْناكُمْ أَكْثَرَ نَفِيراً   اسرا6       اين آيه تأويل آيه مزبور است خداوند در زمان ظهور حضرت حجة عليه السّلام روحى و روح العالمين له الفداء مردمانى را بر گرداند بدنيا و زنده گرداند تا آنها با دشمنان خدا و رسول و اهل بيت پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم جهاد و كارزار نمايند و آنقوم ستمكار را بديار هلاكت رسانند و بجهنم فرستند

 

دو شنبه 21 / 10 / 1392برچسب:, :: 9:4 ::  نويسنده : ارادتمند

61الصف

خلاصه مطالب سوره صف عبارت است از توبيخ منافقين و يهود و نصارى و امر بفرمانبردارى از رسول خدا و يارى كردن او و عمل نمودن بشريعت اسلام‏

   تفسير جامع، ج‏7، ص: 13

 يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لِمَ تَقُولُونَ ما لا تَفْعَلُونَ كَبُرَ مَقْتاً عِنْدَ اللَّهِ أَنْ تَقُولُوا ما لا تَفْعَلُونَ  3-2    سبب نزول آيه آن بود كه مسلمانان گفتند اگر ما ميدانستيم كدام عمل نزد خدا محبوب است آنرا بجا ميآورديم و مال و جان خود را بذل مينموديم خداى تعالى امر فرمود برسولش بآنها بگويد جهاد در راه من از همه اعمال افضل و محبوب‏تر است هر كه طالب اين عمل است بايد در وقت جهاد ثابت قدم باشد چون روز احد پيش آمد بسيارى از آنها گريختند پروردگار در توبيخ ايشان آيه فوق را فرو فرستاد و فرمود چرا چيزى بزبان ميگوئيد كه در مقام عمل خلاف آن رفتار ميكنيد خداوند باصحاب پيغمبر وعده نصرت داد اگر مقام عمل خلاف آن رفتار ميكنيد خداوند باصحاب پيغمبر وعده نصرت داد اگر مخالفت امرش ننمايند و عهدى كه در باره امير المؤمنين عليه السّلام با آنها بسته شده نقض نكنند و ميدانست بسيارى از ايشان بعهد خود پايدار نيستند و بآنچه ميگويند قيام نميكنند لذا فرمود اينعمل كه سخنى بگوئيد و خلاف آن رفتار كنيد معصيت بزرگى است و خدا را بخشم و غضب ميآورد، پروردگار، اين قبيل از مردم را مؤمن ناميد بواسطه اقرار بزبانشان اگر چه بقلب تصديق ندارند

 

 إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الَّذِينَ يُقاتِلُونَ فِي سَبِيلِهِ صَفًّا كَأَنَّهُمْ بُنْيانٌ مَرْصُوصٌ   4   خداى تعالى آنهائيكه در جهاد با كفار مانند سد آهنين پايدارند دوست ميدارد محمّد بن عباس ذيل آيه فوق از ابن عباس روايت كرده گفت آيه مزبور در باره امير المؤمنين عليه السّلام و حمزه و عبيدة بن الحرث و سهل بن حنيف و حارث بن ابى دجانه انصارى نازل شده و اينحديث را عينا حميرى كه از مخالفين است روايت كرده‏

 

 يُرِيدُونَ لِيُطْفِؤُا نُورَ اللَّهِ بِأَفْواهِهِمْ وَ اللَّهُ مُتِمُّ نُورِهِ وَ لَوْ كَرِهَ الْكافِرُونَ 8   در كافى ذيل آيه از محمّد بن فضيل روايت كرده معناى آيه را سؤال نمودم از حضرت موسى بن جعفر عليه السّلام فرمود اراده كردند منافقين كه خاموش كنند نور ولايت امير المؤمنين عليه السّلام را بزبانهاى خود و خداوند تمام كرد نور او را بامامت ائمه از فرزندان آن بزرگوار و شاهد بر اينكه مراد از كلمه امام است آيه فَآمِنُوا بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ النُّورِ الَّذِي أَنْزَلْنا  تغابن 8    ميباشد و نور در آيه امام است

عرض كردم معناى هُوَ الَّذِي أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدى‏ وَ دِينِ الْحَقِّ   9  يعنى چه فرمود منظور ولايت امير المؤمنين عليه السّلام و ائمه است كه امر نمود خداوند بمحمد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم و دين حق ولايت است گفتم لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدِّينِ كُلِّهِ يعنى چه فرمود آنولايت را ظاهر ميگرداند بر تمام اديان در وقت ظهور حضرت حجة عليه السّلام گفتم وَ اللَّهُ مُتِمُّ نُورِهِ   8    چيست فرمود نور ولايت را بوجود قائم ما آل محمّد عليه السّلام تمام ميكند و اگر چه كفار و منافقين كراهت داشته باشد بولايت امير المؤمنين عليه السّلام حضورش عرض كردم اين بيانات كه فرموديد تنزيل آيه بود فرمود اما كلمه ولاية تنزيل و غير آن تأويل آيه است و اينحديث را محمّد بن عباس نيز روايت كرده است‏

 

يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا هَلْ أَدُلُّكُمْ عَلى‏ تِجارَةٍ تُنْجِيكُمْ مِنْ عَذابٍ أَلِيمٍ 10    اى اهل ايمان آيا شما را بتجارتى سودمند كه از عذاب دردناك آخرت نجات دهد دلالت كنم  َ

 حسن بن ابى الحسن ديلمى ذيل آيه فوق از حضرت صادق عليه السّلام روايت كرده كه امير المؤمنين عليه السّلام فرموده منم آن تجارتيكه سودمند و نجات دهنده است از عذاب دردناك قيامت‏

 يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا كُونُوا أَنْصارَ اللَّهِ كَما قالَ عِيسَى ابْنُ مَرْيَمَ لِلْحَوارِيِّينَ مَنْ أَنْصارِي إِلَى اللَّهِ قالَ الْحَوارِيُّونَ نَحْنُ أَنْصارُ اللَّهِ فَآمَنَتْ طائِفَةٌ مِنْ بَنِي إِسْرائِيلَ وَ كَفَرَتْ طائِفَةٌ فَأَيَّدْنَا الَّذِينَ آمَنُوا عَلى‏ عَدُوِّهِمْ فَأَصْبَحُوا ظاهِرِين 14    َ

 در كافى ذيل آيه فوق از حضرت صادق عليه السّلام روايت كرده فرمود حواريون عيسى شيعيان او بودند و شيعيان ما حواريون ما هستند و حواريون عيسى بهتر از حواريون ما نبودند وقتى عيسى گفت كيست كه مرا يارى كند براى خدا آنها گفتند ما انصار خدا هستيم سوگند بخدا از يهوديها كسى يارى نكرد عيسى را و جز يهود كسى با عيسى جنگ نكرد و شيعيان ما از وقتى كه پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم برحمت ايزدى پيوست يارى نمودند ما را و در راه ما جهاد كردند آنها را سوزانيدند و عذاب كردند و از ديارشان خارج نمودند خداوند بايشان جزاى خير عطا فرمايد

امير المؤمنين عليه السّلام فرموده : بخدا سوگند اگر با شمشير بر فرق سر دوستان خود بزنم و آنها را دو نيمه كنم دست از دوستى من فرزندانم بر نميدارند و بغض و عداوت پيدا نكنند. و چنانچه دشمنان خود را پناه داده و مالهاى دنيا را بآنان ببخشم دست از بغض و عداوت با من و فرزندانم بر ندارند و هرگز دوست ما نشوند

 

 

 

دو شنبه 21 / 10 / 1392برچسب:, :: 9:2 ::  نويسنده : ارادتمند

59 حشر

خلاصه مطالب سوره حشر عبارت از جلاء يهوديان بنى نضير و حكم اموال آنها و بيان حال منافقين و مدح بعض مهاجرين و انصار و تشبيه يهود و منافقين بشيطان و بيان عظمت قرآن كريم.

 ما أَفاءَ اللَّهُ عَلى‏ رَسُولِهِ مِنْ أَهْلِ الْقُرى‏ فَلِلَّهِ وَ لِلرَّسُولِ وَ لِذِي الْقُرْبى‏ وَ الْيَتامى‏ وَ الْمَساكِينِ وَ ابْنِ السَّبِيلِ كَيْ لا يَكُونَ دُولَةً بَيْنَ الْأَغْنِياءِ مِنْكُمْ وَ ما آتاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ ما نَهاكُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا وَ اتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ شَدِيدُ الْعِقاب 7 

. در كافى ذيل آيه فوق از سليم بن قيس روايت كرده امير المؤمنين عليه السّلام فرمود بخدا قسم پروردگار از كلمه لِذِي الْقُرْبى‏ ما را قصد فرموده و بنفس خويش و پيغمبرش مقرون ساخته و مقصود از مساكين و ابن سبيل و يتامى از ما آل محمّد هستند از براى ما سهمى در صدقات قرار نداده زيرا خداوند پيغمبر و آلش را گرامى داشته و آنها را از آنچه در دست مردم ميباشد اطعام نفرموده است چه صدقه اوساخ مردم است-. و از حضرت باقر عليه السّلام روايت كرده فرمود اين آيه در خصوص ما آل محمّد بتنهائى نازل شده ذوى القربى و مساكين و يتيمان آل محمّد مراد است ارتباط ما از رسولخدا هرگز گسسته نشود سبيل ما ميباشيم و جز ما سبيل و صراطى نيست-.

 و ذيل جمله ما آتيكم الرسول از ابى اسحق نحوى روايت كرده گفت وارد شدم بر حضرت صادق عليه السّلام فرمود اى ابى اسحق خداوند پيغمبرش را بر محبت خود ادب نمود و آيه «إِنَّكَ لَعَلى‏ خُلُقٍ عَظِيمٍ»  قلم4     را نازل نمود پس از آن احكام را بحضرتش فرمود «ما آتاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ» و بعد فرمود «مَنْ يُطِعِ الرَّسُولَ فَقَدْ أَطاعَ اللَّهَ»   نسا80       نازل فرمود سپس فرمود پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم بامر خدا آنها را بامير المؤمنين عليه السّلام و ائمه بعد از آن بزرگوار تفويض نمود اى ابى اسحق شما شيعيان خاص تسليم ما ائمه شديد و مردم انكار كردند ما و آيات وارده در حق ما را سوگند بخدا دوست دارم شما شيعيان را بشرط آنكه سخن بگوئيد بآنچه ما ائمه گفته‏ايم و ساكت شويد در آنچه ما سكوت كرده‏ايم و از رأى و عقيده خود چيزى نگوئيد ما واسطه ميان شما و خدا هستيم پروردگار براى كسيكه مخالف امر ما باشد خيرى قرار نداده خداوند امر خلق را به پيغمبرش و ما ائمه تفويض نمود تا معلوم شود چگونه مردم پيغمبر و ما ائمه را اطاعت مينمايند

 

 در كافى ذيل آيه وَ يُؤْثِرُونَ عَلى‏ أَنْفُسِهِمْ وَ لَوْ كانَ بِهِمْ خَصاصَةٌ  9 

 از جميل بن دراج روايت كرده حضرت صادق عليه السّلام فرمود بهترين شما مردم كسانى هستند كه با سخاوتند و شريرترين شما بخيلان باشند و از ايمان خالص است نيكوئى كردن با برادران و بر آوردن حاجات آنها و خوبى نمودن به برادران را خداوند دوست ميدارد و با اين عمل بينى شيطان بخاك ماليده ميشود و سبب خلاصى از دوزخ و داخل شدن در بهشت است ايجميل اينها را باصحاب خود خبر بده عرض كردم فدايت گردم آيا نيكوئى كردن به برادران در حالت ثروت و تهى دستى است فرمود صاحب ثروت آسان است بر او احسان نمودن خداوند مدح فرموده آنهائيكه تهى‏دست هستند و احسان ميكنند آنگاه آيه فوق را تلاوت فرمود و اينحديث را شيخ مفيد و طوسى نيز روايت كرده حضرت صادق عليه السّلام فرمود آيه در شأن امير المؤمنين عليه السّلام نازل شد دينارى براى قوت حضرت فاطمه و حسنين عليه السّلام فراهم نمود در بين راه مقداد بن اسود اظهار حاجت كرده آندينار را با شدت احتياج خود بمقداد عطا فرمود و او را بر خود و خانواده‏اش مقدم داشت فورا جبرئيل نازل شد و آيه مزبور را در شأن آنحضرت آورد

-. ابن مسعود گفت نماز شام را با رسول خدا بجا آوردم مردى از ميان صف برخاست گفت اى  مهاجر و انصار مرد غريبم سؤال در حضور پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم و نماز گاه ميكنم مرا طعام بدهيد رسولخدا فرمود اى بنده خدا نام غريب مبر كه رگهاى دلم را بريدى غريب چهار كس است اول مسجديست كه ميان قومى باشد و در آن نماز نكنند- دوم قرآن است در خانه‏اى كه اهل آن نخوانند- سوم عالم و دانشمنديست كه ميان قومى و طايفه‏اى كه احوال او نپرسند و از او تفقد نكنند- چهارم اسيريست در ميان كفار كه خدا را نشناسند آنگاه فرمود كيست كه مؤنه اين مرد را متكفل شود تا خداى تعالى او را در فردوس اعلى جاى دهد امير المؤمنين عليه السّلام برخاست و دست سائل را گرفت بخانه برد بحضرت فاطمه (ع) فرمود اى دختر رسول خدا اين مهمانرا پذيرائى كن گفت اى پسر عم در خانه جز اندكى گندم نبود از آن طعامى مهيا كرده‏ام بقدر يكنفر بيش نيست كودكان ما گرسنه هستند شما هم روزه دارى امير المؤمنين عليه السّلام فرمود بياور آن طعام را چون آورد ديد اندك است نزد مهمان گذاشت و دست مبارك را دراز كرد به بهانه آنكه چراغ را اصلاح كند آنرا خاموش كرد تا مهمان سير شود چون سير شد چراغ را روشن كرد ديد طعام بر حال اول باقى است فرمود بآن مرد چرا طعام نخوردى عرض كرد يا امير المؤمنين من طعام زياده از متعارف خوردم و سير شدم خداى تعالى بركت داده است آنحضرت و فاطمه (ع) زهرا با كودكان نيز از آن طعام ميل نمودند و زيادتى را بهمسايه‏ها مرحمت كردند صبح كه امير المؤمنين عليه السّلام مسجد تشريف بردند پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم فرمود يا علي بخاطر آن عملى كه ديشب با مهمان رفتار نمودى و چراغ را خاموش كردى و طعام نخوردى تا مهمان سير شود خداوند آيه وَ يُؤْثِرُونَ عَلى‏ أَنْفُسِهِمْ را در شأن حضرتت نازل فرموده است.

امير المؤمنين عليه السّلام جماعتى را ديد فرمود شما كيستيد عرض كردند ما متوكلين هستيم بتوكل زندگانى ميكنيم فرمود بآنها توكل شما بكجا رسيده است گفتند چون بيابيم بخوريم و اگر نيابيم صبر نمائيم فرمود سگها نزد ما همچنين باشند عرض كردند حضورش پس چگونه بايد كرد فرمود مانند ما رفتار كنيد اگر بيابيم انفاق و ايثار كنيم و اگر نيابيم شكر نمائيم‏

 

وَ الَّذِينَ جاؤُ مِنْ بَعْدِهِمْ يَقُولُونَ رَبَّنَا اغْفِرْ لَنا وَ لِإِخْوانِنَا الَّذِينَ سَبَقُونا بِالْإِيمانِ وَ لا تَجْعَلْ فِي قُلُوبِنا غِلًّا لِلَّذِينَ آمَنُوا رَبَّنا إِنَّكَ رَؤُفٌ رَحِيمٌ  10  كسانى كه بعد از مهاجر و انصار آمدند دايم در دعا بدرگاه خدا عرض مى‏كنند پروردگارا ما و برادران دينى ما را كه در ايمان بر ما سبقت داشتند ببخش و در دل ما هيچ كينه و حسد قرار نده پروردگارا توئى كه در حق بندگانت بسيار رءوف و مهربانى محمّد بن عباس از ابن عباس ذيل آيه وَ الَّذِينَ جاؤُ مِنْ بَعْدِهِمْ روايت كرده گفت خداوند واجب فرموده بر هر مسلمانى كه استغفار كند براى امير المؤمنين عليه السّلام بنص آيه فوق زيرا آنحضرت سابق امت است در ايمان و اينحديث را در مجالس از حضرت امام حسن عليه السّلام روايت كرده است‏

 

 لا يَسْتَوِي أَصْحابُ النَّارِ وَ أَصْحابُ الْجَنَّةِ أَصْحابُ الْجَنَّةِ هُمُ الْفائِزُون  20  هرگز اهل دوزخ و اهل بهشت با هم يكسان نيستند اهل بهشت سعادتمند خواهند بود-. ابن بابويه ذيل آيه فوق از حضرت رضا عليه السّلام روايت كرده فرمود چون پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم آيه را تلاوت مى‏نمود ميفرمود اصحاب بهشت كسانى هستند كه امر مرا اطاعت كنند و تسليم على بن أبي طالب عليه السّلام باشند و اقرار بولايت آنحضرت نمايند حضورش عرض كردند اصحاب دوزخ چه كسانى هستند فرمود آنهائى كه نقض كنند عهد مرا بعد از من و با على مجادله و قتال كنند و غضب نمايند در باره ولايت على عليه السّلام- و از مخالفين موفق بن احمد در كتاب مناقب خود از جابر انصارى روايت كرده كه در خانه كعبه حضور پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم نشسته بودم امير المؤمنين عليه السّلام وارد شد رسول خدا فرمود آمد بسوى شما برادرم على عليه السّلام پس از آن پرده خانه كعبه را بدست مبارك گرفت و فرمود بآنخدائيكه جانم بدست قدرت او است اين على و شيعيانش رستگارانند و نيز روايت كرده روزى حضرت فاطمه (ع) گريه مينمود پيغمبر باو فرمود اى فاطمه گريه نكن فرداى قيامت كه مبعوث و از طرف پروردگار خوانده شدم على با من است اى فاطمه (ع) على و شيعيان او فائز و رستگار وارد بهشت ميشوند

 

 

دو شنبه 21 / 10 / 1392برچسب:, :: 9:0 ::  نويسنده : ارادتمند

سوره المجادلة (58)

 خلاصه مطالب سوره مجادله عبارت است از بيان كفاره ظهار و عقوبت مخالفين خدا و رسول و اينكه خداوند بر راز و اسرار درونى مردم آگاهست و امر بوسعت دادن در مجالس و بيان حال منافقين‏

 

 أَ لَمْ تَرَ إِلَى الَّذِينَ نُهُوا عَنِ النَّجْوى‏ ثُمَّ يَعُودُونَ لِما نُهُوا عَنْهُ وَ يَتَناجَوْنَ بِالْإِثْمِ وَ الْعُدْوانِ وَ مَعْصِيَةِ الرَّسُولِ وَ إِذا جاؤُكَ حَيَّوْكَ بِما لَمْ يُحَيِّكَ بِهِ اللَّهُ وَ يَقُولُونَ فِي أَنْفُسِهِمْ لَوْ لا يُعَذِّبُنَا اللَّهُ بِما نَقُولُ حَسْبُهُمْ جَهَنَّمُ يَصْلَوْنَها فَبِئْسَ الْمَصِير  8 

 ابن بابويه از ابى سعيد خدرى روايت كرده كه يكى از علائم نفاق داشتن بغض على بن أبي طالب عليه السّلام است روزى پيغمبر در مجلسى تشريف داشت دو نفر منافق با يكديگر نجوى ميكردند رسول خدا تا نگاهش بآنها افتاد غضب شديدى بر حضرتش عارض شد و فرمود بآنخدائيكه جانم در دست قدرت او است كسى در بهشت داخل نميشود مگر آنكه مرا دوست داشته باشد و دروغ ميگويد كسيكه گمان ميكند مرا دوست داشته و حال آنكه بغض على را در دل خود پنهان كرده است پس از آن آيه مزبور در همانمجلس نازل شد

 يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذا ناجَيْتُمُ الرَّسُولَ فَقَدِّمُوا بَيْنَ يَدَيْ نَجْواكُمْ صَدَقَةً ذلِكَ خَيْرٌ لَكُمْ وَ أَطْهَرُ فَإِنْ لَمْ تَجِدُوا فَإِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ  12    سبب نزول آيه آن بود كه چون مردم بسيار حضور رسول خدا ميرسيدند و سؤالات بيشمار ميكردند و خاطر پيغمبر اكرم را افسرده و رنجور مينمودند و اغنيا و توانگران حضورش بسيار توقف ميكردند و سؤالات بسيار مينمودند و مانع از ورود فقراء در محضرش بودند آنحضرت هم شرم و كراهت داشت از آنكه چيزى بآنها بگويد و بر گرداند ايشان را خداى تعالى آيه مزبور را فرستاد و ادب آموخت آنها را و فرمود چون خواهيد با رسول من حديث كنيد و مسئله پرسيد و سرّ گوئيد پيش از آن صدقه بدهيد، تمام مردم بجز امير المؤمنين عليه السّلام از سؤال و گفتگو كردن با پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم باز ايستادند  توانگران بخل كردند از صدقه دادن و فقراء چيزى نداشتند كه صدقه بدهند و با دعاى عامه و خاصه امير المؤمنين دينارى داشت فروخت بده درهم و ده مرتبه صدقه داد و با رسول خدا نجوى كرد و بر اسرار علوم واقف شد و ديگران پيغمبر را رها كرده و رفتند و آن زحمت بخلوت مبدل شد و بسبب وجود مقدس امير المؤمنين عليه السّلام خداى تعالى اين حكم را از امت برداشت و بآيه ذيل منسوخ فرمود أَ أَشْفَقْتُمْ أَنْ تُقَدِّمُوا بَيْنَ يَدَيْ نَجْواكُمْ صَدَقاتٍ فَإِذْ لَمْ تَفْعَلُوا وَ تابَ اللَّهُ عَلَيْكُمْ فَأَقِيمُوا الصَّلاةَ وَ آتُوا الزَّكاةَ وَ أَطِيعُوا اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ اللَّهُ خَبِيرٌ بِما تَعْمَلُونَ   13   آيا ترسيديد از آنكه پيش از راز گفتن با رسول صدقه دهيد فقير شويد؟ حال كه صدقه نداديد خدا هم شما را بخشيد اينك نماز بپا داريد و زكوة بدهيد و خدا و رسولش را اطاعت كنيد پروردگار بهر چه عمل كنيد آگاهست-. عمر گفت امير المؤمنين عليه السّلام داراى سه چيز بود كه كسى ديگر آنها را دارا نبود و اگر من يكى از آنها را داشتم بهتر بود برايم از داشتن شتران سرخ موى اول همسرى با حضرت فاطمه، تمام صحابه حضرت فاطمه (ع) را از پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم خواستگارى كردند آنحضرت همه را رد كرد جز امير المؤمنين عليه السّلام دوم در روز خيبر رسولخدا فرمود فردا پرچم را بدست كسى خواهم‏داد كه خدا و رسولش او را دوست دارند و او نيز خدا و رسول را دوست ميدارد حمله ميكند بر دشمنان و هرگز فرار نخواهد كرد، پرچم را بدست امير المؤمنين عليه السّلام داد. سوم آيه نجوى است كه فرود آمد و منسوخ شد و كسى بجز امير المؤمنين عليه السّلام بآن عمل ننمود و خود آنحضرت در مقام احتجاج بر مهاجر و انصار نسبت بغصب خلافت و فدك آيه فوق را يكى از مناقب خود بشمار آورده-

 

محمّد بن عباس ذيل جمله أُولئِكَ كَتَبَ فِي قُلُوبِهِمُ الْإِيمانَ   22  از محمّد بن حنفية روايت كرده گفت پدرم امير المؤمنين عليه السّلام فرمود دوستى ما اهل بيت رحمتى است كه خداوند در طرف راست قلب بنده خود فرود آورده و نقشى است كه ثبت شده.

هر كس را كه طرف راست قلبش را خداوند ثبت فرمايد كسى قدرت و توانائى ندارد آن را زايل نمايد آيا نميشنويد قول پروردگار را كه ميفرمايد أُولئِكَ كَتَبَ فِي قُلُوبِهِمُ الْإِيمانَ و حب ما اهل بيت ايمان است و از طريق مخالفين ابو نعيم از سلمان فارسى روايت كرده گفت بامير المؤمنين عليه السّلام عرض كردم ايمولاى من حضور پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم شرفياب نشدم

دو شنبه 21 / 10 / 1392برچسب:, :: 8:59 ::  نويسنده : ارادتمند

 

سابِقُوا إِلى‏ مَغْفِرَةٍ مِنْ رَبِّكُمْ وَ جَنَّةٍ عَرْضُها كَعَرْضِ السَّماءِ وَ الْأَرْضِ أُعِدَّتْ لِلَّذِينَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَ رُسُلِهِ ذلِكَ فَضْلُ اللَّهِ يُؤْتِيهِ مَنْ يَشاءُ وَ اللَّهُ ذُو الْفَضْلِ الْعَظِيمِ.21

سيد رضى در خصايص ذيل آيه فوق از حضرت باقر عليه السّلام روايت كرده فرمود بزرگ نصاراى نجران نزد عمر آمد گفت اراضى ما بسيار سرد است و تاب تحمل قشون را ندارد خود من ضامن خراج مى‏شوم و هر سال آنرا مى‏آورم يك سال با جمعى از اعوان خود آن پير مرد نيكو منظر خراج را آورد عمر او را دعوت باسلام نمود و فضايل اسلام را برايش بيان كرد آن نصرانى گفت ايعمر مسائلى چند دارم جواب آنها را بيان كن.

1- در قرآن شما هست كه عرض بهشت بمقدار آسمانها و زمين است پس جاى جهنم كجا است عمر از پاسخ او عاجز شد و از خجالت سر بزير افكند امير المؤمنين عليه السّلام تشريف داشت عمر عرض كرد يا على جواب سؤال نصرانى را شما بفرمائيد. فرمود چرا خودت پاسخ او را نمى‏دهى عرض كرد نمى‏دانم فرمود اى بزرگ نصرانى بگو ببينم هر وقت روز ظاهر مى‏شود شب بكجا مى‏رود نصرانى ملتفت شد گفت بخدا قسم تا بحال كسى جواب اين سؤال مرا نداده بود سؤال كرد ايعمر اين جوان كيست گفت على بن أبي طالب پسر عم پيغمبر و داماد و پدر حسنين فرزندان رسول خدا است.

2- نصرانى بعمر گفت خبر ده مرا از بقعه‏ايكه يك ساعت بيش آفتاب در آن نتابيد و ديگر هم نمى‏تابد عمر گفت يا على عليه السّلام جواب او را بده امير المؤمنين فرمود آندريائى بود كه شكافته شد براى بنى اسرائيل نصرانى گفت راست گفتى- 3- پس از آن سؤال نمود ايعمر آيا در دنيا چيزهائى وجود دارد كه بميوه هاى بهشتى شباهت داشته باشد كه هر چه از آن بردارند كم نشود عمر جواب داد نمى‏دانم از على سؤال كن امير المؤمنين عليه السّلام فرمود بلى آن چيز قرآن است اگر تمام اهل عالم جمع شوند و هر كس حاجات خود را از آن بردارد ابدا از قرآن چيزى كم نمى‏شود نصرانى گفت راست گفتى ايجوان.

4- مجددا از عمر سؤال كرد آيا براى آسمان درهائى هست و آيا براى آن درها قفلى وجود دارد؟ عمر گفت از على عليه السّلام مطالب خود را سؤال كن امير المؤمنين فرمود بلى آسمان در دارد و قفل درهاى آن شرك بخدا است و كليد درها شهادت ان‏

لا اله الا اللّه‏  ميباشد و هيچ چيزى مانع آن نيست مگر عرش پروردگار

 5- نصرانى باز از عمر سؤال كرد اول خونى كه در روى زمين ريخته شد چه خونى بود عمر جواب داد مگر من نگفتم مسائل خود را از على بپرس امير المؤمنين عليه السّلام فرمود اول خونى كه ريخته شد خون رحم حوا بود در وقت زائيدن قابيل پسر آدم لكن مردم مى‏گويند خون هابيل بود كه برادرش قابيل او را بقتل رسانيد نصرانى گفت راست گفتى بعد از آن متوجه عمر شد و گفت ايعمر بايد اين مسئله را خودت جواب بدهى.

6- خبر بده مرا ايعمر خداوند كجاست عمر در غضب شد خواست نصرانى را بزند امير المؤمنين عليه السّلام فرمود اى نصرانى جواب سؤالت را از من بشنو: روزى حضور پيغمبر بودم فرشته‏اى وارد شد سلام كرد پيغمبر از او پرسيد از كجا ميآئى گفت از آسمان هفتم از نزد پروردگار فرشته ديگرى وارد شد سؤال نمود از كجا آمده‏اى عرض كرد از تخوم زمين از نزد پروردگار سومى رسيد جواب داد از مشرق زمين از نزد پروردگار فرشته چهارم گفت من از مغرب زمين از نزد پروردگار مى‏آيم پس خداوند در همه جا هست در آسمان و زمين و او دانا و توانا است حضرت باقر عليه السّلام فرمود معناى فرمايش امير المؤمنين عليه السّلام اينست كه فرشتگان از هر طرف كه بيايند از ملكوت پروردگار آمده‏اند و از علم خداوند چيزى پنهان نيست.

 

 لِكَيْلا تَأْسَوْا عَلى‏ ما فاتَكُمْ وَ لا تَفْرَحُوا بِما آتاكُمْ وَ اللَّهُ لا يُحِبُّ كُلَّ مُخْتالٍ فَخُور  23   حضرت صادق عليه السّلام فرمود شخصى معناى آيه فوق را از پدرم حضرت باقر عليه السّلام سؤال نمود فرمود اين آيه نازل شده در باره أبو بكر و عمر و ياران آنها يكى مقدم و ديگرى مؤخر چه ايشان غمگين شده بودند بآن چيزهائى كه خداوند عطا نموده و اختصاص داده بود بامير المؤمنين عليه السّلام از امامت و ولايت و خوشحال بودند بآن فتنه‏اى كه از غصب خلافت و فدك و كشتن حضرت فاطمه زهرا (ع) دختر پيغمبر اكرم و گمراه كردن خلايق بعد از رحلت رسول خدا بر پا كرده بودند سائل عرض كرد بحضرت باقر عليه السّلام شهادت ميدهم كه شما ائمه فرزندان رسولخدا صلّى اللّه عليه و آله و سلّم بر حق هستيد و شكى در حقانيت شما ندارم صاحبان حكم و مواليان خلق ميباشيد حضرت صادق عليه السّلام فرمود ديگر كسى شخص سائل را پس از سؤال و شنيدن جواب مشاهده ننمود

 

 لَقَدْ أَرْسَلْنا رُسُلَنا بِالْبَيِّناتِ وَ أَنْزَلْنا مَعَهُمُ الْكِتابَ   25   و كتاب اسم بزرگترى است كه تفسير ميشود بآن تورية و انجيل و فرقان و در آن كتاب‏هاى نوح و صالح و شعيب و صحف ابراهيم ميباشد كه خداوند خبر ميدهد بآن و كجا است صحف ابراهيم و موسى همان اسم بزرگ است پس پيوسته وصيت ميشد بعالمى بعد از عالم ديگر تا آنكه رد كردند آن را بسوى محمّد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم وقتى آنحضرت مبعوث شد اسلام آوردند و تسليم او شدند باقى ماندگان از از مستحفظين و تكذيب كردند آنحضرت را بنى اسرائيل و جهاد كرد پيغمبر در راه خدا پس از آن ابلاغ شد بر حضرتش كه فضيلت و شرافت امير المؤمنين عليه السّلام را بمردم ابلاغ كند آن حضرت نيز فضيلت آنجناب را بر مردم اعلام فرمود جبرئيل نازل شد و گفت ايرسول خدا روزگار حيات شما منقضى شد و نبوّت كامل گرديد اسم اعظم و ميراث علم و آثار نبوت را نزد على وديعه گذار زيرا زمين نبايد هرگز خالى از حجت باشد تا بسبب او مردم مرا اطاعت نموده و ولايت او را بپذيرند و اين وصى تو حجت است براى آنهائيكه بعد از اين متولد شده و بدنيا ميآيند پيغمبر بامر خدا وصيت كرد بامير المؤمنين عليه السّلام و اسم اعظم با ميراث علم و آثار نبوت را باو تفويض نمود و وصيت كرد بهزار كلمه و هزار باب علم كه از هر كلمه و بابى هزار كلمه و باب ديگر مفتوح شد چنانكه خود آنحضرت فرمود

ابن شهر آشوب ذيل آيه وَ أَنْزَلْنَا الْحَدِيدَ از ابن عباس روايت كرده گفت مراد بحديد در اين آيه ذو الفقار است خداوند آن را از آسمان براى پيغمبر فرستاد و آنحضرت آن را بامير المؤمنين عطا نمود

 

 يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَ آمِنُوا بِرَسُولِهِ يُؤْتِكُمْ كِفْلَيْنِ مِنْ رَحْمَتِهِ وَ يَجْعَلْ لَكُمْ نُوراً تَمْشُونَ بِهِ وَ يَغْفِرْ لَكُمْ وَ اللَّهُ غَفُورٌ رَحِيمٌ  28  در كافى ذيل آيه فوق از ابى جارود روايت كرده گفت حضور حضرت باقر عليه السّلام عرض كردم خداوند باهل كتاب خير بسيارى عطا فرموده فرمود منظورت چيست؟ عرض كردم آيه الَّذِينَ آتَيْناهُمُ الْكِتابَ مِنْ قَبْلِهِ هُمْ بِهِ يُؤْمِنُونَ تا آخر جمله يُؤْتَوْنَ أَجْرَهُمْ مَرَّتَيْنِ فرمود بشما مسلمانان نيز عطا فرمود و آيه فوق را تلاوت نمودند و فرمودند مراد بنور ائمه عليه السّلام ميباشد كه مردم بآنها اقتدا مينمايند و از سماعة بن مهران روايت كرده گفت سؤال كردم از حضرت صادق عليه السّلام معناى آيه كِفْلَيْنِ مِنْ رَحْمَتِهِ را فرمود كفلين حسن و حسين عليه السّلام ميباشند كه بشما عطا شده و نور ساير ائمه است كه بآنها اقتداء ميكنيد پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم بانس بن مالك فرمود از براى على دو نور است يكى در آسمان و ديگرى در زمين هر كس تمسك بجويد بنور على خداوند او را به بهشت داخل كند و هر كه از او تجاوز نمايد او را وارد دوزخ نمايد اى انس بشارت بده مردم را به اين خداوند از نور صورت على عليه السّلام هفتاد هزار فرشته آفريده كه پيوسته استغفار ميكنند براى دوستان على عليه السّلام تا روز قيامت

دو شنبه 21 / 10 / 1392برچسب:, :: 8:58 ::  نويسنده : ارادتمند

 

 وَ الَّذِينَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَ رُسُلِهِ أُولئِكَ هُمُ الصِّدِّيقُونَ وَ الشُّهَداءُ عِنْدَ رَبِّهِمْ. 19

ابن بابويه از حضرت صادق عليه السّلام روايت كرده فرمود امير المؤمنين عليه السّلام در يكروز اصحاب خود را چهار صد باب علم و دانش تعليم نمود از آن جمله فرمود ايمردم دورى بجوئيد از مرمان سفله و پست فطرت زيرا آنها از خداوند نميترسند و بسيارى از آنها قاتلين پيمبران و دشمنان ما و اهل بيت هستند خداوند توجهى بروى زمين نمود و از ميان تمام مردم ما اهل بيت را بر گزيد و شيعيانى براى ما انتخاب فرمود آنها يارى ميكنند ما را و مسرور هستند بفرح ما و محزونند بحزن ما و اموال و نفسهاى خود را در راه دوستى ما بذل ميكنند و كسى از شيعيان ما نيست كه مرتكب معصيتى بشود مگر آنكه خداوند او را مبتلا نمايد به بليه‏اى يا در مال و يا در فرزند و يا در نفس او و يا سكرات مرگ را بر او سخت گرداند تا از دنيا پاك و بدون معصيت برود مردگان شيعه ما شهيد و صديق هستند چه آنها امر ما را تصديق كرده‏اند و بخاطر ما با دوستان ما دوست و با دشمنان ما دشمن بودند، تقرب جستند بخدا دوستى و دشمنى. پس از آن آيه مزبور را تلاوت نمود و فرمود از جاى خود حركت نكنيد و صبر و بردبارى را پيشه خود سازيد  و دست بشمشير نزنيد و عجله نكنيد و بدانيد هر كس از شما شيعيان در فراش خود بميرد و بخدا ايمان و برسولش معرفت داشته و عارف بحق ما اهلبيت باشد و حقوق ما را رعايت كند شهيد مرده است و اجر او با خدا است و مانند كسى است كه به شمشير در راه خدا كشته شده باشد

و محمّد بن عباس از حضرت صادق عليه السّلام روايت كرده فرمود روزى از روزها فرشته بزرگى موسوم بمحمود بر پيغمبر اكرم فرود آمد پيغمبر خواست او را ببوسد عرض كرد مهلا اى محمّد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم تو گرامى‏ترين تمام اهل آسمانها و زمين هستى سزاوار نيست مرا ببوسى وقتى خواست بآسمان بالا رود پيغمبر مشاهده كرد بر كتف محمود نوشته شده‏

لا اله الا اللّه محمّد رسول اللّه على الصديق الاكبر

باو فرمود اى حبيب من محمود از چه زمان اين كلمات بر كتف تو نوشته شده عرض كرد دوازده هزار سال پيش از خلقت آدم مكتوب است.

ابن شهر آشوب از ابن عباس روايت كرده گفت پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم فرمود على صديق اكبر اين امت و فاروق اعظم است‏

 وَ الَّذِينَ كَفَرُوا وَ كَذَّبُوا بِآياتِنا أُولئِكَ أَصْحابُ الْجَحِيمِ 19 و آنانكه بخدا كافر شده و ولايت امير المؤمنين و فرزندانش را تكذيب كردند آنها اهل دوزخند

دو شنبه 21 / 10 / 1392برچسب:, :: 8:55 ::  نويسنده : ارادتمند

حديد57

 هُوَ الْأَوَّلُ وَ الْآخِرُ وَ الظَّاهِرُ وَ الْباطِنُ وَ هُوَ بِكُلِّ شَيْ‏ءٍ عَلِيم‏3  محمّد بن عباس از جابر انصارى روايت كرده گفت عمار را در يكى از كوچه هاى مدينه ملاقات نمودم پرسيدم پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم كجاست جواب داد با جمعى از اصحاب در مسجد مى‏باشند بمسجد رفته بحضورش شرفياب شدم در آن اثناء على ابن أبي طالب عليه السّلام نيز تشريف آورد پيغمبر از جاى خود باحترام آنحضرت بلند شد و ميان ديده‏هاى او را بوسيد و پهلوى خود نشانيد پس از آن فرمود يا على از جا بر خيز و با خورشيد تكلم كن پاسخ تو را خواهد داد آنحضرت بخورشيد خطاب كرد و فرمود اى مخلوق با عظمت خدا چگونه صبح كردى عرض كرد بخير و خوشى اى اول و اى آخر و اى ظاهر و اى باطن و اى كسيكه بهر چيزى توانائى دارى و باسرار نهانى جهانيان آگاه هستى اى برادر و وصى پيغمبر آخر زمان، تمام مردم از اين جواب خورشيد مضطرب و حيران گشتند. حضور پيغمبر مراجعت نموده داستان پاسخ خورشيد را بامير المؤمنين عليه السّلام بسمع مبارك پيغمبر رساندند و عرض كردند چگونه است كه خورشيد على را باين اوصاف الهى خطاب نمود؟! پيغمبر فرمود مراد باول آنست كه على عليه السّلام اول كسى است كه بخدا ايمان آورده و منظور از آخرين كسى است كه مرا روى تخته مغتسل مشاهده مى‏كند و اولين وصى پيغمبر آخر زمان است و بعد از من ديگر پيغمبرى نيست و مراد بظاهر آنست كه او بر مخزون سرّ خداوند و من آگاه باشد و مقصود از باطن بطون علم من باشد و اما علم خداوند: نازل نكرده است علمى از حلال و حرام و واجب و مستحب و تنزيل و تأويل و محكم و متشابه و مشگل را مگر آنكه على بهمه آنها داناست و اگر ترس آن نبود كه طايفه‏اى در حق او مى‏گفتند آنچه را كه نصارا در حق عيسى گفته‏اند، در باره على منقبتى مى‏گفتم كه عبور نمى‏كرد از جائى مگر آنكه مردم خاك زير قدم او را بر ميداشتند و از آن طلب شفا مى‏نمودند.

 

يَوْمَ تَرَى الْمُؤْمِنِينَ وَ الْمُؤْمِناتِ يَسْعى‏ نُورُهُمْ بَيْنَ أَيْدِيهِمْ وَ بِأَيْمانِهِمْ بُشْراكُمُ الْيَوْم 12   

ابن بابويه از جابر انصارى روايت كرده گفت حضور پيغمبر اكرم نشسته بودم امير المؤمنين عليه السّلام وارد شد پيغمبر باو فرمود يا على بشارت بدهم تو را همين ساعت جبرئيل نازل شد و خبر داد كه پروردگار صاحب عزّت فرموده بشيعيان و دوستداران تو هفت خصلت عطا كردم اول رفق و مدارا هنگام مرگ دوم انس در وقت وحشت سوم نور هنگام ظلمت و چهارم ايمنى در وقت فزع و ترس پنجم قسط و عدالت در ميزان حساب و اعمال ششم عبور كردن از صراط هفتم وارد شدن در بهشت پيش از داخل شدن ساير مردم در حالى كه نور ايشان پيش روى آنها مى‏شتابد.

 

يَوْمَ يَقُولُ الْمُنافِقُونَ وَ الْمُنافِقاتُ لِلَّذِينَ آمَنُوا انْظُرُونا نَقْتَبِسْ مِنْ نُورِكُمْ قِيلَ ارْجِعُوا وَراءَكُمْ فَالْتَمِسُوا نُوراً فَضُرِبَ بَيْنَهُمْ بِسُورٍ لَهُ بابٌ باطِنُهُ فِيهِ الرَّحْمَةُ وَ ظاهِرُهُ مِنْ قِبَلِهِ الْعَذاب 13 

 محمّد بن عباس از سلام بن مستنير روايت كرده گفت معناى آيه را از حضرت باقر عليه السّلام سؤال نمودم فرمود اين آيه در باره ما اهل بيت و شيعيان و دشمنان ما نازل شده است روز قيامت كه ميشود خلايق را در محشر جمع نموده و حصارى ميان آنها از ظلمت و تاريكى زده ميشود كه باطن آن رحمت و نور و ظاهرش تاريكى و عذاب است خداوند ما و شيعيان و دوستداران ما را در باطن آن حصار كه نور و رحمت است وارد ميفرمايد و دشمنان ما را در ظاهر آن كه تاريكى و عذاب است قرار ميدهد آنگاه دشمنان ما دوستان ما را صدا ميكنند و ميگويند آيا ما در دنيا با شما نبوديم دين و پيغمبر ما يكى نبود نماز و روزه و حج بيك طريق نبود فرشته‏اى از طرف پروردگار بآنها جواب ميدهد بلى يكى بوديد و لكن بعد از پيغمبر اكرم فتنه و فساد نموده و امر خدا را كه پيغمبر اكرم در باره على بن أبي طالب و اولاد آنحضرت بشما رسانيده بود رها كرديد و در آنچه پيغمبر فرمود شك نموديد و بدنبال باطل و مخالفين حق رفته و مغرور شديد تا جائيكه امير المؤمنين عليه السّلام و ائمه بعد از آن كه همه بر حق بودند از شما يارى خواستند و شما را براه هدايت دعوت كردند نپذيرفتيد شيطان شما را گمراه نموده و از راه خدا دورى جستيد امروز عوض و فدائى نداريد تا نفس خود را بسبب آن فدا رها كنيد و آن هم پذيرفتنى نيست و حسنه‏اى هم نداريد لذا جايگاه شما دوزخ است كه بد منزلگاهى ميباشد.

 

یک شنبه 6 / 10 / 1392برچسب:, :: 20:55 ::  نويسنده : ارادتمند

56 واقعه

خلاصه مطالب سوره واقعه عبارت است از آنكه قيامت البته واقع ميشود و دروغ نيست و مردم سه طايفه هستند اصحاب راست و اصحاب چپ و سابقون و بيان احوال آنها و دلايل بعث و نشور و حالات خلايق هنگام مرگ و خارج شدن از دنيا

 

 وَ كُنْتُمْ أَزْواجاً ثَلاثَةً فَأَصْحابُ الْمَيْمَنَةِ ما أَصْحابُ الْمَيْمَنَةِ وَ أَصْحابُ الْمَشْئَمَةِ ما أَصْحابُ الْمَشْئَمَةِ وَ السَّابِقُونَ السَّابِقُونَ أُولئِكَ الْمُقَرَّبُونَ  11-7  در آنروز شما خلايق بسه طايفه مختلف شويد اصحاب دست راست و اصحاب دست چپ كه مردمى شوم و اهل شقاوتند و كارشان در دوزخ سخت است و طايفه سوم آنهائى هستند كه در ايمان بر همه پيشى گرفتند آنان بحقيقت مقربان درگاهند و در بهشت پر نعمت جاودانى متنعمند. على بن ابراهيم از حذيفه يمانى روايت كرده گفت در روز سيزدهم شهر صفر پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم امر فرمود به بلال قبل از رسيدن وقت نماز مردم را ندا كند چون صداى بلال بلند شد اهل مدينه ضجّه و فرياد شديدى نمودند؟ گفتند هنوز رسول اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم وفات نكرده و از ميان ما غايب نشده اين چه وقت نماز است رسول خدا تشريف آورد بدرب سده مسجد حلقه در را گرفت و فرمود: اى مردم آيا ميشنويد عرض كردند بلى اى رسول خدا مطيع فرمان بردار هستيم و ضمانت ميكنيم فرمود خبر ميدهم بشما كه خداوند مردم را دو صنف آفريد اصحاب راست و اصحاب چپ مرا از اصحاب راست قرار داد و اصحاب راست را سه طايفه نمود اصحاب ميمنه و مشئمه و سابقون من از سابقون و بهترين آنها ميباشم و آنها را قبيله‏هاى متعددى قرار داد چنانكه فرمود وَ جَعَلْناكُمْ شُعُوباً وَ قَبائِلَ و قبيله من بهترين قبيله‏ها است و قبيله را بيتهائى قرار داد و مرا از بهترين خانواده بر گزيد و فرمود: إِنَّما يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيراً من بزرگترين فرزندان آدم و گرامى‏ترين شما هستم نزد خداى تعالى و فخرى نيست براى من آگاه باشيد مرا خداوند از ميان سه نفر اهل بيت خود انتخاب نمود من و على و جعفر دو فرزند أبي طالب و حمزة بن عبد المطلب خوابيده بوديم در زمين ابطح و هر يك پيراهن خود را بصورت خود كشيده بوديم على طرف راست من و جعفر طرف چپ و حمزه پائين پا قرار گرفته بودند بيدار شدم از خواب جبرئيل را با سه فرشته ديگر مشاهده نمودم فرشتگان بجبرئيل گفتند بسوى كدام يك از اينها فرستاده شده‏اى گفت بسوى محمّد و او بزرگ پيغمبران و على بزرگ اوصياء و جعفر از براى او دو بال سبز است كه پرواز ميكند در بهشت و حمزه سيد شهدا است‏

 

ثُلَّةٌ مِنَ الْأَوَّلِينَ وَ قَلِيلٌ مِنَ الْآخِرِينَ عَلى‏ سُرُرٍ مَوْضُونَةٍ مُتَّكِئِينَ عَلَيْها مُتَقابِلِينَ   16-13   جمع بسيارى از امم پيشين و اندكى از متأخرين در بهشت بعزت بر سريرهاى زربافت مرصع تكيه زنند همه شادان با ياران و دوستان خود رو بروى يكديگر بر آن سريرها مى‏نشينند- محمّد بن عباس ذيل آيه فوق از حضرت صادق عليه السّلام روايت كرده فرمود مراد باولين فرزند آدم است كه برادرش او را بقتل رسانيد و مؤمن آل فرعون و صاحب يس و مقصود از آخرين امير المؤمنين عليه السّلام است

 

فَلَوْ لا إِذا بَلَغَتِ الْحُلْقُومَ وَ أَنْتُمْ حِينَئِذٍ تَنْظُرُونَ وَ نَحْنُ أَقْرَبُ إِلَيْهِ مِنْكُمْ وَ لكِنْ لا تُبْصِرُون  85-83    شرف الدين از اهل بيت عصمت و طهارت روايت كرده كه فرمودند تأويل آيه آنست اى مردم نعمت ولايت آل محمّد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم را كه خداوند بشما عطا نموده تكذيب كرديد پس چگونه خواهيد بود هنگاميكه جان بگلويتان برسد و چشم شما به جمال مقدس امير المؤمنين عليه السّلام بيفتد و به بيند كه بدوستان خود بشارت بهشت و بدشمنانش وعده دوزخ ميدهد پروردگار نزديكتر است بآنحضرت از شما مردم ولى شما در حق امير المؤمنين معرفت نداريد، بمقام و منزلت ايشان بصير و آگاه نيستيد و چنانكه شايسته است آن بزرگوار را نمى‏شناسيد

 

 فَأَمَّا إِنْ كانَ مِنَ الْمُقَرَّبِينَ فَرَوْحٌ وَ رَيْحانٌ وَ جَنَّةُ نَعِيم 89-88   در امالى ذيل آيه فوق از حضرت باقر عليه السّلام روايت كرده فرمود رسول اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم با امير المؤمنين عليه السّلام فرمود تو آنكسى هستى كه خداوند در ابتداء آفرينش و عالم ذر بر مخلوقاتش حجت آورد و فرمود بآنها أَ لَسْتُ بِرَبِّكُمْ آيا من پروردگار شما نيستم؟ گفتند بلى آيا محمّد رسول من نيست؟ عرض كردند بلى فرمود آيا على امير المؤمنين نيست؟ آنها تكبر كرده طغيان و نمودند از ولايت تو مگر اندكى كه اقرار كردند و آنها اصحاب يمين هستند ابن بابويه از حضرت صادق عليه السّلام روايت كرده فرمود اين دو آيه در حق اهل بيت پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم و دوستان آنها نازل شده و آيه بعد در باره دشمنان ما ائمه فرود آمده روح و ريحان در قبر است و جنت نعيم در آخرت ميباشد وَ أَمَّا إِنْ كانَ مِنَ الْمُكَذِّبِينَ الضَّالِّينَ فَنُزُلٌ مِنْ حَمِيمٍ حميم در قبر دشمنان است وَ تَصْلِيَةُ جَحِيمٍ در عالم آخرت آنها باشد يعنى اگر آنكه مرده از منكران امير المؤمنين عليه السّلام و دشمنان اهل بيت و گمراهان است نصيبش در قبر آتش و جايگاهش در آخرت دوزخ است و اين وعده‏ها البته يقين و حق و حقيقت است

 

یک شنبه 6 / 10 / 1392برچسب:, :: 20:54 ::  نويسنده : ارادتمند

خلاصه مطالب سوره الرحمن عبارت است از احسان و انعام پروردگار بر بندگان خود و دلايل توحيد و خداشناسى و اعاده خلايق پس از فناى آنها و وعد و وعيد و اوصاف بهشت و حور العين.

 

خَلَقَ الْإِنْسانَ (3)

 از حسين بن خالد روايت كرده گفت معناى آيات فوق را از حضرت رضا عليه السّلام سؤال نمودم فرمود خداوند قرآن را برسولش محمّد تعليم فرمود و مقصود از انسان در اينجا وجود مقدس امير المؤمنين عليه السّلام است پروردگار آموخت بآنحضرت بيان هر چيزيكه مردم بآن محتاجند از احكام دين و دنيا و معاش و معاد و اخبار گذشته و حوادث آينده.

 

 وَ النَّجْمُ وَ الشَّجَرُ يَسْجُدانِ وَ السَّماءَ رَفَعَها وَ وَضَعَ الْمِيزانَ أَلَّا تَطْغَوْا فِي الْمِيزان 8-6 

 محمّد بن عباس از حضرت صادق عليه السّلام روايت كرده فرمود نجم رسولخدا است پروردگار در چند موضع از قرآن آنحضرت را نجم ناميده يكجا فرمود وَ النَّجْمِ إِذا هَوى‏ در جاى ديگر فرمود وَ عَلاماتٍ وَ بِالنَّجْمِ هُمْ يَهْتَدُونَ و شجر وجود مقدس امير المؤمنين است و ائمه طاهرين كه بمقدار چشم بهم زدن خدا را معصيت نكردند و مراد از آسمان پيغمبر اكرم است خداوند او را بلند گردانيد و ميزان امير المؤمنين است منصوب نمود او را پروردگار براى خلايق بعد از رسول اكرم أَلَّا تَطْغَوْا فِي الْمِيزانِ يعنى معصيت و طغيان و نافرمانى نكنيد در باره امام وَ أَقِيمُوا الْوَزْنَ بِالْقِسْطِ وَ لا تُخْسِرُوا الْمِيزانَ يعنى از راه عدل و انصاف مطيع و فرمانبردار امام باشيد و از او پيروى كنيد و هرگز در حق امير المؤمنين و فرزندانش تعدى و ستم ننمائيد

 

 رَبُّ الْمَشْرِقَيْنِ وَ رَبُّ الْمَغْرِبَيْن  17 

 ابى بصير ذيل آيه فوق از حضرت صادق عليه السّلام روايت كرده فرمود مشرقين رسول خدا و امير المؤمنين و مغريين امام حسن و امام حسين است

 مَرَجَ الْبَحْرَيْنِ يَلْتَقِيانِ بَيْنَهُما بَرْزَخٌ لا يَبْغِيان‏20-19  

طبرسى از ابن عباس روايت كرده گفت شنيدم پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم بحضرت فاطمه (ع) ميفرمود ايدختر عزيزم بشوهرت على دل خوش‏دار بخدا قسم على سيد و بزرگ مرد دنيا و آخرت است در اين اثنا آيه فوق نازلشد فرمود ما درياى علم على بن أبي طالب را با درياى حلم و عصمت فاطمه زهرا بهم در آميخته و مخلوط نموديم و از آنها لؤلؤ و مرجان يعنى حسن و حسين را بيرون آورديم و جهة آنكه آن دو بزرگوار را بدريا تشبيه فرمود بخاطر توسعه فضل و بسيارى خير و صفات حميده آنها است چنانكه اسبى براى پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم هديه آوردند فرمود اين اسب را دريائى يافتم چه آن داراى اوصاف ستوده‏اى بود حضرت صادق عليه السّلام فرمود على و فاطمه دو درياى عميقى هستند كه هيچكدام از آنها بديگرى ظلم و ستم ننمودند و بيرون آمد از ايشان حسن و حسين دو لؤلؤ و مرجان.

تغلبى كه از علماء عامه است ذيل آيه فوق از سعيد بن جبير روايت كرده گفت پيغمبر فرمود على و فاطمه دو درياى علم و حلم و نبوت هستند كه خداوند از ايشان لؤلؤ و مرجان حسن و حسين را بيرون آورد و واسطه ميان آنها من هستم.

 يا مَعْشَرَ الْجِنِّ وَ الْإِنْسِ إِنِ اسْتَطَعْتُمْ أَنْ تَنْفُذُوا مِنْ أَقْطارِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ فَانْفُذُوا لا تَنْفُذُونَ إِلَّا بِسُلْطانٍ   33   ايطايفه جن و انس اگر ميتوانيد در اطراف زمين و آسمانها برويد و از قبضه قدرت خداوند بيرون رويد و البته هرگز نميتوانيد بيرون برويد مگر با حجت على بن ابراهيم ذيل آيه فوق از حضرت باقر عليه السّلام روايت كرده فرمود روز قيامت آسمان دنيا بر زمين احاطه نمايد و آسمان دوم بآسمان دنيا و همچنين تا آسمان هفتم بآسمان ششم پس از آن منادى از طرف پروردگار ندا كند اى جن و انس اگر ميتوانيد بگريزيد از اطراف آسمانها بيرون رويد ولى هرگز نميتوانيد بيرون برويد مگر با حجت- راوى ميگويد پس از اين فرمايشات حضرت باقر عليه السّلام  گريه كرد عرض كردم فدايت گردم ايفرزند رسولخدا در آن وقت پيغمبر و امير المؤمنين كجا هستند فرمود آن بزرگواران بر منبرى از نور نشسته‏اند تمام مردم خائف و ترسناك و محزون هستند جز پيغمبر و عترت او

 

 فَيَوْمَئِذٍ لا يُسْئَلُ عَنْ ذَنْبِهِ إِنْسٌ وَ لا جَانٌّ   39   ابن بابويه ذيل آيه فوق از حضرت رضا عليه السّلام روايت كرده فرمود هر كس داراى ولايت امير المؤمنين عليه السّلام باشد و از دشمنان ما ائمه بيزارى بجويد و حلال بداند حلال خدا را و حرام بداند حرام او را و گناهى مرتكب شود كه در دنيا توبه نكند پروردگار او را در عالم برزخ بكيفر آن گناه عذاب مينمايد روز قيامت وقتى از قبر بيرون آيد گناهى بر او نباشد تا مورد پرسش و مجازات واقع گردد اينحديث را طبرسى نيز روايت كرده

یک شنبه 6 / 10 / 1392برچسب:, :: 20:50 ::  نويسنده : ارادتمند

54القمر

خلاصه مطالب اين سوره عبارت است از انشقاق قمر و بيان گفتار كفار نسبت بمعجزات پيغمبران و تكذيب نمودن آنها و اجابت دعاى حضرت نوح و هلاك پيشينيان و امتان گذشته و تهديد كفار مكه.

 

قوله تعالى اقْتَرَبَتِ السَّاعَةُ وَ انْشَقَّ الْقَمَرُ، وَ إِنْ يَرَوْا آيَةً يُعْرِضُوا وَ يَقُولُوا سِحْرٌ مُسْتَمِر1  ابن مسعود گفت انشقاق قمر معجزه پيغمبر اكرم (ص) بود و بر گردانيدن آفتاب معجزه امير المؤمنين (ع) است چه هر فضيلتى كه براى پيغمبر بود خداوند بامير المؤمنين هم عطا فرمود جز منصب نبوت، آنحضرت خاتم پيغمبران و على (ع) خاتم اوصياء آنهاست.

 

در غيبت نعمانى ذيل آيه فَنادَوْا صاحِبَهُمْ فَتَعاطى‏ فَعَقَرَ   29  از اصبغ بن نباته روايت كرده گفت امير المؤمنين (ع) در بالاى منبر كوفه فرمود اى مردم وحشت مكنيد از اندك بودن اهل هدايت و راه آن همانا من ديده‏هاى هدايت هستم مردمانيكه جمع ميشوند بر خوان و مائده‏اى كسانى كه سير ميشوند از گرسنگانشان زيادترند اين مردم ميخواهند ميان رضا و خوشنودى خدا و غضب او جمع كنند ناقه صالح را يكنفر بنام قدار پى كرد جمعى بعذاب پروردگار گرفتار شدند براى راضى بودن آنها بعمل قدار و پى كردن آن چنانچه ميفرمايد فَنادَوْا صاحِبَهُمْ اى بندگان خدا آگاه باشيد هر كس گمان كند كه قاتل من مؤمن است آن شخص هم قاتل من باشد يا كسيكه راضى است بظلم و ستمى كه بر من ميكنند او نيز در حق من ظالم و ستمكار است يعنى هر كه راضى باشد بكشتن يا ستم نمودن بمن او نيز قاتل و ظالم من محسوب ميشود اى مردم هر كس خواسته باشد بمكانى رفته و سير كند بايد از راهش داخل شود تا بمقصد برسد و هر كه از راه مستقيم منحرف شده و تجاوز نمايد در مهالك واقع گردد.

 

إِنَّ الْمُتَّقِينَ فِي جَنَّاتٍ وَ نَهَرٍ، فِي مَقْعَدِ صِدْقٍ عِنْدَ مَلِيكٍ مُقْتَدِر  55-54   محمد بن عباس از جابر انصارى روايت كرده گفت حضور پيغمبر (ص) ذكر بهشت شد فرمود اول كسيكه داخل بهشت ميشود على (ع) است ابو دجانه عرض كرد اى رسول خدا آيا بهشت حرام است بر پيغمبران تا آنكه امير المؤمنين داخل آن شود؟ فرمود بلى مگر نميدانى كه از براى خداوند پرچم و عموديست از نور كه خلق نموده آن را پيش از آنكه آسمانها و زمين را بيافريند بدو هزار سال قبل و نوشته شده بر آن پرچم‏

 «لا اله الا اللّه محمد رسول اللّه آل محمد خير البرية و على صاحب اللواء و امام القوم»

امير المؤمنين (ع) گفت: «الحمد للّه الذى هدانا بك يا رسول اللّه و شرفنا بك»

پيغمبر فرمود يا على بدوستانت بشارت ده كه كسى نيست تو را دوست بدارد مگر آنكه خداوند او را در قيامت با ما محشور نمايد و آيه فوق را تلاوت فرمود.

و شيخ طوسى از جابر روايت كرده گفت پيغمبر اكرم (ص) بامير المؤمنين (ع) ميفرمود هر كس تو را دوست بدارد و داراى ولايت شما اهل بيت باشد خداوند جايگاه او را بهشت قرار ميدهد و آيه فوق را قرائت فرمود. و اين حديث را نيز مخالفين كه از جمله آنها موفق بن احمد است در كتاب مناقب از جابر عينا روايت كرده‏اند

 

 

 

یک شنبه 6 / 10 / 1392برچسب:, :: 20:48 ::  نويسنده : ارادتمند

خلاصه سوره النجم عبارت است از علو مرتبه و قرب منزلة پيغمبر اكرم نزد حق تعالى و مشاهده نمودن آنحضرت آيات با عظمت و ملكوت آسمانها و عرش پروردگار و سدرة المنتهى را و رد عقايد باطل كفار و خبر دادن خداى تعالى از قدرت و سعه ملك خود.

 

 «وَ النَّجْمِ إِذا هَوى‏» 1 

و بعضى گفتند مقصود از و النجم ستاره‏ايست كه خداى تعالى آن را علامت خلافت و امامت امير المؤمنين (ع) قرار داد چنانچه ابن بابويه از حضرت صادق (ع) روايت كرده جماعتى از اصحاب پيغمبر اكرم كه يكى از آنها سلمان بود سؤال نمودند اى رسول خدا بعد از شما خلافت و امامت كرا خواهد بود؟ فرمود امشب ستاره‏اى از آسمان سقوط خواهد كرد بخانه هر كس فرود آمد او امام و خليفه و جانشين من است آن شب اهل مدينه همه بر بامها رفتند باميد آنكه ستاره بخانه آنها فرود آيد مگر امير المؤمنين كه در محراب به عبادت مشغول بود ستاره روشنى از آسمان سقوط كرده بخانه امير المؤمنين (ع) افتاد رسول خدا بآنحضرت فرمود يا على بآنخدائيكه مرا بحق فرستاده واجب شد وصايت و خلافت و امامت براى تو بعد از من، منافقين  طعنه زدند و گفتند محمد در حق على راه افراط پيموده و در ضلالت افتاده و در حق على سخن از روى هواى نفس ميگويد پروردگار قسم ياد كرد بآن ستاره‏اى كه بخانه على فرود آمد صاحب شما كه محمد است در حق على گمراه نيست و سخن از روى هواى نفس نميگويد سخن او بجز وحى خدا هيچ نيست او را پروردگار بسيار توانا بوحى آموخته است.

و چون اين سوره نازل شده عتبة بن ابى لهب حضور پيغمبر رسيد آب دهن بصورت آنحضرت انداخت و گفت من كافرم بنجم و پروردگار نجم، رسول خدا بر او نفرين كرد و گفت خدايا درنده‏اى از درندگانت را بر او مسلط گردان تا او را پاره كند مدتى نگذشت كه براى او سفر شام پيش آمد و با پدر خود و جماعتى از قريش براى تجارت بطرف شام حركت كردند بمنزلى فرود آمدند در آنجا ديرى بود راهب صاحب دير گفت اين زمين درندگان بسيارى دارد خود را محافظت كنيد ابو لهب گفت اى جماعت قريش امشب مرا يارى كنيد ميترسم از نفرين محمد بر پسرم.

آنها تمام رحله‏هاى خود را جمع كردند و بر بالاى آن عتبه را جاى دادند و اطراف او را گرفتند چون خواب رفتند شيرى آمد بهيچ يك از آنها متعرض نشد از بالاى آنها جستن كرد عتبه را گرفت و پاره پاره نمود عتبه فرياد ميزد مرا خداى محمد هلاك كرد پس از آنكه شير او را بدريد بازگشت، حسان بن ثابت اشعارى در اين موضوع سرود.

 

حضرت صادق (ع) فرمود پيغمبر اكرم بآن جائى رسيد كه خداوند در باره حضرتش ميفرمايد فَكانَ قابَ قَوْسَيْنِ أَوْ أَدْنى‏  9  شخصى سؤال كرد از آنحضرت معناى آن چيست؟ فرمود بمقدار دو طرف قوس و فرمود بين پروردگار و پيغمبرش حجابى بود متلألى‏ء و متحرك نظر كرد بمقدار سوراخ سوزنى مشاهده نمود نور پر عظمت پروردگار را آنچه خدا خواست، خطاب كرد پروردگار باو اى محمد (ص) خليفه بعد از تو كيست گفت خدايا تو داناترى فرمود على بن أبي طالب امير المؤمنين و سيد مسلمين و پيش رو مؤمنين است و پس از آن حضرت صادق (ع) فرمود ولايت و خلافت امير المؤمنين بخدا قسم در آسمان مشافهة بر رسول خدا امر شد نه در زمين.

 

محمد بن عباس از حمران بن اعين روايت كرده گفت از حضرت باقر سؤال نمودم معناى ثُمَّ دَنا فَتَدَلَّى فَكانَ قابَ قَوْسَيْنِ أَوْ أَدْنى‏ فَأَوْحى‏ إِلى‏ عَبْدِهِ ما أَوْحى‏   10-8   را  فرمود محمد (ص) نزديك شد به پروردگار خود نبود فاصله‏اى ميان آنها جز قفس لؤلؤى كه در آن فراشى از ذهب بود و تلألؤ ميكرد پيغمبر صورتى را مشاهده نمود خطاب شد اى محمد (ص) مى‏شناسى اين صورت را گفت بلى پروردگارا اين صورت على است حق تعالى فرمود دخترت فاطمه را تزويج او بنما و على را خليفه و وصى خود قرار ده پيغمبر آنچه را در عالم بالا و ملكوت ديد دلش هم تصديق كرد و آنرا حقيقت يافت و كذب و خيال نپنداشت.

 

 أَ فَتُمارُونَهُ عَلى‏ ما يَرى‏   12    آيا كفار و منافقين جدل ميكنند در آنچه رسول خدا مشاهده كرده.

على بن ابراهيم ذيل آيه فوق روايت كرده كه از پيغمبر اكرم (ص) سؤال كردند از آن وحى كه پروردگار در شب معراج مشافهة بآنحضرت نمود فرمود پروردگار بمن وحى نمود كه على سيد مؤمنين و امام متقين و پيش رو مسلمين و خليفه خاتم انبياست منافقين گفتند اين گفتار پيغمبر در حق على از طرف خداوند نيست بلكه او بهواى نفس خود ميگويد آيه فوق نازل شد رسول اكرم فرمود مأمور شدم از طرف خدا على را بخلافت نصب كنم و بمردم بگويم كه بعد از من على ولى آنهاست و او بمنزله كشتى نوح است هر كس تمسك باو جويد نجات خواهد يافت و هر كه از او دورى كند غرق و هلاك خواهد شد.

 

على بن ابراهيم از ابى بريده اسلمى روايت كرده گفت شنيدم پيغمبر اكرم با امير المؤمنين (ع) ميفرمود خداوند تو را با من در هفت موضع حاضر نمود اول شبى كه مرا بآسمان بردند جبرئيل گفت اى رسول خدا برادرت على كجاست گفتم او را جاى خود در زمين گذاشتم گفت خدا را بخوان تا على را بآسمان بالا آورد پروردگار را خواندم در آن هنگام ديدم كنار من ايستاده‏اى فرشتگان صف كشيده بودند گفتم اى جبرئيل اينها چه كارى دارند گفت فخر و مباهات ميكنند بشما تا روز قيامت. حضور آنها رفتم و تكلم نمودم با ايشان در باره آنچه واقع شده و حادث ميشود تا روز قيامت.

موضع دوم مرتبه ثانى بود كه مرا بمعراج بردند جبرئيل سؤال كرد على كجاست گفتم او را جاى خود گذاشتم گفت از خدا طلب كن تا او را در اين محل حاضر نمايد خدا را خواندم ديدم تمثال تو با من است حجابها از هفت آسمان برايم گشوده شد و عمارات و جايگاه فرشتگان را يك‏بيك ديدم و نزديك شدم بملإ اعلى، نماند فاصله‏اى ميان من و پروردگار مگر قفسى از مرواريد كه در آن پروانه‏هائى از طلا تلألؤ مينمود صورتى مشاهده كردم خطاب رسيد اى محمد (ص) آيا ميشناسى اين صورت را گفتم آرى اين صورت على بن أبي طالب است فرمود بايد تزويج كنى دخترت فاطمه را باو و او را خليفه خود قرار دهى چه او ولى من است.

موضع سوم وقتى بود كه خداوند مرا مبعوث نمود بر طايفه اجنه، جبرئيل گفت برادرت على كجاست گفتم او را جاى خود گذاشتم گفت از خدا بخواه تا او را حاضر كند تقاضا نمودم از پروردگار متوجه شدم ديدم همراه من هستى هر چه با اجنه گفتگو كردم همه را شنيدى.

موضع چهارم شب ليلة القدر بود كه مخصوص گردانيد آن را بمن و تو و ديگرى را شريك قرار نداد. پنجم دعا كردم در باره تو عطا فرمود آنچه را طلب نمودم برايت جز نبوت، بمن فرمود تو خاتم پيغمبرانى بعد از تو پيغمبرى نميباشد. ششم چون مرا بآسمان بالا بردند خداوند تمام پيغمبران را جمع نمود من بر آنها امام شدم و نماز بجا آوردم مثال تو با من بود. هفتم هلاكت احزاب بدست من و تو انجام گرفت.

 و نيز روايت كرده كسى نرفت بخواستگارى حضرت فاطمه مگر آنكه از نزد پيغمبر مأيوس برگشت وقتى خواست او را بامير المؤمنين تزويج كند با دخترش مشورت نمود فاطمه عرض كرد اى رسول خدا شما اولى هستيد بامر من ولى زنان قريش ميگويند على شخصى فربه و فراخ چشم و دست دراز و بزرگ جثه و بشاش و كم ثروت است رسول اكرم فرمود اى فاطمه بدان كه خداوند برگزيد از ميان مردان جهان من و على را مرا پيغمبر خاتم و على را خليفه و وصى من قرار داد و تو را از بين زنان عالم برگزيد شبى كه مرا بآسمان بالا بردند چون بسدرة المنتهى رسيدم مشاهده كردم بر آن نوشته شده‏

 «انى انا للّه لا اله الا انا وحدى محمد نبى ايدته بوزيره و نصرته به»

گفتم اى جبرئيل كيست وزير من؟ گفت على بن أبي طالب است از آنجا عبور نمودم‏000000000    اى فاطمه خداوند عطا فرموده بعلى (ع) هفت خصلت كه بغير او نداده اول قبريكه شكافته ميشود در قيامت قبر على است بيرون ميآيد با من بر روى صراط ميايستيم بآتش دوزخ ميگويد اين شخص را بگير و اين را رها كن با من در طرف راست عرش پروردگار بايستد و او اول كسى است كه با من وارد بهشت ميشود و از شراب عليين مينوشد خداوند بعلى چيزهائى در آخرت عطا ميفرمايد كه در قلب هيچ بشرى خطور نكرده اما آنكه گفتى على فربه است فربهى على در دانشى است كه خداوند مخصوص او گردانيده و گرامى داشته او را از ميان تمام امت و او را بصورت آدم ابو البشر خلق نموده فراخى چشمش شباهت بآدم دارد طول بازوان او براى آنستكه دشمنان خدا و رسولش را بكشد و ظاهر كند دين خدا را اگر چه مشركين كراهت داشته باشند خداوند بوجود على فتحهائى نصيب اسلام بنمايد با مشركين جهاد كند بر طبق تنزيل قرآن و با منافقين و اهل ستم و عهدشكنان بر طبق تأويل قرآن خداوند از صلب على فرزندانى بوجود آورد و ذريه مرا از صلب على قرار داده اگر على نبود براى من ذريه‏اى وجود نداشت حضرت فاطمه گفت اى پدر بزرگوار الحال كه چنين است هرگز شوهرى بجز على اختيار نكنم مرا باو تزويج نمائيد ابن عباس گفت بخدا قسم اگر على نبود براى فاطمه هم كفوى وجود نداشت.

 

یک شنبه 6 / 10 / 1392برچسب:, :: 20:45 ::  نويسنده : ارادتمند

52طور

خلاصه مطالب سوره طور عبارت است از تهديد و وعيد كفار و مژده و بشارت دادن بمؤمنين و سخنان قريش در باره پيغمبر اكرم (ص) و بيان آنكه جز پروردگار كسى عالم بغيب نيست.

 

 وَ الَّذِينَ آمَنُوا وَ اتَّبَعَتْهُمْ ذُرِّيَّتُهُمْ بِإِيمانٍ أَلْحَقْنا بِهِمْ ذُرِّيَّتَهُمْ وَ ما أَلَتْناهُمْ مِنْ عَمَلِهِمْ مِنْ شَيْ‏ءٍ كُلُّ امْرِئٍ بِما كَسَبَ رَهِين 21

محمد بن عباس از ابن عباس روايت كرده گفت آيه فوق در حق پيغمبر اكرم (ص) و امير المؤمنين (ع) و فاطمه زهرا (ع) و امام حسن (ع) و امام حسين (ع) نازل شده.

یک شنبه 6 / 10 / 1392برچسب:, :: 20:43 ::  نويسنده : ارادتمند

51 الذاريات

خلاصه مطالب سوره ذاريات عبارت است از لعن و ذم كفار و مشركين و پاداش پرهيزگاران و شرح قسمتى از داستان ابراهيم خليل و هلاك قوم لوط و امتان پيشين.در كافى و بصائر الدرجات ذيل آيه فوق از حضرت باقر (ع) روايت كرده‏اند فرمود سماء پيغمبر اكرم (ص) و ذاتِ الْحُبُكِ 7امير المؤمنين (ع) مراد است «إِنَّكُمْ لَفِي قَوْلٍ مُخْتَلِفٍ»  8  يعنى اين مردم در باره ولايت امير المؤمنين و فرزندانش مختلف شده‏اند هر كس در ولايت و خلافت آنحضرت ثابت و برقرار بماند داخل بهشت ميشود و آنكه از ولايت برگردد از بهشت محروم و بى‏نصيب شود و اين حديث را على بن ابراهيم نيز روايت كرده.

 

 

 

یک شنبه 6 / 10 / 1392برچسب:, :: 20:40 ::  نويسنده : ارادتمند

دیباله تفسز آیه 26-24

و از حضرت صادق (ع) روايت كرده فرمود رسول خدا فرموده هرگاه خواستيد چيزى را از خداوند طلب كنيد با وسيله آن را طلب نمائيد عرض كردند حضورش وسيله چيست؟ فرمود درجه من است در بهشت و آن از جواهرات مرصع باشد بر هر يك از آن جواهرات هزار زبرجد و بر هر زبرجدى هزار لؤلؤ و بر هر يك آن هزار طلا و نقره كوب شده، ميآورند آن را روز قيامت و نصب ميكنند در ميان درجات پيغمبران و درجه من نسبت بآنها مانند ماه است با ستارگان و نيست در روز قيامت پيغمبر مرسل و نه شهيدى مگر آنكه آرزوى درجه مرا بكند و بگويد خوشا بحال صاحب اين درجه و رتبه، منادى با صداى رسا ندا كند اين درجه تعلق دارد بمحمد (ص) بياورند آن را و بر سرم تاجى باشد كه نور از آن طالع گردد بر آن تاج نوشته شده‏

 «لا اله الا اللّه محمد رسول اللّه على ولى اللّه»

رستگار كسانى هستند كه از طرف پروردگار فائز شدند چون عبور دهند من و على را از حضور پيغمبران گويند اين دو نفر از فرشتگانند از پيش صفوف فرشتگان كه عبور كنيم گويند اين دو نفر چه كسانى هستند كه ما آنها را نمى‏شناسيم من ببالاى آن درجه روم و على هم متصل بمن قرار گيرد نيست پيغمبر و مؤمنى مگر آنكه سر خود را بلند كند و بگويد گوارا باد اين درجه و كرامت براى شما منادى ندا كند اى اهل محشر بدانيد اين حبيب من محمد و ديگرى ولى من على بن أبي طالب است خوشا بحال كسانيكه در دنيا آنها را دوست داشته‏اند و بدا بحال اشخاصيكه ايشان را دشمن و مبغوض مى‏پنداشتند و با آنها عداوت كرده و تكذيب آنان مينمودند پيغمبر اكرم فرمود يا على در آن روز كسيكه دوست داشته تو را از صداى آن منادى خوشحال گردد و صورتش سفيد و قلبش روشن شود و هر كه با تو جنگ كرده يا خلافت تو را منكر بوده و در حق تو ظلم و ستم و دشمنى نموده صورت او سياه و قدمهايش بلغزد در آن هنگام دو فرشته موكل بر بهشت و دوزخ رضوان و مالك نزد ما آيند سلام كنند جواب آنها را بدهم بايشان گويم كيستيد؟

آنكه پاكيزه و نيكو منظر است گويد من رضوان خازن بهشت هستم پروردگار بمن فرمود كليدهاى بهشت را حضورت تقديم بدارم اى رسول خدا اين كليدها را برداريد گويم تقديم على كن كليدها را بشما دهد من پروردگار را بر نعمتيكه بما عطا نموده حمد و ستايش مى‏كنم و رضوان برگردد فرشته ديگر پيش آيد باو بگويم نام تو چيست كه اين قدر قبيح منظرى گويد من مالك دوزخ هستم پروردگار بمن امر فرموده كليد دوزخ را حضورتان تقديم بدارم اى رسول خدا اين كليدهاست باو بگويم بعلى ده كليدها را بتو تقديم نموده و مراجعت نمايد آنگاه على با كليدهاى بهشت و دوزخ  پيش رود و در جهنم را بدست گيرد جهنم صدا كند و شعله آتش بالا رود فرياد كند اى على از كنار من دور شويد كه نور جمالت شعله و شراره آتش مرا خاموش خواهد نمود آنوقت على ميگويد اى دوزخ رها كن اين بنده را كه دوست من است و بگير اين شخص را كه از دشمنان من بوده پيغمبر اكرم فرمود اطاعت و فرمان بردارى جهنم نسبت باوامر على در آنچه امر ميكند بيشتر است از غلامى كه مطيع و فرمان بردار مولايش باشد و على در آن روز قسيم بهشت و دوزخ است.

ابن بابويه از عبد اللّه قاضى روايت كرده گفت بعيادت اعمش رفته بودم در مرضيكه وفات نمود ابو حنيفه و ابن ابى ليلى حضور داشتند ابو حنيفه باعمش گفت اى ابا محمد بپرهيز از خدا تو امروز در آخرين روز دنيا و اول روز آخرت ميباشى حديثى در باره على بن أبي طالب نقل مينمودى اگر توبه كنى و برگردى از اين عقيده بهتر است براى تو اعمش سؤال كرد كدام حديث را ميگوئى گفت حديث قسيم نار اعمش بابو حنيفه گفت اى يهودى آيا اين گفتار را براى من و امثال من ميگوئى بعد باهلش گفت مرا بنشانيد و تكيه‏گاهى برايم قرار دهيد او را نشانيدند گفت بآن خدائى كه بازگشت تمام خلايق بسوى اوست حديث كرد مرا ابو متوكل ناجى و موسى بن طريف از عباية بن ربعى امام حى و از ابى سعيد خدرى گفتند شنيديم از رسول خدا فرمود روز قيامت پروردگار عزت بمن و على خطاب ميكند داخل جهنم كنيد كسيكه با شما دشمنى و عداوت نموده و وارد بهشت گردانيد هر آنكه شما را دوست داشته و مطيع و فرمان‏بردار اهل بيت و عترت بوده چنانچه ميفرمايد در اين آيه خداى تعالى أَلْقِيا فِي جَهَنَّمَ كُلَّ كَفَّارٍ عَنِيدٍ 24   قاضى گفت بمحض اينكه ابو حنيفه اين حديث را شنيد بابن ابى ليلى گفت بيائيد پيش از آنكه حديث ديگرى ذكر نمايد و ما را خجل و شرمنده كند از نزد او بيرون برويم راوى ميگويد بخدا سوگند ما هنوز از منزل اعمش خارج نشده بوديم كه او برحمت الهى پيوست.

و از محمد بن حمران روايت كرده گفت معناى آيه را از حضرت صادق (ع) سؤال نموديم فرمود روز قيامت پيغمبر اكرم (ص) و امير المؤمنين (ع) بر روى پل صراط بايستند عبور نكند كسى از صراط مگر آنكه برات داشته باشد عرض كردم حضورش اى فرزند رسول خدا برات چيست؟ فرمود ولايت امير المؤمنين و فرزندان كرامش.

در آن روز منادى از طرف پروردگار ندا كند اى محمد (ص) و اى على (ع) بيفكنيد در جهنم هر كسيكه انكار نبوت و ولايت شما را نموده و يا در مقام عناد و دشمنى با فرزندانتان بيرون آمده.

مَنَّاعٍ لِلْخَيْرِ مُعْتَدٍ مُرِيبٍ   25    مقصود از مناع در اين آيه دومى است و مراد بخير ولايت امير المؤمنين (ع) و فدك و ساير حقوق آل محمد است چه زمانى كه ابو بكر نامه‏اى نوشت كه فدك را برگردانند بحضرت فاطمه عمر مانع شد و نامه را از حضرت فاطمه بجبر گرفت.

الَّذِي جَعَلَ مَعَ اللَّهِ إِلهاً آخَرَ ...26

اين آيه تأكيد آيه اول است و مقصود از باطن آيه دومى است چه او كسى است كه شرك بخدا آورده و گفت من كافرم بآنخدائيكه امامت و خلافت و ولايت را در آل محمد (ص) قرار داده و خمس را بايشان اختصاص داده پروردگار روز قيامت به پيغمبر و امير المؤمنين خطاب نموده و ميفرمايد امروز شما او را در عذاب سخت جهنم بيفكنيد.

إِنَّ فِي ذلِكَ لَذِكْرى‏ لِمَنْ كانَ لَهُ قَلْبٌ أَوْ أَلْقَى السَّمْعَ وَ هُوَ شَهِيد 37  ابن بابويه از حضرت صادق (ع) روايت كرده فرمود امير المؤمنين (ع) در خطبه‏اى فرمود صاحب قلب كه خداوند در قرآن فرموده من هستم و آيه را تلاوت نمودند.

ابن شهر آشوب از ابن عباس روايت كرده گفت دو شتر سمين براى پيغمبر اكرم بهديه آورده بودند باصحاب فرمود كدام يك از شما ميتوانيد دو ركعت نماز با قيام و ركوع و سجود و وضوء و خشوع آنطور كه سزاوار است بجا آوريد در حالتى كه در تمام حالات نماز توجهتان بخدا مشغول باشد و ابدا بدنيا التفاتى نداشته و بكلى از امور دنيا فارغ شده باشيد هر كس چنين نمازى بجا بياورد يكى از اين دو شتر را باو بدهم سه مرتبه اين فرمايش را تكرار فرمود كسى جواب نداد جز امير المؤمنين آنحضرت نماز را بجا آورد جبرئيل نازل شد گفت اى محمد (ص) پروردگار سلام ميرساند و ميفرمايد عطا كن بعلى ناقه را چه او در نماز دلش بما مشغول و فكرش بطرف ما متوجه بوده و توجهى بخود و امور دنيا نداشته است پيغمبر گريه نمود و هر دو شتر را بآنحضرت عطا فرمود جبرئيل آيه فوق را در حق امير المؤمنين آورد و مضمونش اينست امير المؤمنين (ع) استماع ميكند بگوش خود آنچه را از كلام پروردگار با زبان تلاوت ميفرمايد و قلب مباركش در نماز متوجه خداست و در حال نماز بچيزى از امور دنيا توجه نداشته و فكر نمى‏كند.

یک شنبه 6 / 10 / 1392برچسب:, :: 20:34 ::  نويسنده : ارادتمند

خلاصه مطالب سوره ق عبارت است از بيان ادله بعث و آنكه پيشينيان قيامت و حشر را تكذيب ميكردند و حال مردم در قيامت و كيفر كفار و گناه‏كاران و پاداش متقين و پرهيزگاران.

 

وَ جاءَتْ كُلُّ نَفْسٍ مَعَها سائِقٌ وَ شَهِيدٌ، لَقَدْ كُنْتَ فِي غَفْلَةٍ مِنْ هذا فَكَشَفْنا عَنْكَ غِطاءَكَ فَبَصَرُكَ الْيَوْمَ حَدِيدٌ، وَ قالَ قَرِينُهُ هذا ما لَدَيَّ عَتِيد23-21 طبرسى ذيل آيه فوق از حضرت صادق (ع) روايت كرده فرمود سائق وجود مقدس امير المؤمنين (ع) و شهيد رسول اكرم (ص) ميباشد.

أَلْقِيا فِي جَهَنَّمَ كُلَّ كَفَّارٍ عَنِيدٍ، مَنَّاعٍ لِلْخَيْرِ مُعْتَدٍ مُرِيبٍ، الَّذِي جَعَلَ مَعَ اللَّهِ إِلهاً آخَرَ فَأَلْقِياهُ فِي الْعَذابِ الشَّدِيدِ   26-24   ابن بابويه از ابى سعيد خدرى روايت كرده گفت پيغمبر اكرم (ص) فرمود روز قيامت پروردگار بمن و على ميفرمايد بيفكنيد در دوزخ هر كه با شما بغض و عداوت داشته و داخل بهشت گردانيد كسانى را كه محب و دوست شما بودند و مخاطب «أَلْقِيا فِي جَهَنَّمَ» من و على ميباشيم.

و از مفضل بن عمر روايت كرده گفت سؤال نمودم از حضرت صادق (ع) بچه مناسبت امير المؤمنين (ع) قسيم بهشت و دوزخ است فرمود چون دوستى آنحضرت ايمان و بغض و دشمنى با او كفر است پروردگار هم بهشت را براى مؤمنين و دوزخ را براى كفار آفريده از اينجهة حضرتش قسيم بهشت و دوزخ باشد دوستان خود را در بهشت و دشمنانش را در جهنم داخل گرداند حضورش عرضه داشتم پس پيغمبران و اوصياء آنها على را دوست ميدارند و دشمنان ايشان او را دشمن ميشمارند؟ فرمود بلى مگر نميدانى رسول اكرم (ص) در جنگ خيبر فرمود فردا پرچم را بدست كسى خواهم داد كه خدا و رسولش او را دوست ميدارند او نيز خدا و رسولش را  دوست دارد از ميدان جنگ برنميگردد تا فتح كند پرچم را بدست على داد خداوند فتح و فيروزى را نصيب حضرتش نمود اى مفضل مگر نميدانى هنگاميكه مرغ بريان را حضور پيغمبر گذاشتند آن حضرت دعا كرد و گفت پروردگارا بهترين و محبوب‏ترين بندگانت بفرست تا من از اين مرغ بريان تناول نمايد فورا امير المؤمنين تشريف آورد اى مفضل آيا جايز است پيغمبران و اوصياء آنها دوست ندارند كسى را كه خداوند و پيغمبر خاتم او را دوست مى‏دارند عرض كرد خیر. مجددا گفتم آيا ممكن است مؤمنين از امتهاى پيغمبران گذشته دوست نداشته باشند حبيب خدا و پيغمبرانش را؟ فرمود خير پس ثابت شد كه جميع پيغمبران و اوصياء و تمام مؤمنين گذشته و آينده وجود مقدس امير المؤمنين (ع) را دوست ميدارند و مخالفين و دشمنان تمام انبياء و اوصياء و مؤمنين حضرتش را دشمن ميدارند و باو مخالف هستند عرض كردم بلى.  فرمود پس داخل در بهشت نميشود مگر كسانيكه از گذشتگان و آيندگان امير المؤمنين را دوست بدارند و وارد دوزخ نميشوند مگر آنهائيكه از اولين و آخرين حضرتش را مبغوض و دشمن ميدارند پس اى مفضل اكنون دانستى كه چگونه و بچه دليل على امير المؤمنين (ع) قسيم بهشت و دوزخ است مفضل ميگويد عرض كردم اى فرزند رسول خدا هم و غم مرا برطرف نموديد خداوند جزاى خير بشما عطا فرمايد

مجددا عرض كردم آيا على بن أبي طالب (ع) دوستان خود را داخل بهشت مينمايد يا رضوان آيا آنحضرت دشمنان خود را بدوزخ ميفرستد يا مالك؟ فرمود اى مفضل مگر نميدانى پروردگار رسول اكرم را در عالم ارواح بسوى ارواح پيغمبران دو هزار سال پيش از خلقت مخلوقات فرستاد و آنها را به يگانگى خدا و فرمان بردارى و اطاعت او دعوت نمود و وعده بهشت بآنها داد و فرمود هر كس فرمان پروردگار را اطاعت و پيروى ننمايد وارد دوزخ ميشود آيا پيغمبر ضامن وعده و وعيد پروردگار نيست عرض كردم بلى فرمود پس على (ع) خليفه پيغمبر و امام امة است رضوان و مالك هم از جمله فرشتگان هستند و آنها بدستور پروردگار مطيع اوامر امير المؤمنين ميباشند و اوامر حضرتش را اجرا ميكنند پس از روى حق و حقيقت امير المؤمنين قسيم بهشت و دوزخ ميباشد اى مفضل اين بيانات را حفظ كن و بغير اهلش حديث مكن تمام اينها از مخزون علم و دانش مكنونات است.

فرات بن ابراهيم از امير المؤمنين (ع) روايت كرده كه رسول اكرم فرمود يا على روز قيامت خداوند خلايق را در يك مكان جمع كند من و تو در آن روز طرف راست عرش ايستاده‏ايم پروردگار بما خطاب ميكند هر كه شما را تكذيب نموده و يا بغض و عداوت با شما داشته داخل جهنم كنيد.

سيد رضى از ابن مسعود روايت كرده گفت روزى وارد بر پيغمبر اكرم (ص) شدم عرض كردم اى رسول خدا حق را بمن نشان بدهيد تا از او پيروى نمايم فرمود داخل آن حجره شو تا حق را مشاهده كنى وارد شدم ديدم امير المؤمنين (ع) مشغول نماز است در سجده دعا ميكند خدايا بحرمت محمد (ص) بنده و پيغمبرت گناهكاران شيعيان مرا ببخشاى بيرون آمدم تا آنچه ديده بودم برسول خدا خبر دهم آنحضرت نيز مشغول نماز بود در سجده ميفرمود پروردگارا بحرمت بنده‏ات على گناهكاران امة مرا بيامرز ابن مسعود ميگويد من تعجب نمودم و حالت غشوه بمن دست داد پيغمبر از نماز فارغ شد توجهى نمود و فرمود اى ابن مسعود مگر كافر شدى بعد از ايمان آوردن عرض كردم معاذ اللّه اى رسول خدا ولى تعجب كردم از آنكه على خدا را قسم ميداد بشما و شما نيز خدا را بعلى قسم ميداديد فرمود اى ابن مسعود خداوند خلق فرموده من و على و فاطمه و حسن و حسين را از نور با عظمت خود پيش از آنكه موجودى را بيافريند بدو هزار سال قبل در آنوقتيكه كسى نبود. ذات اقدسش را تقديس و تسبيح بنمايد و شكافت نور مرا و از آن عرش و كرسى را خلق نمود من بزرگتر از عرش و كرسى باشم و نور على را شكافت و از آن آسمان و زمين را بيافريد و على بزرگتر از آسمان و زمين است و از نور حسن لوح و قلم را خلق كرد و او از لوح و قلم بزرگتر است و از نور حسين بهشت و حور العين را آفريد و حسين افضل و بالاتر است از بهشت و حور العين، آنگاه فرشتگان از ظلمت و تاريكى مشرق و مغرب بخداوند شكايت نمودند و گفتند پروردگارا باين انوار مقدسه تو را سوگند ميدهيم كه ظلمت و تاريكى را از ما برطرف نما، پس خلق نمود نوريرا و متصل گردانيد آن را بروحيكه آفريده بود مرتبه ثانى فاطمه را از آن خلق فرمود مشرق و مغرب بنور فاطمه روشن شد و از اينجهة ناميد دخترم را بزهرا اى ابن مسعود روز قيامت بمن و على پروردگار خطاب كند داخل جهنم كنيد هر كفار عنودى را و معناى أَلْقِيا فِي جَهَنَّمَ كُلَّ كَفَّارٍ عَنِيدٍ همين است و كفار آنهائى هستند كه انكار نبوت و رسالت نمودند و عنيد كسانى باشند كه با على و اهل بيت و اولاد من دشمنى و عداوت ميكنند.

دنباله تفسیر این آیه در صفحه بعد

یک شنبه 6 / 10 / 1392برچسب:, :: 19:43 ::  نويسنده : ارادتمند

يا أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْناكُمْ مِنْ ذَكَرٍ وَ أُنْثى‏ وَ جَعَلْناكُمْ شُعُوباً وَ قَبائِلَ لِتَعارَفُوا إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاكُمْ إِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ خَبِيرٌ 13  در مجالس از سلمان روايت كرده گفت بعبادت رسول اكرم رفته بودم در مرضيكه رحلت نمود خواستم مرخص شوم فرمود اى سلمان توقف نما تا شاهد و گواه بهترين امر و فرموده خداى تعالى باشى در اين بين جمعى از اصحاب و اهل بيت كرام آنحضرت و دخترش حضرت فاطمه (ع) وارد شدند چون حالت ضعف پدر بزرگوار خود را مشاهده نمود بغض گلويش را گرفت و اشك از ديدگان مباركش جارى شد پيغمبر توجهى بفاطمه نمود فرمود خدا ديدگانت را گريان قرار ندهد چرا اين قدر پريشانى گفت چگونه گريان نباشم و حال آنكه حضرتت را باين وضع مشاهده مينمايم فرمود اى فاطمه صبر كن چنانچه پيغمبر و پدرانت صبر كردند بشارت ميدهم تو را اى دختر عزيزم بدان كه پروردگار برگزيد پدرت را از ميان پيغمبران و خاتم رسولان قرار داد و فرستاد او را بسوى تمام مخلوقات خود پس از آن برگزيد على را و امر فرمود بمن تو را تزويج او كنم و على را وصى و وزير خود گردانم اى فاطمه على بعد از من بزرگترين مخلوقات است و حق او بر مسلمانان عظيم است و از حيث علم و دانش و حلم بى‏نظير است او اول كسى است كه بخدا و رسولش ايمان آورده على و مادرت خديجه نخستين اشخاصى بودند كه مرا از حيث جان و مال تقويت نمودند على برادر وصفى و وصى من است خداوند باو خصلتهائى عطا نموده كه باحدى عطا نفرموده نه پيش از من و نه بعد از من خدا بتو صبر عطا كند در عزاى من پدرت بهمين زودى بجوار حق خواهد رفت فاطمه گفت اى پدر مرا مسرور و محزون نمودى فرمود چنين است امورات دنيا اى دختر عزيزم سرور آن مخلوط است بحزن و صافى آن بكدورت اى فاطمه خداوند مخلوقات را آفريد و آنها را دو قسم قرار داد من و على را از قسمتهاى نيكو گردانيد چنانچه ميفرمايد وَ أَصْحابُ الْيَمِينِ ما أَصْحابُ الْيَمِينِ پس از آن ايشان را قبايل مختلف گردانيد و قرار داد آن قبايل را بيوتاتى و من و على را از بهترين بيوتات برگزيد و در باره ما آيه إِنَّما يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيراً را نازل نمود خداوند مرا از بين اهل بيت به پيغمبرى برگزيد اى فاطمه من سيد ولد آدم و على سيد عرب و تو سيده نساء و حسن و حسين دو سادات شباب اهل الجنة ميباشند و مهدى (ع) از ذريه تو باشد دنيا را پر از عدل و داد كند پس از آنكه مملو از ظلم و جور شده باشد.

 

إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذِينَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ ثُمَّ لَمْ يَرْتابُوا وَ جاهَدُوا بِأَمْوالِهِمْ وَ أَنْفُسِهِمْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ أُولئِكَ هُمُ الصَّادِقُون  15  اين آيه در شأن مقدس امير المؤمنين (ع) نازل شده چه آن بزرگوار بدون شك و ريبى در راه خدا بمال و جان جهاد كرد.

 

قُلْ أَ تُعَلِّمُونَ اللَّهَ بِدِينِكُمْ وَ اللَّهُ يَعْلَمُ ما فِي السَّماواتِ وَ ما فِي الْأَرْضِ وَ اللَّهُ بِكُلِّ شَيْ‏ءٍ عَلِيمٌ   16   اين آيه در باره عثمان نازل شده. در مصباح انوار از جابر انصارى روايت كرده گفت در خدمت پيغمبر اكرم هنگام حفر خندق بودم امير المؤمنين (ع) مشغول كندن خندق بود رسول خدا فرمود پدرم بفداى كسيكه حفر ميكند و جبرئيل خاك آن را برميدارد ميكائيل او را يارى مينمايد و جز او كسى را يارى و كمك نكردند آنگاه بعثمان گفت مشغول حفر باش عثمان در غضب شد گفت محمد راضى نشد باسلام آوردن ما بر دستش تا ما را باعمال شاقه وادارد جبرئيل نازل شد آيه فوق را آورد و در همان اوقات عثمان از طرف عمار ياسر عبور نمود عمار مشغول حفر خندق بود غبارى بلند شد عثمان آستين خود را حمايل صورتش كرد و زود عبور نمود عمار گفت مساوى نيست كسيكه مسجدى بنا ميكند و در آن ركوع و سجود بجا ميآورد با آنكه از غبار دورى ميجويد و انكار مسجد و نماز مينمايد و معاند است عثمان باو گفت اى پسر سياه بمن توهين ميكنى رفت حضور پيغمبر اكرم عرض كرد هرگز با تو داخل دين اسلام نميشوم تا عمار مرا سب كند رسول خدا بعثمان فرمود اسلاميت تو لغزش پيدا كرده برو از اين مكان جبرئيل نازل شد و آيه را آورد و فرمود اى رسول ما باين مردم رياكار بگو شما ميخواهيد خدا را بدين خود آگاه سازيد آنچه در آسمانها و زمين است همه را خدا ميداند و او بتمام امور عالم دانا و آگاه است اينان بر تو منت ميگذارند كه اسلام اختيار نموده‏اند بگو باسلام خود بر من منت نگذاريد خدا بر شما منت ميگذارد كه شما را بسوى ايمان هدايت نموده اگر راست ميگوئيد كه اسلام آورده‏ايد، يعنى اى عثمان در اسلام آوردن دروغ ميگوئى و مؤمن نيستى چه شخص مسلمان تسليم امر خدا و رسولش ميباشد و فرمان‏بردار اوامر آنهاست و عثمان مطيع و فرمان‏بردار نبود و خدا اسرار غيب و نهانى زمين و آسمانها را ميداند و بآنچه بندگان عمل ميكنند از نيك و بد و از روى خلوص و ريا آگاهست

یک شنبه 6 / 10 / 1392برچسب:, :: 19:34 ::  نويسنده : ارادتمند

خلاصه مطالب سوره حجرات نهى از پيشى گرفتن بر خدا و رسول و صدا بلند كردن فوق صداى پيغمبر و تصديق سخنان فساق پيش از تحقيق و استهزاء و غيبت كردن مؤمنين و تجسس عيوب آنها و امر باصلاح بين مردم و منع از فخر و مباهات به نسب، و مدح مؤمنين است.

 

محمد بن عباس ذيل آيه: إِنَّ الَّذِينَ يُنادُونَكَ مِنْ وَراءِ الْحُجُراتِ أَكْثَرُهُمْ لا يَعْقِلُونَ از ربعى بن خواش روايت كرده گفت امير المؤمنين (ع) در رحبه خطبه‏اى قرائت نمود پس از آن فرمود روز صلح حديبيه جمعى از اشراف قريش كه سهيل بن عمرو از جمله آنها بود عرض كردند حضور پيغمبر اكرم اى محمد (ص) شما همجوار و حليف و پسر عموى ما ميباشيد مردانى از فرزندان و برادران و بندگان ما كه دانشى ندارند در دين و مذهب فرار نمودند و دست از اموال و ملك برداشته بطرف مسلمين آمده‏اند آنها را بما برگردان پيغمبر بابو بكر فرمود ببين اينها چه ميگويند ابو بكر گفت سخن بجا ميگويند اينان را برگردان بسوى ايشان رسول خدا بعمر فرمود او نيز همان جواب ابو بكر را تكرار نمود پيغمبر بقريش فرمود شما دست برنميداريد تا آنكه بفرستم بسوى شما مرديرا كه خداوند امتحان نموده دل او را به پرهيزگارى تا گردنهايتان را از بدن جدا كند ابو بكر و عمر گفتند ما هستيم اى رسول خدا؟ فرمود خير آن كسى است كه نعلين خود را ميدوزد امير المؤمنين (ع) فرمود من همانوقت مشغول دوختن نعلين خود بودم‏

 

 حَبَّبَ إِلَيْكُمُ الْإِيمانَ وَ زَيَّنَهُ فِي قُلُوبِكُمْ 7   و از عبد الرحمن بن كثير روايت كرده گفت از حضرت صادق (ع) معناى آيه را سؤال نمودم فرمود ايمان وجود مقدس امير المؤمنين (ع) است خداوند حضرتش را محبوب قرار داده و در دل مؤمنين نيكو آراسته مقصود از كفر و فسوق و عصيان اولى و دومى و سومى است.

 

در كافى ذيل آيه فَإِنْ بَغَتْ إِحْداهُما عَلَى الْأُخْرى‏ فَقاتِلُوا الَّتِي تَبْغِي حَتَّى تَفِي‏ءَ إِلى‏ أَمْرِ اللَّهِ   9  از حضرت صادق (ع) روايت كرده فرمود وقتى آيه مزبور نازل شد پيغمبر اكرم فرمود باصحاب، على بعد از من بر طبق تأويل آيه قتال و جهاد ميكند چنانچه من بر تنزيل آن قتال نمودم. فرمود تأويل آيه روز جنگ جمل در بصره ظاهر شد در آن روز عمار ياسر گفت با اين پرچم در خدمت رسول خدا سه مرتبه بجهاد رفتيم و اين مرتبه چهارم است كه با اين پرچم در حضور خليفه او جهاد مينمائيم بخدا قسم اگر ما را بزنند و شكنجه نمايند ميدانيم كه ما بر حق و آنها بر باطلند و روش امير المؤمنين با اهل بصره مانند سيرت رسول اكرم با اهل مكه در روز فتح بود چه آنحضرت اسير نكرد فرزندان آنها را و فرمود هر كس در خانه خود رود و درب خانه را بروى خود به‏بندد و يا اسلحه خود را بزمين گذارد در امان است امير المؤمنين با اهل بصره روز كه فتح نمود آن را همين‏گونه رفتار نمود.

 

إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ فَأَصْلِحُوا بَيْنَ أَخَوَيْكُمْ وَ اتَّقُوا اللَّهَ لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُونَ 10  در مجالس ذيل آيه فوق از ابن عباس روايت كرده گفت وقتى آيه مزبور نازل شد پيغمبر اكرم ميان اصحاب خود برادرى قرار داد و هر يك را بمناسب حالش با ديگرى برادر كرد ابو بكر را با عمر و عثمان را با عبد الرحمن برادر نمود پس از آن بامير المؤمنين فرمود تو هم برادر من و من برادر تو باشم.

دو شنبه 30 / 9 / 1392برچسب:, :: 11:0 ::  نويسنده : ارادتمند

45جاثيه
خلاصه مطالب سوره جاثيه عبارت است از دلايل توحيد و خداشناسى و تهديد و وعيد اشخاصى كه انديشه و فكر بكار نمى‏برند و تدبر در آيات الهى نميكنند و اينكه قرآن دليل و راهنما و فارق بين حق و باطل است و توبيخ و تهديد كفار.
أَ فَرَأَيْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلهَهُ هَواهُ وَ أَضَلَّهُ اللَّهُ عَلى‏ عِلْمٍ وَ خَتَمَ عَلى‏ سَمْعِهِ وَ قَلْبِهِ وَ جَعَلَ عَلى‏ بَصَرِهِ غِشاوَةً فَمَنْ يَهْدِيهِ مِنْ بَعْدِ اللَّهِ أَ فَلا تَذَكَّرُونَ 23 اين آيه نازل شده در حق قريش چه آنها پرستش ميكردند چيزى را كه هواى نفسشان بآن تعلق ميگرفت خداوند عذاب ميكند ايشان را و اين آيه بعد از پيغمبر اكرم (ص) جاريست در حق كسانيكه ظلم و ستم نمودند بامير المؤمنين و اهل بيت پيغمبر چه بهواى نفس هر چه خواستند كردند و برگردانيدند خلافت را از امير المؤمنين و ائمه معصومين بعد از آنكه بامر پروردگار چند مرتبه رسول اكرم (ص) از آنها عهد و پيمان گرفت بر ولايت و خلافت وصى و جانشين خود امير المؤمنين (ع) و هر چند اول و آخر آيه در حق قريش نازل شده ولى جمله اتَّخَذَ إِلهَهُ هَواهُ در باره اصحاب پيغمبر جاريست همانهائى كه غصب كردند حق امير المؤمنين (ع) را و امام منصوب از طرف خدا را رها كرده و بهواى نفس امام براى خود معين كردند و شاهد بر اين معنا آيه وَ مَنْ يَقُلْ مِنْهُمْ إِنِّي إِلهٌ مِنْ دُونِهِ انبيا 29 - ميباشد زيرا در سوره انبياء بيان كرديم معناى آيه آنست هر كس گمان كند و بگويد من امام هستم غير از آن اماميكه خداوند معين كرده كيفر او آتش دوزخ است پس هر كس غير على (ع) امامى اختيار كند و مقدم بدارد او را بر على مثل آنستكه غير خدا را بخدائى گرفته و بهواى نفس عمل كرده است.

دو شنبه 30 / 9 / 1392برچسب:, :: 11:0 ::  نويسنده : ارادتمند

دخان
خلاصه اين سوره عبارت است از بيان احوال روز قيامت و بودن دخان از علائم ساعت و شطرى از داستان موسى و فرعونيان و روز قيامت كه روز فصل حكومت بين خلق است و حال معصيت‏كاران و پرهيز كنندگان.
فِيها يُفْرَقُ كُلُّ أَمْرٍ حَكِيمٍ أَمْراً مِنْ عِنْدِنا إِنَّا كُنَّا مُرْسِلِينَ 4و5 يعنى در شب قدر هر امرى از حق و باطل و هر چه در آن سال رخ دهد يا بدائى يا مشيتى و يا تقديمى و تأخيرى از اجلها و روزيها و بلا و اعراض و مرض كه بايد روى دهد در آنشب مقدر ميشود و بعرض رسول اكرم و بعد از آنحضرت بامير المؤمنين و بعد از آنجناب بائمه طاهرين صلوات اللّه عليهم اجمعين رسانند تا حضرت حجة (ع) و شرط ميكنند از براى آن بزرگواران مشيت و بدا و تقديم و تأخير را. فرمود

يَوْمَ لا يُغْنِي مَوْلًى عَنْ مَوْلًى شَيْئاً وَ لا هُمْ يُنْصَرُونَ، إِلَّا مَنْ رَحِمَ اللَّهُ إِنَّهُ هُوَ الْعَزِيزُ الرَّحِيمُ. 46-42
پروردگار در اين آيه ميفرمايد هر كس دوست بدارد غير دوستان خدا را كفايت نميكند او را و بى‏نياز نگرداند او را، و دوستان خدا آل محمد (ع) هستند. در كافى ذيل آيه فوق از ابى بصير روايت كرده گفت حضرت صادق (ع) بمن فرمود استثنا نكرده كسى از پيغمبران و پيروان آنها را خداوند در آيه فوق مگر امير المؤمنين (ع) و شيعيان آنحضرت را.

دو شنبه 30 / 9 / 1392برچسب:, :: 10:59 ::  نويسنده : ارادتمند

خلاصه مطالب سوره احقاف در بيان آنستكه آسمان و زمين عبث خلق نشده و روز قيامت معبودان مشركين در مقام عداوت با آنها برآمده، و اقل مدت حمل و انتهاى رضاع، و تسلى خاطر رسول اكرم (ص) بذكر گذشتگان و تهديد كفار و ذكر حال بعضى از جنيان.

قُلْ أَ رَأَيْتُمْ إِنْ كانَ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ وَ كَفَرْتُمْ بِهِ وَ شَهِدَ شاهِدٌ مِنْ بَنِي إِسْرائِيلَ عَلى‏ مِثْلِهِ فَآمَنَ وَ اسْتَكْبَرْتُمْ إِنَّ اللَّهَ لا يَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ 10 طبرسى گفت آيه در باره عبد اللّه سلام نازل شده داستان آن بدينقرار است عبد اللّه كه يكى از علماء يهود بود حضور رسول اكرم شرفياب شد و اسلام آورد و گفت اى رسول خدا از يهوديان شرح احوال مرا سؤال كنيد آنها خواهند گفت عبد اللّه عالم و دانشمندترين مردم يهود است آنحضرت امر باحضار يهود فرمود از ايشان سؤال كرد عبد اللّه بن سلام چگونه شخصى است عرض كردند او سيد و مهتر و عالم ماست فرمود اگر او ايمان آورد شما ايمان خواهيد آورد؟ گفتند او هرگز بتو ايمان نخواهد آورد در آنوقت عبد اللّه از جا برخاست و گفت گواهى ميدهم كه خدائى نيست جز خداى يگانه و شهادت ميدهم كه محمد (ص) رسول خداست تورية دلالت دارد بر نبوت و پيغمبرى تو و صفات حضرتت در كتاب تورية روشن و آشكار است چون يهود اين سخنان را از عبد اللّه شنيدند گفتند او بدترين ماست آيه فوق در اين وقت نازل شد پيغمبر اكرم فرمود عبد اللّه از اهل بهشت است.
و حضرت باقر (ع) فرمود «شاهد» در آيه اشاره بر وجود مقدس امير المؤمنين (ع) است و دليل بر آنكه آنجنابست آيه أَ فَمَنْ كانَ عَلى‏ بَيِّنَةٍ مِنْ رَبِّهِ وَ يَتْلُوهُ شاهِدٌ مِنْهُ هود17 - است در سوره هود چنانچه بيان شد.

إِنَّ الَّذِينَ قالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقامُوا فَلا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَ لا هُمْ يَحْزَنُونَ 13 فرمود حضرت باقر (ع) كسانيكه گفتند خداى ما اللّه است و بر آن بايستادند و بر ولايت امير المؤمنين با استقامت و پايدار ماندند بر آنها هيچ ترس و بيمى نخواهد بود ايشان اهل بهشتند و هميشه در آنجا مخلد خواهند بود بپاداش عمل نيكى كه بجا آورده‏اند.

وَ وَصَّيْنَا الْإِنْسانَ بِوالِدَيْهِ إِحْساناً حَمَلَتْهُ أُمُّهُ كُرْهاً وَ وَضَعَتْهُ كُرْهاً وَ حَمْلُهُ وَ فِصالُهُ ثَلاثُونَ شَهْراً حَتَّى إِذا بَلَغَ أَشُدَّهُ ... 15
در كافى از حضرت صادق (ع) ذيل آيه فوق روايت كرده فرمود جبرئيل بر پيغمبر اكرم (ص) نازل شد گفت اى محمد (ص) پروردگار سلام ميرساند و بشارت ميدهد شما را بفرزندانيكه از فاطمه (ع) متولد ميشود امتت بعد از تو او را بقتل ميرسانند فرمود اى جبرئيل به پروردگارم سلام برسان عرض كن حاجت بفرزندى ندارم كه امة بعد از من او را بقتل برسانند جبرئيل عروج كرد مرتبه دوم فرود آمد همان پيغام را رسانيد آنحضرت پاسخ اول را فرمود عروج كرد مرتبه سوم نازل شد عرض كرد اى محمد (ص) پروردگار سلام ميرساند و بشارت ميدهد شما را و ميفرمايد ما در عوض شهادت آن فرزند امامت و وصايت را در ذريه او قرار داديم پيغمبر راضى شد فرستاد دخترش فاطمه را حاضر كردند مژده فرزند را باو داد عرض كرد اى پدر بزرگوار حاجت بچنين فرزند ندارم كه امة او را شهيد كنند پيغمبر بشارت امامت و وصايت و ولايت را در ذريه حضرتش داد حضرت فاطمه نيز راضى شد و با كراهت و مشقت بار حمل كشيد و وضع حمل نمود و مدت حمل و شيرخوارگى سى ماه تمام بود تا وقتى كه طفل بحد رشد رسيد و بچهل سال برسيد آنگاه گفت پروردگارا مرا الهام ده تا شكر نعمت تو بجا آورم چه نعمت بخشيدى بر من و بر پدر و مادرم و بكارهاى شايسته‏اى كه رضا و خشنودى تو در اوست مرا موفق بدار و ذريه و فرزندانم را صالح گردان و اگر بجاى‏ وَ أَصْلِحْ لِي فِي ذُرِّيَّتِي‏ ميفرمود «و اصلح لى ذريتى»
همانا تمام فرزندان حضرت امام حسين (ع) امام و پيشواى خلق ميشدند، و آنحضرت از هيچ پستانى شير ننوشيد پيغمبر اكرم (ص) انگشت ابهام خود را بدهن مباركش ميگذاشت مى‏مكيد شير جارى ميشد گوشت آنحضرت از گوشت پيغمبر روئيده شد و خونش از خون آن بزرگوار، و فرزندى بجز امام حسين و يحيى شش ماهه متولد نشد. و اين حديث را ابن بابويه و ابن قولويه نيز روايت كرده‏اند.

طبرسى در احتجاج از امير المؤمنين (ع) روايت كرده كه فرمود در جواب آن يهودى كه از حضرتش سؤال نمود چگونه پيغمبر خاتم افضل از ساير پيغمبران است و حال آنكه شياطين مسخر سليمان پيغمبر بودند و از براى او هر چه ميخواست از كارها ميكردند فرمود با آنكه اجنه مسخر سليمان بودند بر كفر خود باقى ماندند ولى آنها مسخر محمد (ص) شدند و بآنحضرت ايمان آوردند، نه نفر از اشراف اجنه حضور پيغمبر رسيدند يكى از طايفه نصيبين و هشت نفر ديگر از طايفه بنى عمرو بن عامر بن احجر كه از آنها شضاة و مضاة و مهساكان و مزمام و يضاه و هاضب و عمرو بودند و ايشان همان اشخاصى هستند كه خداوند در قرآن حكايت از آنها ميكند و ميفرمايد وَ إِذْ صَرَفْنا إِلَيْكَ نَفَراً مِنَ الْجِنِّ يَسْتَمِعُونَ الْقُرْآنَ 29 آنها خدمت پيغمبر در بطن نخل رسيدند و عذر خواستند از حضرتش كه ما تا بحال گمان ميكرديم مانند بعض از آدميان خداوند احدى را بقيامت زنده نخواهد كرد. و پس از اين جماعت هفتاد و يكهزار نفر از جنيان حضورش شرفياب شدند و با او بيعت كردند بشرط آنكه نماز و روزه و حج بجا آورند و مردم مسلمان را نصيحت كنند، و عذر طلبيدند از اينكه سفيهان و بيخردان آنها تا بحال بخدا دروغ بستند و مسيح و عزير يا فرشتگان را فرزندان او مى‏پنداشتند و اين تسخير افضل و بالاتر از مسخر شدن آنهاست براى سليمان چه بعد از تمرد و كفر و اعتقاد داشتن بآنكه براى خداوند فرزندانى است ايمان آورده و اسلام اختيار كردند و تحت فرمان محمد (ص) آمدند.

فَاصْبِرْ كَما صَبَرَ أُولُوا الْعَزْمِ مِنَ الرُّسُلِ وَ لا تَسْتَعْجِلْ لَهُمْ كَأَنَّهُمْ يَوْمَ يَرَوْنَ ما يُوعَدُونَ لَمْ يَلْبَثُوا إِلَّا ساعَةً مِنْ نَهارٍ بَلاغٌ فَهَلْ يُهْلَكُ إِلَّا الْقَوْمُ الْفاسِقُونَ 35 در كافى ذيل آيه فوق از حضرت باقر (ع) روايت كرده فرمود اول وصى در روى زمين شيث هبة اللّه بود و هيچ پيغمبرى از دنيا نرفت مگر براى او وصى بود و تمام پيغمبران كه صد و بيست چهار هزار نفر بودند پنج نفر از آنها كه نوح و ابراهيم و موسى و عيسى و محمد ميباشند اولو العزم بودند و على بن أبي طالب هبة اللّه است از براى محمد (ص) و وارث علوم تمام پيغمبران ميباشد و محمد (ص) افضل و اعلم جميع پيغمبران است و بر قائمه عرش نوشته شده حمزة اسد اللّه و اسد رسول و بر زاويه‏هاى عرش نوشته على امير المؤمنين و اين حجتى است از طرف ما بر كسانيكه انكار ميكنند حق ما را و غصب نمودند ميراث ما را و ما را از سخن گفتن منع مينمايند و كدام حجتى صريحتر از اين حجة ميباشد.

دو شنبه 30 / 9 / 1392برچسب:, :: 10:58 ::  نويسنده : ارادتمند

أَ فَمَنْ كانَ عَلى‏ بَيِّنَةٍ مِنْ رَبِّهِ كَمَنْ زُيِّنَ لَهُ سُوءُ عَمَلِهِ وَ اتَّبَعُوا أَهْواءَهُمْ 14 اين آيه براى توبيخ كفار و منافقين نازل شده ميفرمايد آيا آنكس كه از خداى خود حجة و برهانى بر دين و توحيد و شرايع در دست دارد مانند وجود مقدس پيغمبر اكرم (ص) و امير المؤمنين (ع) مثل كسانى است كه عمل زشت آنها در نظرشان جلوه كرده و پيرو هواى نفس خود شده‏اند؟ نظير اشخاصيكه غصب كرده‏اند حقوق عترت و اهل بيت رسول خدا را.
وَ مِنْهُمْ مَنْ يَسْتَمِعُ إِلَيْكَ حَتَّى إِذا خَرَجُوا مِنْ عِنْدِكَ قالُوا لِلَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ ما ذا قالَ آنِفاً أُولئِكَ الَّذِينَ طَبَعَ اللَّهُ عَلى‏ قُلُوبِهِمْ وَ اتَّبَعُوا أَهْواءَهُم‏ 16 محمد بن عباس از امير المؤمنين (ع) روايت كرده فرمود من و بعضى از اصحاب حضور پيغمبر بوديم آن حضرت ما را بوحى كه نازل شده خبر ميداد من سخنان پيغمبر را مى‏شنيدم و ميفهميدم و درك ميكردم سوگند بخدا آنها نمى‏شنيدند وقتى از حضورش مرخص ميشدند ميگفتند پيغمبر براى ما چه گفت.
فَهَلْ عَسَيْتُمْ إِنْ تَوَلَّيْتُمْ أَنْ تُفْسِدُوا فِي الْأَرْضِ وَ تُقَطِّعُوا أَرْحامَكُم 22 اين آيه در باره بنى اميه نازل شده در كافى از حضرت باقر (ع) روايت كرده فرمود روزى عمر امير المؤمنين (ع) را ملاقات كرد و بآنحضرت گفت شما ميگوئيد آيه بِأَيِّكُمُ الْمَفْتُونُ در باره من و ابو بكر رفيقم نازل شده فرمود آنحضرت اى عمر آيا خبر ندهم تو را بآيه‏ايكه در حق بنى اميه نازل شده و تلاوت نمود آيه فَهَلْ عَسَيْتُمْ إِنْ تَوَلَّيْتُمْ را، عمر گفت بنى اميه از شما بنى هاشم صله رحم بيشتر بجا ميآورند لكن حضرتت امتناع مينمائى و با بنى تيم و بنى عدى و بنى اميه اظهار عداوت و دشمنى ميكنى و مقصود از تيم و عدى خود عمر و ابو بكر ميباشد.

إِنَّ الَّذِينَ ارْتَدُّوا عَلى‏ أَدْبارِهِمْ مِنْ بَعْدِ ما تَبَيَّنَ لَهُمُ الْهُدَى الشَّيْطانُ سَوَّلَ لَهُمْ وَ أَمْلى‏ لَهُمْ 25 در كافى ذيل آيه فوق از حضرت صادق (ع) روايت كرده فرمود اين آيه نازل شده در حق اولى و دومى و سومى چه آنها بر اثر ترك ولايت امير المؤمنين (ع) از ايمان برگشتند و مرتد شدند و نيز در حق تابعين و پيروان ايشان جارى است و مراد از شيطان در اين آيه دومى است چه مردم را وسوسه كرد و نگذاشت آنها بر ولايت امير المؤمنين (ع) ثابت و برقرار بمانند.

ذلِكَ بِأَنَّهُمْ قالُوا لِلَّذِينَ كَرِهُوا ما نَزَّلَ اللَّهُ سَنُطِيعُكُمْ فِي بَعْضِ الْأَمْرِ وَ اللَّهُ يَعْلَمُ إِسْرارَهُمْ 26 اين آيه در باره اولى و دومى نازل شده و آنچه پروردگار نازل كرده ولايت امير المؤمنين (ع) است آنها و تابعين و پيروانشان از نزول آيه ولايت كراهت حاصل نمودند.

فَكَيْفَ إِذا تَوَفَّتْهُمُ الْمَلائِكَةُ يَضْرِبُونَ وُجُوهَهُمْ وَ أَدْبارَهُمْ 27 پس چگونه است حال اين منافقين بر اثر اينكه عهد خدا و رسولش را در باره على (ع) نقض كردند و نگاهدارى نكردند امريرا كه خداوند بر آنها محكم گردانيده بود آنها چه جواب ميدهند هنگاميكه فرشتگان جان ايشان را بگيرند و بسوى آتش دوزخ بكشند و بزنند آنها را از پس و پيش و ببرند آنانرا بدوزخ.

ذلِكَ بِأَنَّهُمُ اتَّبَعُوا ما أَسْخَطَ اللَّهَ وَ كَرِهُوا رِضْوانَهُ فَأَحْبَطَ أَعْمالَهُمْ 28 اين عذاب منافقين براى آنستكه پيروى كردند از راهى كه موجب خشم و غضب خداست و راه رضا و خشنودى او را نه‏پيمودند پروردگار هم اعمالشان را محو و نابود گردانيد.
محمد بن عباس ذيل آيه فوق از جابر جعفى روايت كرده گفت معناى آيه را از حضرت باقر (ع) سؤال نموديم فرمود منافقين از على (ع) كراهت داشتند و حال آنكه على مورد رضاى خدا و رسول اوست خداوند ولايت على امير المؤمنين (ع) را در روزهاى جنگ احد و بدر و حنين و تحت شجره و روز ترويه و روز غدير خم ابلاغ فرمود و در باره ولايت على بيست و دو آيه نازل گرديد و پيغمبر اكرم (ص) آن ولايت را در مسجد الحرام و در جحفه و غدير خم محكم نمود و از آنها عهد و پيمان گرفت.

أَمْ حَسِبَ الَّذِينَ فِي قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ أَنْ لَنْ يُخْرِجَ اللَّهُ أَضْغانَهُمْ، وَ لَوْ نَشاءُ لَأَرَيْناكَهُمْ فَلَعَرَفْتَهُمْ بِسِيماهُمْ وَ لَتَعْرِفَنَّهُمْ فِي لَحْنِ الْقَوْلِ وَ اللَّهُ يَعْلَمُ أَعْمالَكُمْ 30-29 آيا گمان ميكنند كسانيكه در دلهايشان مرض نفاق است خداوند هرگز كينه درونى آنها را آشكار نميسازد؟ و اگر بخواهيم حقيقت ايشان را بوسيله وحى بر تو آشكار ميكنيم تا بباطن آنها پى ببرى و لكن امارات و علاماتى است كه تو ايشان را بآن بشناسى و آن طرز سخن گفتن و تغيير گفتارشان است و خدا ميداند كارهاى شما بندگان را.
محمد بن عباس ذيل آيه فوق از حضرت باقر (ع) روايت كرده فرمود زمانى كه پيغمبر اكرم (ص) امير المؤمنين (ع) را در روز غدير خم بجانشينى خود منصوب نمود منافقين گفتند پيغمبر (ص) على پسر عم خود را كه مانند كفتار است بر سر دست بلند نموده خداوند آيه فوق را نازل فرمود و لحن قول عبارت از بغض و عداوت آنهاست با امير المؤمنين (ع) آنحضرت فرمود خداوند از شيعيان ما برولايت على (ع) عهد و ميثاق گرفته و ما آنها را از لحن قول و طريق گفتار و سخنان ايشان مى‏شناسيم.

إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا وَ صَدُّوا عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ وَ شَاقُّوا الرَّسُولَ مِنْ بَعْدِ ما تَبَيَّنَ لَهُمُ الْهُدى‏ لَنْ يَضُرُّوا اللَّهَ شَيْئاً وَ سَيُحْبِطُ أَعْمالَهُمْ 32 آنانكه كافر شدند و راه خدا را بروى مردم بستند و با رسول خدا دشمنى و مخالفت نمودند پس از آنكه راه هدايت بر آنها روشن شد و حق را شناختند هرگز بخدا ضررى نميرسانند بزودى پروردگار اعمال آنها را محو و نابود خواهد نمود.
مراد از «سَبِيلِ اللَّهِ» در اين آيه امير المؤمنين و فرزندان كرامش ميباشد منافقين بازداشتند مردم را از ولايت آن بزرگواران و شَاقُّوا الرَّسُولَ يعنى قطع كردند و بريدند ولايت اهل بيت رسول اكرم را بعد از آنكه آنحضرت بامر خداى تعالى از مردم بر ولايت اهل بيت خود عهد و پيمان گرفت.

إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا وَ صَدُّوا عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ ثُمَّ ماتُوا وَ هُمْ كُفَّارٌ فَلَنْ يَغْفِرَ اللَّهُ لَهُمْ 34 آنهائيكه كافر شدند و راه خدا را كه ولايت امير المؤمنين (ع) است بروى خلق بستند و بحالت كفر و ارتداد مردند هرگز خداوند آنان را نمى‏آمرزد.

ها أَنْتُمْ هؤُلاءِ تُدْعَوْنَ لِتُنْفِقُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ فَمِنْكُمْ مَنْ يَبْخَلُ وَ مَنْ يَبْخَلْ فَإِنَّما يَبْخَلُ عَنْ نَفْسِهِ وَ اللَّهُ الْغَنِيُّ وَ أَنْتُمُ الْفُقَراءُ وَ إِنْ تَتَوَلَّوْا يَسْتَبْدِلْ قَوْماً غَيْرَكُمْ ثُمَّ لا يَكُونُوا أَمْثالَكُمْ 38 شما همان مردمى هستيد كه چون براى انفاق در راه خدا ميخوانند شما را بعضى از شما بخل ميورزيد و هر كس بخل ورزد بزيان خود اوست خداى تعالى از خلق بى‏نياز است و شما مردم فقير و نيازمنديد اگر از حق روى بگردانيد خداوند بجاى شما قوم ديگرى را بياورد كه ايشان در اطاعت و فرمان بردارى مانند شما نباشند.
على بن ابراهيم ذيل آيه فوق از يعقوب بن قيس روايت كرده گفت معناى آيه را از حضرت صادق (ع) سؤال نمودم فرمود يعنى اگر شما مردم از ولايت امير المؤمنين برگرديد در عوض قومى آيند كه ولايت آنحضرت را به‏پذيرند و آنها مانند شما مخالفت امر خدا نكنند و ستم بآل محمد ننمايند بلكه فرمان‏بردار خدا باشند و از آل محمد (ص) پيروى كنند و دوست آنها باشند اى پسر قيس خداوند در عوض اشخاصيكه از ولايت و دوستى ما آل محمد (ص) برگشته‏اند طايفه‏اى از عجم و فرزندانشان را بياورد كه دوستدار ما اهل بيت ميباشند.
اصحاب پيغمبر (ص) وقتى آيه فوق نازل شد سؤال كردند اى رسول خدا اينان چه اشخاصى هستند كه پروردگار در اين آيه ذكر و ياد فرموده سلمان فارسى نزديك آنحضرت بود دست مباركش را بسر سلمان گذاشت و فرمود اين شخص و طايفه او باشند، سپس فرمود بآنخدائيكه جانم در دست قدرت اوست اگر ايمان و ولايت امير- المؤمنين (ع) در ثريا آويخته باشد جماعتى از اهل فارس دست بآن زنند و آن را دريابند و فرمود جماعتى از اهل بنى كنده و بنى نخع هستند، و آنها طايفه‏اى بودند در زمان امير المؤمنين (ع) كه از دوستان و مواليان آنحضرت بودند.
پروردگارا بذات مقدست و بحق عترت پيغمبر ما را هم جزو مواليان و دوستان اهل بيت كرام محسوب فرما.

دو شنبه 30 / 9 / 1392برچسب:, :: 10:57 ::  نويسنده : ارادتمند

47محمد
خلاصه مطالب سوره محمد (ص) عبارت است از بيان حال كفار و باطل بودن اعمال آنها و آمرزش مؤمنين و حال منافقين و سبب استيلاء شيطان بر ايشان و آزمايش خلايق و ترغيب آنان بعالم آخرت و بيان اين مطلب كه زندگانى دنيا لهو و لعبى بيش نيست.
محمد بن عباس از امير المؤمنين (ع) روايت كرده فرمود سوره محمد (ص) بخشى از آياتش در شأن ما و بخش ديگرش در حق بنى اميه نازل شده.
و از حضرت موسى بن جعفر (ع) روايت كرده فرمود هر كس ميخواهد فضيلت ما اهل بيت را بر دشمنان بداند سوره محمد (ص) را تلاوت كند چه تا آخر سوره آيه‏اى از آن در شأن ما و آيه ديگرش در حق دشمنان ما نازل شده و اين حديث را ابن شهر آشوب نيز روايت كرده است.
قوله تعالى الَّذِينَ كَفَرُوا وَ صَدُّوا عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ أَضَلَّ أَعْمالَهُم 1 اين آيه نازل شده در حق اصحاب پيغمبر اكرم (ص) كه بعد از آنحضرت مرتد شده و حق اهل بيت آنحضرت را غصب كردند و بازداشتند و مسدود نمودند راه ولايت امير المؤمنين (ع) را و بدين ترتيب عباداتى كه پيش از اين بجا آورده بودند باطل نموده و ثواب نصرت و جهاديكه در ركاب رسول اكرم نموده بودند از بين بردند.

على بن ابراهيم از حضرت باقر (ع) روايت كرده فرمود پس از وفات رسول خدا يك روز كه مردم در مسجد پيغمبر اجتماع نموده بودند امير المؤمنين (ع) با صداى بلند آيه فوق را تلاوت نمودند ابن عباس عرض كرد اى مولاى من چرا اين آيه را قرائت نموديد فرمود چيزى از قرآن تلاوت كردم، عرض كرد حضورش آيه را از براى منظورى تلاوت نموديد؟ فرمود بلى پروردگار در قرآن ميفرمايد ما آتاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ ما نَهاكُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا
اى ابن عباس آيا گواهى ميدهى بر پيغمبر خدا كه ابو بكر را خليفه و جانشين خود گردانيده باشد عرض كرد اى مولاى من سوگند بخدا نشنيده‏ام از رسول خدا كه وصى و جانشين خود قرار بدهد كسى را جز حضرت فرمود پس چرا با ابو بكر بيعت نمودى و با من بيعت نكردى عرض كرد مردم همه بر بيعت ابو بكر اجتماع كردند من هم از آنها متابعت نمودم امير المؤمنين (ع) فرمود همانطوريكه مردم اجتماع نمودند بعد از موسى بر پرستيدن گوساله در اينجا خداوند شما مردم را آزمايش نمود، مثل شما كه با ابو بكر بيعت كرديد مانند جمعى است كه آتشى برافروخته باشند تا از روشنائى آن استفاده كنند چون آن را روشن كرده و كنارش نشستند تا از روشنائى آن بهره‏مند شوند خداوند بادى فرستاد تا آن آتش را خاموش نموده و از بين برد و آنها را در تاريكى رها نمود تا جائى را نديده و كر و كور و نابينا مانده و گرفتار اعمال زشت خود باشند.


وَ الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ وَ آمَنُوا بِما نُزِّلَ عَلى‏ مُحَمَّدٍ وَ هُوَ الْحَقُّ مِنْ رَبِّهِمْ كَفَّرَ عَنْهُمْ سَيِّئاتِهِمْ وَ أَصْلَحَ بالَهُمْ 2 اسحق بن عمار از حضرت صادق (ع) روايت كرده فرمود نزول آيه بطريق ذيل است‏ و آمنوا بما نزل على محمد فى على‏ و آيه در حق ابى ذر و سلمان و عمار و مقداد نازل شده چه آنها نقض عهد نكردند و ايمان آوردند بر محمد در باره ولايت امير المؤمنين (ع) و ثابت و برقرار ماندند بر محبت و ولايت آنحضرت كه از جانب خداوند بر پيغمبرش نازل شده بود.

أَ فَلَمْ يَسِيرُوا فِي الْأَرْضِ فَيَنْظُرُوا كَيْفَ كانَ عاقِبَةُ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ دَمَّرَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ وَ لِلْكافِرِينَ أَمْثالُها 10 يعنى كسانيكه كافر شده از ولايت امير المؤمنين (ع) دورى نموده و اعراض كردند براى آنها همان عذاب و هلاكتى است كه براى امم گذشته بوده.
ابن بابويه ذيل آيه فوق از حضرت صادق (ع) روايت كرده فرمود معناى آيه آنست اى مردم چرا در قرآن تدبر و تفكر نمى‏كنيد و عاقبت آنهائيكه پيش از شما بودند در نظر نمى‏گيريد كه بر اثر معصيت چگونه بعذاب خداوند گرفتار شدند.
آنگاه احوال اشخاصى را كه ثابت و برقرار بودند بر امامت و ولايت امير المؤمنين چنين بيان ميفرمايد:
ذلِكَ بِأَنَّ اللَّهَ مَوْلَى الَّذِينَ آمَنُوا وَ أَنَّ الْكافِرِينَ لا مَوْلى‏ لَهُمْ، إِنَّ اللَّهَ يُدْخِلُ الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ 12-11اين حال مؤمنين و كفار براى آنست كه خداى تعالى مولى و يار مؤمنين است و آنها را حفظ مينمايد و كافران را هيچ مولى و ناصرى نخواهد بود چه بت‏هائى كه اينان ميپرستند از جهة آنكه خود جمادند براى خود مفيد نميتوانند باشند پس چگونه غير خود را ميتوانند يارى كنند؟

دو شنبه 30 / 9 / 1392برچسب:, :: 10:56 ::  نويسنده : ارادتمند

48فتح
خلاصه مطالب اين سوره عبارت است از خبر فتح و فيروزى به پيغمبر و مسلمين و غنيمت بردن ايشان از كفار و يهود و تهديد مشركين و كسانيكه تخلف ميكنند از فرمان پيغمبر و توصيف اصحاب آنحضرت در كتاب تورية.

لِيَغْفِرَ لَكَ اللَّهُ ما تَقَدَّمَ مِنْ ذَنْبِكَ وَ ما تَأَخَّرَ وَ يُتِمَّ نِعْمَتَهُ عَلَيْكَ وَ يَهْدِيَكَ صِراطاً مُسْتَقِيماً 2 طبرسى ذيل آيه فوق از مفضل بن عمر روايت كرده گفت شخصى معناى آيه را از حضرت صادق (ع) سؤال نمود فرمود سوگند بخدا پيغمبر خيال گناهى هم نكرده بود لكن خداوند ضمانت كرد از براى او كه گناهان شيعيان على را چه آنهائيكه سابقا مرتكب شدند يا بعد از اين مرتكب ميشوند بيامرزد.

ابن بابويه از محمد بن حرب هلالى امير مدينه روايت كرده گفت از حضرت صادق (ع) سؤال نمودم آيا پيغمبر مرتكب گناه شده است فرمود بخدا قسم هرگز خيال گناه هم در قلب مباركش خطور نكرده پيغمبر با امير المؤمنين فرمود يا على پروردگار گناهان شيعيانت را بر من حمل نمود و پس از آن تمام آنها را بيامرزيد اينست معناى لِيَغْفِرَ لَكَ اللَّهُ ما تَقَدَّمَ مِنْ ذَنْبِكَ وَ ما تَأَخَّرَ و خداوند نعمتش را بر رسولش تمام كرد و نعمتهاى پروردگار بر پيغمبر بيحد و اندازه است اما بالاترين آن فتح مكه بود كه آنحضرت را توفيق عطا فرمود و براه مستقيم شرع اسلام ثابت و استوار نمود و حضرتش را بنصرتى با عزت و كرامت يارى فرمود.

دو شنبه 30 / 9 / 1392برچسب:, :: 10:55 ::  نويسنده : ارادتمند

ابن قولويه ذيل آيه: وَ لَنْ يَنْفَعَكُمُ الْيَوْمَ إِذْ ظَلَمْتُمْ ...
از حضرت صادق (ع) روايت كرده فرمود شبى كه پيغمبر اكرم (ص) بمعراج تشريف برد از مصدر جلالت بحضرتش خطاب رسيد اى محمد (ص) ما ترا بسه چيز امتحان ميكنيم تا صبر و بردبارى تو معلوم شود عرض كرد پروردگارا تسليم امر تو هستم و از ذات مقدست صبر و بردبارى را مى‏طلبم فرمود اول آنها گرسنگى است و برگزيدن مستمندان است بر نفس و اهل بيت خود عرض كرد پروردگارا پذيرفتم دوم تكذيب شدن و خوف شديد و بخطر افتادن نفس شريف در مهالك جنگ با كفار است عرض كرد قبول نمودم و راضى شدم و از پيشگاه مقدست توفيق ميطلبم سوم چيزيست كه بعد از خودت باهل بيت تو ميرسد از قتل و غارت و ظلم و ستم و غصب حقوق آنها على (ع) برادرت را سب كنند و ظلم و ستم نمايند و از حقش محروم سازند و در آخر كار او را بدرجه شهادت ميرسانند عرض كرد راضى شدم فرمود بدخترت فاطمه ظلم و ستم كنند حقش را غصب كرده و بدون اجازه بر منزلش وارد شوند ميان در و ديوار او را فشار داده محسن او را سقط كنند و سيلى بصورت او بزنند و باو هر گونه ذلت و خوارى برسد يار و مددكارى نيابد پيغمبر اكرم (ص) فرمود إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَيْهِ راجِعُونَ‏
پروردگارا قبول كردم فرمود دو فرزندت حسن و حسين را شهيد كنند يكى را بر اثر خورانيدن سم مقتول و ديگرى را قطعه قطعه كنند و بدن او را عريان گذارند برادران و يارانش را نيز بقتل برسانند و اهل و عيال او را اسير كرده و در شهرها بگردانند در علم من قضا بر شهادت او گذشته است اهل آسمان و زمين و فرشتگان بر او گريه كنند از صلب او فرزندى بيرون آورم تا انتقام خون او را از مردم بكشد تمثال او اكنون در زير عرش است دنيا را پر از عدل و داد گرداند و ترس او در دلها افتد آنقدر از كفار و منافقين بكشد كه مردم در او شك كنند. اى محمد (ص) سر بالا كن و بساقه عرش نظر نما پيغمبر اكرم (ص) فرمود بساقه عرش نظر كردم مردى را كه بسيار نيكو منظر و خوش‏رو بود ديدم كه نورى از چهره و جبين و پيرامونش بالا ميرفت بطرف من آمد او را بوسيدم فرشتگان بسيارى اطرافش را احاطه كرده بودند عرض كردم پروردگارا اين فرزندم چه قومى را غضب مينمايد و چه كسى را يارى مينمايد فرمود غضب او بر آنهائى استكه باهل بيت تو ظلم و ستم نموده و آنها را خوار و ذليل كرده‏اند و تو و اهل بيت ترا يارى كند عرض كردم پروردگارا راضى شده و تسليم امر حضرتت هستم فرمود اى محمد (ص) بدان كه جزا و پاداش برادرت على (ع) را در جنة الماؤى عطا كنم و حجت او را در روز قيامت بر تمام خلايق رستگار گردانم و حوض كوثر را با تو دهم تا دوستان خود را سيراب گرداند و از ورود دشمنان بكنار حوض كوثر مانع شود جهنم را براى او سرد و سلام گردانم تا داخل آن بشود و هر كسى را كه بمقدار ذره‏اى در دل او از محبت اهل بيت تو باشد از جهنم بيرون آورد منزلت و مقام تو با برادرت على (ع) در بهشت يكدرجه باشد و يكى از اجر و پاداش دو فرزند مسموم و مقتول تو آن باشد كه آنها را دو گوشواره عرش خود قرار داده و عرش را بآنها زينت دهم و آن مقدار كرامت بآنها عطا كنم كه بتصور هيچ بشرى درنيايد و در دل هيچ كس خطور نكند بخاطر مصائبيكه بر آنها وارد آمده و بزوار قبر آنها اجر و پاداش بسيارى عطا نمايم چه زوار قبر ايشان زائرين من ميباشند بآنها چيزى جزا دهم كه هر كس بآن نظر كند غبطه خورد و دخترت فاطمه (ع) را نزد عرش خود متوقف سازم و باو گويم ترا ميان بندگان خود حكم ساختم هر كس در حق تو و فرزندانت ظلم و ستم نموده در باره آنها هر چه ميخواهى حكم كن كه من حكم ترا در باره آنها تأييد و امضا مينمايم فاطمه (ع) امر ميكند دشمنان خود و فرزندانش را بجهنم ببرند در آنوقت ظالمين و ستمكاران اهل بيت تو گويند «يا حَسْرَتى‏ عَلى‏ ما فَرَّطْتُ فِي جَنْبِ اللَّهِ» و آرزوى بر گردانيدن بسوى دنيا كنند و از شدت حسرت و غضب دست خود را بدندان بگزند و گويند يا لَيْتَنِي اتَّخَذْتُ مَعَ الرَّسُولِ سَبِيلًا يا وَيْلَتى‏ لَيْتَنِي لَمْ أَتَّخِذْ فُلاناً خَلِيلًا و نيز گويند «يا لَيْتَ بَيْنِي وَ بَيْنَكَ بُعْدَ الْمَشْرِقَيْنِ فَبِئْسَ الْقَرِينُ» در آن هنگام بآنها خطاب ميشود وَ لَنْ يَنْفَعَكُمُ الْيَوْمَ إِذْ ظَلَمْتُمْ أَنَّكُمْ فِي الْعَذابِ مُشْتَرِكُونَ ظالمين و ستمكاران ميگويند پروردگارا خودت حكم كن ميان بندگانت در آنچه اختلاف دارند. باولى و دومى خطاب شود أَلا لَعْنَةُ اللَّهِ عَلَى الظَّالِمِينَ الَّذِينَ يَصُدُّونَ عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ وَ يَبْغُونَها عِوَجاً وَ هُمْ بِالْآخِرَةِ هُمْ كافِرُونَ روز قيامت نخست حكمى كه ميشود در باره قاتل محسن سقط شده حضرت فاطمه (ع) و امير المؤمنين (ع) است پس از آن قنفذ را با صاحبش حاضر مى‏كنند و آنها را با تازيانه آتشينى ميزنند كه اگر يكى از آن تازيانه‏ها بر دريا اصابت كند تمام آب آن بجوش آيد و چنانچه بكوههاى دنيا برخورد نمايد سوخته و خاكستر گردد پس از آن امير المؤمنين در محضر عدل الهى حاضر شود براى فصل خصومت، از مصدر جلالت خطاب رسد بفرشتگان، اولى و دومى و سومى را در چاه جهنم بيفكنند و سرپوش سر آنچاه گذارند تا كسى آنها را مشاهده نكند و ايشان كسى را نه‏بينند، در آنوقت اشخاصيكه پيرو آنان بوده و آنها را دوست ميداشتند فريادشان بلند شود و گويند رَبَّنا أَرِنَا الَّذَيْنِ أَضَلَّانا مِنَ الْجِنِّ وَ الْإِنْسِ نَجْعَلْهُما تَحْتَ أَقْدامِنا لِيَكُونا مِنَ الْأَسْفَلِينَ (پروردگارا آنهائيكه ما را گمراه كردند بما نشان بده تا زير پا بيفكنيم و پست و ذليل‏ترين مردم شوند) پروردگار خطاب بآنها كند و ميفرمايد هرگز امروز بحال شما سودى ندارد چه در دنيا ظلم و ستم كرده‏ايد و امروز با دوستان و هم‏قرينان خود در عذاب دوزخ شريك هستيد در آنوقت صدايشان بواويلا وا حسرتا بلند شود فرشتگان محافظ آنها را كنار حوض كوثر حضور امير المؤمنين (ع) بياورند چون آنحضرت را نزديك خود بچشم مشاهده كنند رخسار آنها از خوف زشت و سياه شود بحضرتش التماس ميكنند و ميگويند از ما درگذر و عفو نما و ما را از آب كوثر سيراب گردان امير المؤمنين (ع) بايشان ميفرمايد اين منصب كه امروز در كنار حوض مشاهده مينمائيد همان منصبى بود كه شما در دنيا براى ديگران ميدانستيد و ميگفتيد آنها امير المؤمنين هستند. سپس بفرشتگان دستور ميدهد كه آنان را با لبان تشنه برگردانند و آب آشاميدنى ايشان فقط از حميم باشد و شفاعت شفاعت كنندگان براى آنها سودمند واقع نگردد.

فَإِمَّا نَذْهَبَنَّ بِكَ فَإِنَّا مِنْهُمْ مُنْتَقِمُونَ أَوْ نُرِيَنَّكَ الَّذِي وَعَدْناهُمْ فَإِنَّا عَلَيْهِمْ مُقْتَدِرُون 41-43
حضرت صادق (ع) فرمود معناى آيه آنست اى محمد (ص) اگر ترا از مكه بسوى مدينه ببريم، دوباره بازگردانيم و بدست على بن أبي طالب از قريش انتقام بكشيم. ابن بابويه و طبرسى ذيل آيه فوق از جابر بن عبد اللّه روايت كرده‏اند گفت سال حجة الوداع در خدمت پيغمبر اكرم بمكه مشرف شده بودم در منى متوجه اصحاب شد و فرمود من مى‏بينم و ميشناسم شما را كه بعد از من بكفر برميگرديد و بعضى از شما گردن بعض ديگر را زده و جدا مينمايد سوگند بخدا هرگاه چنين عمل زشتى از شما سر بزند من در كتيبه ميزنم شما را و شما در آنجا مرا مى‏شناسيد پس از آن توجهى بامير المؤمنين (ع) نمود و سه دفعه فرمود اگر من نزنم شما را البته على بن أبي طالب ميزند شما را، در آن هنگام حالت پيغمبر تغيير نمود و اثر وحى ظاهر گشت جبرئيل نازل شد و آيه فإما نذهبن بك فانا منهم منقمون بعلى بن أبي طالب را آورد. و اينحديث را سمعانى در فضائل و ابن مغازل در مناقب روايت كرده‏اند و اين دو نفر از بزرگان علماء سنة هستند

فَاسْتَمْسِكْ بِالَّذِي أُوحِيَ إِلَيْكَ إِنَّكَ عَلى‏ صِراطٍ مُسْتَقِيمٍ 43 اى محمد (ص) بآنچه ترا وحى ميشود تمسك كن همانا تو براه راست و طريق حق هستى.
در كافى ذيل آيه فوق از حضرت باقر (ع) روايت كرده فرمود پروردگار به پيغمبرش وحى نمود تو براه راست و طريق حق هستى يعنى بر ولايت امير المؤمنين (ع) مى‏باشى، چه ولايت آنحضرت صراط مستقيم خداست.
على بن ابراهيم از ابى حمزه ثمالى روايت كرده گفت حضرت باقر (ع) فرمود تأويل اين آيات چنين نازل شده حَتَّى إِذا جاءَنا ... يعنى اولى و دومى وقتى كه از دنيا بسوى ما باز آيند يكى از آنها با نهايت حسرت بديگرى ميگويد كاش ميان من و تو فاصله‏اى باندازه دورى مشرق و مغرب بود تو بسيار همنشين و يار بدى بودى. در آنوقت پروردگار به پيغمبر خطاب ميكند و ميفرمايد بفلان و فلان و تابعين آنها بگو امروز پشيمانى بحال شما سودى ندارد چه در دنيا بآل محمد (ص) ظلم و ستم نموده و حقوق آنها را غصب كرديد همه شما در عذاب دوزخ شريك هستيد پس از آن به پيغمبر ميفرمايد آيا تو اين كران را ميتوانى بشنوانى يا اين كوران و نابينايان و گمراهان را راه‏نمائى و هدايت كنى اگر ما ترا بجوار خود برديم از فلان و فلان و پيروان آنها سخت انتقام ميكشيم آنگاه فرمود اى رسول ما بآنچه در باره ولايت على (ع) بر تو وحى ميشود تمسك كن چه ولايت على (ع) راه راست و صراط مستقيم ما ميباشد.
45زخرف وَ سْئَلْ مَنْ أَرْسَلْنا مِنْ قَبْلِكَ مِنْ رُسُلِنا .
در كافى ذيل آيه فوق از ابى ربيع روايت كرده گفت در خدمت حضرت باقر (ع) براى اداء فريضه حج بمكه مشرف شده بودم هشام بن عبد الملك با نافع بن ازرق مولى عمر بن خطاب نيز بحج آمده بودند هشام بحضرت باقر (ع) توجه كرد ديد مردم ميان ركن و مقام اطراف حضرتش را احاطه نموده مسائل دينى سؤال مينمايند نافع از هشام سؤال كرد اين شخص كيست هشام از روى تمسخر گفت محمد بن على بن حسين بن على بن أبي طالب (ع) پيغمبر اهل كوفه است نافع گفت الحال ميروم مسائلى چند از او پرسش ميكنم كه پاسخ آنها را جز پيغمبر و وصى او كسى نميتواند بدهد هشام باو گفت برو سؤال كن شايد او را در ميان مردم خجل و شرمنده نمائى نافع پيش رفت گفت اى محمد بن على (ع) من تورات و انجيل و زبور و فرقان را خوانده و حلال و حرام آنها را شناخته‏ام از تو سؤالاتى ميكنم كه جز پيغمبر و وصى او كسى ديگر نميتواند جواب سؤالات مرا بدهد حضرت باقر (ع) سر مبارك را بلند نمود و فرمود هر چه ميخواهى سؤال كن عرض كرد فاصله ميان عيسى و محمد (ص) چه مدت بوده فرمود باعتقاد خودت جواب بدهم يا بعقيده مردم؟
عرض كرد بهر دو، فرمود باعتقاد تو ششصد سال و بعقيده مردم پانصد سال بود عرض كرد بفرمائيد معناى آيه وَ سْئَلْ مَنْ أَرْسَلْنا مِنْ قَبْلِكَ مِنْ رُسُلِنا 45 چيست محمد (ص) كدام يك از پيغمبران را مشاهده نمود تا از آنها سؤال و پرسش كند آيا فاصله ميان او و عيسى كه آخر پيغمبران است پانصد سال نبود پس چگونه پيغمبران را ديده تا بتواند از آنها سؤالى نمايد حضرت باقر (ع) در جواب او ابتداء آيه سُبْحانَ الَّذِي أَسْرى را تلاوت نمود پس از آن فرمود از آياتيكه پروردگار به پيغمبرش در شب معراج نشان داد آن بود كه در بيت المعمور تمام پيغمبران را محشور و جمع نمود جبرئيل آنها را صف‏بندى كرده سپس اذان و اقامه گفت هر فصلى دو مرتبه و «حى على خير العمل»
را نيز گفت آنگاه محمد (ص) را مقدم داشت تا بر تمام پيغمبران امامت كرد و نماز خواند چون از نماز فارغ شد آيه فوق نازل شد خطاب نمود به پيغمبر و فرمود از جميع پيغمبران كه در عقب تو حضور دارند سؤال كن چه چيز را پرستش ميكنيد و بر چه شهادت و گواهى ميدهيد تمام آنها گفتند شهادت ميدهيم كه پروردگارى جز خداى يكتا و يگانه نيست و براى او شريك و مانندى نباشد و گواهى ميدهيم بر تو اى محمد (ص) كه فرستاده خداوند و اقرار و اعتراف داريم بر نبوت تو و ولايت على بن أبي طالب (ع) پروردگار از ما جميع پيغمبران عهد و پيمان گرفته بر نبوت تو و بر ولايت امير المؤمنين على بن أبي طالب (ع) و فرزندان كرامش نافع گفت راست فرموديد اى محمد بن على (ع) سوگند بخدا شما ائمه اوصياء پيغمبر اكرم (ص) و خلفاء او هستيد در تورات و انجيل و زبور و فرقان اسامى شما نوشته شده است و شما سزاوارتر از غير خودتان ميباشيد
در كافى از حضرت موسى بن جعفر (ع) روايت كرده فرمود ولايت امير المؤمنين در تمام كتب آسمانى نازل شد و هيچ پيغمبرى را خداوند نفرستاد مگر از او عهد و پيمان گرفت كه نبوت محمد (ص) و ولايت امير المؤمنين را بامة خود برساند.
و از جابر انصارى روايت كرده گفت پيغمبر اكرم (ص) بمن فرمود اى جابر كدام يك از برادران افضلند حضورش عرض كردم برادرانى كه از يك پدر و مادر باشند فرمود ما طايفه پيغمبران با هم برادريم و من افضل آنها هستم و محبوب‏ترين برادران من على بن أبي طالب (ع) است و او افضل از تمام پيغمبران است هر كس گمان كند كه پيغمبران برتر و افضل هستند آنكس مرا پست‏تر پيغمبران قرار داده و او بر اثر اين عقيده كافر است چه من على (ع) را ببرادرى نگرفتم جز آنكه دانستم افضل از جميع پيغمبران ميباشد آنگاه رسول اكرم (ص) بعلى امير المؤمنين (ع) فرمود يا على (ع) من رسول خدا هستم و از طرف پروردگار تبليغ رسالت مينمايم و تو اى على (ع) وجه اللّه اتم هستى نظيرى براى من جز تو و مثلى و مانندى براى تو جز من نيست.

وَ لَمَّا ضُرِبَ ابْنُ مَرْيَمَ مَثَلًا إِذا قَوْمُكَ مِنْهُ يَصِدُّونَ تا آخر آيه 60 در كافى از حضرت صادق (ع) روايت كرده فرمود سبب نزول اين آيات آن بود كه روزى پيغمبر اكرم (ص) با اصحاب نشسته بودند امير المؤمنين (ع) وارد شد رسول اكرم توجهى باو نمود و فرمود تو شبيه عيسى بن مريم هستى اگر نه آن بود كه جماعتى از امة من قائل بالوهيت تو ميشدند چنانچه نصارى در باره عيسى قائل شدند همانا بيان ميكردم فضيلت و بزرگى تو را كه عبور نميكردى از مكانى مگر آنكه خاك زير قدمت را براى تيمن و تبرك برميداشتند. منافقين مخصوصا اولى و دومى از اين فرمايشات در غضب شدند بيكديگر گفتند محمد (ص) آنقدر فضيلت و برترى على (ع) را بيان نمود تا آنكه او را تشبيه كرد بعيسى پيغمبر بخدا قسم آن بتهائيكه ما در زمان جاهليت مى‏پرستيديم از على (ع) بهتر است جبرئيل نازل شد و آيات فوق را فرود آورد يعنى اى رسول ما چون تو على را بعيسى بن مريم مثل زدى قوم تو و منافقين از آن مثل بفرياد آمدند و بر آنها گران آمد و بيكديگر گفتند آيا بتهاى ما بهتر است يا على كه او را بعيسى مثل زده؟ اين سخن را از روى جدال و انكار گفتند ايشان قومى جدلى و معاندند على نيست مگر بنده خاص ما كه او را بنعمت خلافت و ولايت برگزيده و مانند عيسى حجت براى بنى اسرائيل قرار داده‏ايم و اگر ميخواستيم بجاى بنى هاشم در روى زمين فرشتگانى جانشين آنها قرار ميداديم همانا على بن أبي طالب (ع) نشانه قيامت است در آن شك روا ميداريد و امر و فرمان مرا در باره ولايت على پيروى كنيد چه على راه راست و طريق مستقيم من است مبادا اى پيغمبر شيطان انسى كه مقصود از آن دومى است شما را از راه ولايت على و فرزندانش باز دارد چه شيطان دشمن آشكار شماست.
حضرت صادق (ع) فرمود پس از نزول آيات حارث بن عمرو فهرى در غضب شد گفت پروردگارا اگر ولايت و خلافت على (ع) و فرزندانش از جانب تو است سنگى از آسمان فرود آور يا عذابى برسان تا مرا هلاك گرداند پس از آن آيه وَ ما كانَ اللَّهُ لِيُعَذِّبَهُمْ وَ أَنْتَ فِيهِمْ فرود آمد پيغمبر اكرم (ص) بحارث فرمود يا از گفتارت توبه نما و يا از مدينه بيرون برو عرض كرد اى محمد (ص) شما هر چه شرافت و فضيلت عرب و عجم است اختصاص داده‏اى به بنى هاشم و ساير قريش محروم هستند چگونه ميتوان صبر و بردبارى نمود رسول اكرم (ص) فرمود اين عطايا از جانب خداست بمن ربطى ندارد حارث عرض كرد اى محمد دل من حاضر نيست بر توبه كردن لكن از مدينه خارج ميشوم سوار اسب خود شد و از مدينه بيرون رفت سنگى بسر او اصابت نمود مغز او را متلاشى كرد جبرئيل نازل شد و آيه‏ سأل سائل بعذاب واقع للكافرين بولاية على ليس له دافع من الله ذى المعارج‏ را آورد اصحاب حضرت صادق (ع) حضورش عرض كردند اى فرزند رسول خدا ما آيه فوق را چنين قرائت نميكنيم و جمله «بولايت على (ع)» را در آيه نديده‏ايم فرمود سوگند بخدا شأن و نزول آيه چنين است جبرئيل آيه را همينطور نازل نموده و در مصحف حضرت فاطمه (ع) ثبت است پيغمبر باصحاب فرمود برويد بيرون مدينه حارث رفيق خود را مشاهده كنيد كه چگونه هلاك شد و آنچه از خدا طلبيد باو رسيد.
طبرسى از امير المؤمنين (ع) روايت كرده فرمود روزى وارد بر پيغمبر اكرم (ص) شدم جمعى از قريش حضورش بودند توجهى بمن نمود و فرمود يا على (ع) مثل تو در اين امة مانند عيسى بن مريم است طايفه‏اى در دوستى او افراط كردند و خدايش خواندند آنها هلاك شدند و جمعى در بغض و عداوت او افراط نمودند آنان نيز نابود شدند و بعضى ميانه‏روى كردند در حق عيسى اينان نجات يافتند قريش و منافقين فرمايشات پيغمبر را بسخريه و استهزاء گرفتند و گفتند على را تشبيه نموده به پيغمبران. جبرئيل نازل شد آيات فوق را آورد.

ابن بابويه از زراره روايت كرده گفت معناى آيه وَ إِنَّهُ لَعِلْمٌ لِلسَّاعَةِ ...61
را از حضرت صادق (ع) سؤال نمودم فرمود مرجع ضمير «انه» امير المؤمنين (ع) است پيغمبر در باره او فرمود يا على (ع) تو علم و نشانه امت من ميباشى هر كس از تو پيروى كند نجات يابد و آنكه تخلف ورزد از فرمان تو هلاك گردد.

وَ ما ظَلَمْناهُمْ وَ لكِنْ كانُوا هُمُ الظَّالِمِينَ 76 محمد بن عباس ذيل آيه فوق از حضرت صادق (ع) روايت كرده فرمود معناى آيه آنست ما بكسانيكه ولايت امير المؤمنين را ترك نموده‏اند ستم نكرديم بلكه خود آنها بنفس خويش ستم نموده‏اند و ولايت را از دست داده‏اند.

در كافى ذيل آيه أَمْ أَبْرَمُوا أَمْراً فَإِنَّا مُبْرِمُونَ 79 از ابى بصير روايت كرده گفت از حضرت صادق (ع) معناى آيه را سؤال نمودم فرمود آيه فوق در حق منافقين نازل شده است همانروز كه رفتند در خانه كعبه و قسم ياد نمودند و با هم عهد بستند كه نگذارند خلافت در ميان اهل بيت پيغمبر بماند سپس فرمود اين دو روز در علم خدا گذشته و در لوح محفوظ نوشته شده بود يكى روز قتل حضرت امام حسين (ع) و ديگرى روزى كه خلافت و سلطنت و ملك از اهل بيت پيغمبر خارج شد و خداوند آنها را برسولش تذكر داده بود.
و از ابن عباس روايت كرده گفت رسول اكرم (ص) دو مرتبه از مردم براى امير المؤمنين عهد و پيمان گرفت منافقين در باطن باهم عهد بستند كه نگذارند خلافت باهل بيت برگردد و نگذارند مردم خمس را بآنها بدهند خداوند رسولش را از توطئه آنها آگاه نموده جبرئيل نازل شد و آيه فوق را آورد

دو شنبه 30 / 9 / 1392برچسب:, :: 10:53 ::  نويسنده : ارادتمند

زخرف
خلاصه مطالب سوره زخرف عبارت است از آنكه خداوند بشر را بدون پيغمبر و كتاب يله و رها نسازد و خاطر پيغمبر اكرم (ص) را از جهة تكذيب معاندين و ايمان نياوردن كفار تسلى ميدهد و دلايل توحيد و خداشناسى را بيان فرموده و تقليد كنندگان در اصول دين را توبيخ مينمايد و ثابت ميكند كه اعراض و دورى جستن از ذكر خدا باعث ذلت و خوارى است و بيان مى‏كند كه پيغمبر اكرم در حال حياة برخى از موارد اختلاف و فتنه‏هائى كه بعد از آنحضرت ميان امت واقع شده و ميشود مشاهده ميفرمايد و شرح و بخشى از احوال حضرت موسى و انتقام كشيدن پروردگار از دشمنان او و فرود آمدن عيسى از آسمان در آخر زمان وارث بردن مؤمن بهشت كافر را وارث بردن كافر دوزخ مؤمن را و بيان آنكه معبودان باطل كفار نميتوانند از آنها شفاعت كنند.

وَ إِنَّهُ فِي أُمِّ الْكِتابِ لَدَيْنا لَعَلِيٌّ حَكِيم‏4 على بن ابراهيم از حماد روايت كرده گفت از حضرت معناى آيه فوق را سؤال نمودم فرمود مرجع ضمير «إِنَّهُ» امير المؤمنين (ع) است و حضرتش در سوره فاتحه كه موسوم است بام الكتاب در آيه اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقِيمَ ذكر و بيان شده چه آن حضرت راه راست و صراط مستقيم خداست.
محمد بن عباس از محمد بن على بن جعفر روايت كرده گفت شخصى از حضرت رضا (ع) سؤال نمود اى فرزند رسول خدا در كدام آيه از سوره فاتحه امير المؤمنين ذكر و بيان شده فرمود در آيه اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقِيمَ چه آن بزرگوار صراط مستقيم و شناسائى حضرتش معرف راه راست پروردگار است. و اينحديث را ديلمى نيز بسند خود از حضرت صادق (ع) روايت كرده.
و از اصبغ بن نباته روايت كرده گفت در حضور امير المؤمنين (ع) بعيادت صعصعة بن صوحان رفتيم چون آنحضرت را مشاهده نمود بسختى از بستر خود حركت كرد امير المؤمنين باو فرمود اين ديدار و عبادتى كه از تو نموديم سبب فخريه خود بر عشيره و طايفه‏ات قرار مده عرض كرد خير لكن ذخيره و اجر آخرت خود قرار ميدهم آنحضرت باو فرمود نمى‏بينم ترا مگر سبك مؤنه و داراى اعوان و انصار بسيار. صعصعه عرض كرد سوگند بخدا نمى‏شناسم شما را مگر داراى عاليترين مرتبه دانش چه حضرت ناميده شده‏اى در قرآن خدا به على حكيم و در نزد مؤمنين برؤف و رحيم.
و از حضرت صادق (ع) روايت كرده فرمود زيد بن صوحان در جنگ جمل شهيد شد هنگام احتضار امير المؤمنين (ع) ببالين او تشريف برده و سرش را بدامن گرفت فرمود اى زيد خداوند ترا رحمت كند چقدر سبك مؤنه هستى زيد سرش را بلند نمود نظرى بجمال منور امير المؤمنين افكند عرض كرد خداوند جزاى خير بشما عطا فرمايد بخدا قسم نشناختم وجود مقدست را مگر آنكه معرفت و دانائى بخدا بسيار دارى و در سوره فاتحه كه ام الكتاب است صراط مستقيم خدا و على حكيم ميباشى پروردگار در قلب حضرتت بسيار بزرگ و عظيم است. در تهذيب از حضرت صادق (ع) روايت كرده كه در دعاى روز غدير فرمود پروردگارا شاهد و گواه باش امام هادى و مرشد رشيد امير المؤمنين (ع) است همان شخصى كه در قرآنت او را چنين وصف نموده و فرموده‏اى وَ إِنَّهُ فِي أُمِّ الْكِتابِ لَدَيْنا لَعَلِيٌّ حَكِيمٌ.


«سَتُكْتَبُ شَهادَتُهُمْ»19 محمد بن عباس از حضرت صادق (ع) روايت كرده فرمود روزى پيغمبراكرم (ص) بابوبكر و عمر و امير المؤمنين امر فرمود بروند و بر اصحاب كهف و رقيم سلام كنند. كنار غار اصحاب كهف رفتند ابو بكر وضوء گرفت و دو ركعت نماز بجا آورد و بر آنها سلام كرد جوابى نشنيد عمر پيش رفت او نيز جوابى نشنيد امير المؤمنين (ع) بطرف غار تشريف برد و فرمود سلام بر شما اى جوانان اصحاب كهف جواب دادند بر تو باد سلام اى وصى پيغمبر آخر الزمان فرمود اى اصحاب كهف چرا جواب سلام ابو بكر و عمر را نداديد؟ عرض كردند پروردگار بما امر فرموده جواب كسى را ندهيم مگر آنكه او پيغمبر يا وصى پيغمبر باشد. پس از آن بازگشتند حضور پيغمبر اكرم (ص) آنحضرت داستان آنها را سؤال نمود جواب دادند فقط اصحاب كهف پاسخ سلام امير المؤمنين على (ع) را دادند پيغمبر صحيفه‏اى بيرون آورد بعمر و ابو بكر فرمود گواهى خودتان را بخط خود در اين صحيفه بنويسيد و آنچه ديده و شنيده‏ايد ثبت كنيد در آنوقت جبرئيل نازل شد و آيه سَتُكْتَبُ شَهادَتُهُمْ وَ يُسْئَلُونَ را آورد. اين حديث را مفصلا در بخش چهارم تفسير در سوره كهف ذيل آيه 8 بيان نموديم بآن جا مراجعه شود. و از ابى بصير روايت كرده گفت حضرت باقر (ع) فرمود منافقين در خانه كعبه اجتماع نموده عهد و پيمان بستند و نامه‏اى نوشته گواهى خود را در آن ثبت نموده و مهر كردند كه نگذارند امير المؤمنين بخلافت برسد جبرئيل نازل شد و پيغمبر را از نامه و عهد بستن ايشان خبر داد و آيه فوق را آورد.

وَ جَعَلَها كَلِمَةً باقِيَةً فِي عَقِبِهِ لَعَلَّهُمْ يَرْجِعُونَ 28 و خداپرستى و كلمه توحيد را در ذريت خود تا قيامت باقى گذاشت و بآن وصيت كرد تا فرزندانش بخداى يكتا رجوع كنند.
ابن بابويه ذيل آيه فوق از ابى بصير روايت كرده گفت از حضرت صادق (ع) معناى آيه و مقصود از «كَلِمَةً باقِيَةً» را سؤال نمودم فرمود كلمه امامة است كه پروردگار در اعقاب و فرزندان حضرت امام حسين تا روز قيامت مقرر داشته و تعيين فرموده است.
و از جابر جعفى روايت كرده گفت حضور حضرت باقر (ع) عرض كردم اى فرزند رسول خدا بعضى از مردم ميگويند پروردگار امامت را در فرزندان حضرت امام حسن قرار داده فرمود آنها دروغ ميگويند مگر فرموده خداى تعالى را توجه ننموده‏ايد كه ميفرمايد وَ جَعَلَها كَلِمَةً باقِيَةً فِي عَقِبِهِ آيا بجز فرزندان حضرت امام حسين و اعقاب آنحضرت در اعقاب شخص ديگرى قرار داده؟ اى جابر پيغمبر اكرم (ص) تصريح نموده باسامى ائمه طاهرين و فرمود شبى كه بمعراج رفتم ديدم كه بنور بر ساقه عرش اسامى ائمه نوشته شده و ايشان دوازده نفر بودند اول آنها على امير المؤمنين (ع) سپس دو فرزندانش حسن و حسين پس از آن على و محمد و جعفر و موسى و على و محمد و على و حسن و حجة قائم اين نه نفر از فرزندان و اعقاب حسين (ع) هستند خداوند تمام آنها را برگزيده و پاك و پاكيزه قرار داده سوگند بخدا هر كس غير از ما ائمه را امام و پيشوايان خود بداند پروردگار او را با شيطان و جنودش محشور بگرداند جابر گويد آنحضرت تنفسى نمود پس از آن فرمود خداوند رحم نكند اين امة را چه آنها حق پيغمبرشان را رعايت ننمودند بخدا قسم اگر اين مردم حق را باهلش واگذار مينمودند همانا ميان دو نفر نسبت بخداوند اختلاف پيدا نميشد سپس فرمود آن يهوديانى كه پيغمبرشان را دوست ميداشتند بحوادث روزگار مبتلا شدند بخاطر ايمان و دوست داشتن پيغمبر، نصارائى كه عيسى را دوست داشتند و باو ايمان آورده بودند صبح كردند در حاليكه خود را از ترس در قريه نجران پنهان و مستور داشتند مؤمنين هم بخاطر دوستى محمد (ص) و آل او در اطراف و اكناف جهان بآتش‏ها ميسوزند جابر گفت حضورش عرض كردم اى مولاى من مگر امامت حق شما نيست فرمود چرا. گفتم پس چگونه از حق خودتان دست كشيده و گوشه عزلت اختيار نموده‏ايد چرا قيام نميكنيد پروردگار ميفرمايد وَ جاهِدُوا فِي اللَّهِ حَقَّ جِهادِهِ هُوَ اجْتَباكُمْ براى چه امير المؤمنين (ع) از گرفتن حق خود خوددارى نمود و حقش را از اين مردم نگرفت فرمود چون يار و ياورى نداشت آيا قول پروردگار را كه در باره لوط پيغمبر حكايت ميكند نشنيده‏اى كه ميفرمايد «لَوْ أَنَّ لِي بِكُمْ قُوَّةً أَوْ آوِي إِلى‏ رُكْنٍ شَدِيدٍ» (لوط بقوم خود گفت اى كاش من قدرت و توانائى داشتم تا مانع از عمل زشت شما ميشدم الحال كه توانائى ندارم بگوشه عزلت و پناهگاه محكمى ميروم و سكونت ميگزينم) و از زبان نوح پيغمبر حكايت مينمايد «فَدَعا رَبَّهُ أَنِّي مَغْلُوبٌ فَانْتَصِرْ» (پروردگارا بر من غلبه نموده‏اند مرا يارى بفرما) و در اين آيه شرح حال موسى را بيان نموده و ميفرمايد إِنِّي لا أَمْلِكُ إِلَّا نَفْسِي وَ أَخِي فَافْرُقْ بَيْنَنا وَ بَيْنَ الْقَوْمِ الْفاسِقِينَ‏ (پروردگارا من جز بر نفس خود و برادرم بر كس ديگر تسلط ندارم خدايا ميان ما و طايفه زيانكاران جدائى افكن) اى جابر هرگاه حال پيغمبران چنين باشد عذر اوصياء و ائمه موجه‏تر است امام مانند كعبه است مردم بايد بسوى كعبه بروند نه آنكه كعبه بسوى مردم برود وظيفه مردم آنستكه بطرف امام بروند نه آنكه امام بجانب ايشان برود.
و از سليم بن قيس روايت كرده گفت در مسجد كوفه نشسته بوديم امير المؤمنين تشريف آورد و بما فرمود اى مردم هر چه ميخواهيد از قرآن از من بپرسيد پيش از آنكه مرا نيابيد بدانيد در قرآن علوم اولين و آخرين موجود است پروردگار فرو نگذاشته علمى را در قرآن تا مردم آن را بيان كنند ولى علوم و دانش و تأويلات قرآن را غير از راسخون در علم كسى نميداند و راسخون يكنفر نميباشد پيغمبر اكرم (ص) هم از جمله راسخون بود نه آنكه منحصر بحضرتش باشد پروردگار پيغمبرش را تعليم داد و رسول اكرم بمن تعليم نمود و پيوسته علوم و تأويلات قرآن در اعقاب و فرزندان رسول خدا ميباشد تا روز قيامت، پس از آن قرائت نمود آيه وَ بَقِيَّةٌ مِمَّا تَرَكَ آلُ مُوسى‏ وَ آلُ هارُونَ تَحْمِلُهُ الْمَلائِكَةُ و فرمود من نسبت برسول اكرم بمنزله هارونم نسبت بموسى و علم و دانش در اعقاب و فرزندان ما تا قيامت باقى و برقرار خواهد بود پس از آن فرمود رسول اكرم (ص) از اعقاب و فرزندان حضرت ابراهيم است و ما اهل بيت از فرزندان و اعقاب حضرت ابراهيم (ع) و حضرت محمد (ص) مى‏باشيم.

دو شنبه 30 / 9 / 1392برچسب:, :: 10:50 ::  نويسنده : ارادتمند

محمد بن عباس ذيل آيه وَ لكِنْ يُدْخِلُ مَنْ يَشاءُ فِي رَحْمَتِهِ از حضرت باقر (ع) روايت كرده فرمود مراد از رحمة در اين آيه ولايت امير المؤمنين (ع) و منظور از «وَ الظَّالِمُونَ» كسانى هستند كه در حق آل محمد (ص) ستم نموده‏اند كه در روز قيامت ياور و يارى كننده‏اى ندارند.
ابن شهر آشوب از كتاب علوى بصرى در آيه: أَمِ اتَّخَذُوا مِنْ دُونِهِ أَوْلِياءَ روايت كرده كه گفت جماعتى از مردم يمن حضور پيغمبر اكرم (ص) شرفياب شده عرضه داشتند ما از نواده‏هاى پادشاه قديم از آل نوح ميباشيم و پيغمبر ما وصى و جانشينى كه نامش سام بود داشت و در كتاب خود خبر داده كه براى هر پيغمبر وصى ميباشد كه بعد از او جانشين و قائم مقام اوست و داراى معجزه و خوارق عادت است وصى شما كيست پيغمبر اكرم بامير المؤمنين (ع) اشاره فرمود مجددا عرضه داشتند كه اى پيغمبر آخر زمان ما از وصى شما درخواست داريم كه سام بن نوح را بما بنماياند پيغمبر اكرم (ص) بامير المؤمنين (ع) فرمود برخيز با اين جماعت بمسجد برو و دو ركعت نماز بجا آور و پس از آن در كنار محراب پاى خود را بزمين بزن تا باذن پروردگار سام بر شما ظاهر شود امير المؤمنين (ع) بفرموده آنحضرت بمسجد رفته و بعد از نماز پاى مبارك بزمين زد ناگاه زمين شكافته شده لحد و تابوتى نمايان گرديد پيرمردى با سيماى نورانى و چهره‏اى زيبا از ميان تابوت برخاست و بامير المؤمنين (ع) سلام كرد و گفت شهادت ميدهم كه نيست خدائى جز خداوند يكتا و محمد (ص) رسول اوست و تو يا على (ع) وصى و خليفه بعد از محمدى و منم سام فرزند نوح. آن جماعت كه شاهد منظره آن صحنه بودند به صحيفه‏اى كه داشتند رجوع نموده ديدند كه سام بهمان وضعى است كه در صحيفه وصف شده آنگاه تقاضا كردند قسمتى از صحيفه را براى آنها تلاوت نمايد سوره‏اى از صحيفه را قرائت نمود و بر أمير المؤمنين (ع) درود فرستاده و بجايگاه خود رفته و خوابيد و از انظار پنهان شد تمام حاضرين گفتند «إِنَّ الدِّينَ عِنْدَ اللَّهِ الْإِسْلامُ» و قبول اسلام كرده ايمان آوردند و خداوند آيه أَمِ اتَّخَذُوا مِنْ دُونِهِ أَوْلِياءَ را نازل فرمود.


در كافى ذيل آيه شَرَعَ لَكُمْ مِنَ الدِّينِ از عبد اللّه بن جندب روايت كرده گفت نامه‏اى حضور حضرت رضا (ع) نوشته بودم در جوابى كه مرقوم و ارسال داشتند فرموده بودند: اما بعد بدان كه خداوند محمد (ص) را امين وحى خود در ميان خلايق قرار داده بود و چون آنحضرت برحمت ايزدى پيوست ما اهلبيت حضرتش وارثان او و امينان خدا در روى زمين ميباشيم و تمام علوم از منايا و بلايا و انساب و غيره نزد ماست ما همينكه بصورت شخصى نظر افكنيم از ضميرش آگاه شده و ميزان ايمان و يا كفر و نفاقش را درك مى‏كنيم ما تمام شيعيان خود و حتى نام پدران و اجدادشان را ميدانيم، و مى‏شناسيم چه اشخاصى بر عهد دوستى ما استوار و با ما داخل بهشت خواهند شد ما خاندان آل عصمت وارثان انبياء و اوصياء ايشان بوده و در قرآن خداوند ما را به نيكى ياد فرموده و علوم قرآن در نزد ماست و ما اولى بدرك معارف و حقايق قرآنيم بديگران و نزديكترين مردميم برسول خدا و مائيم كه خداوند دين خود را براى ما تشريع فرمود آنجا كه ميفرمايد: «شرع لكم يا آل محمد (ص) من الدين ما وصى به نوحا و الذى اوحيناك يا محمد (ص)» تا آخر آيه و ما تمام علومى كه خداوند به پيغمبران سلف تعليم فرموده واجديم و ما ورثه انبياء اولو العزم و مورد خطاب‏ «ان اقيموا الدين يا آل محمد و لا تتفرقوا» ميباشيم و ما شاهد كسانى هستيم كه بولايت امير المؤمنين (ع) كفر ورزيده و از دوستى آل محمد اعراض و دورى كرده‏اند.


قوله تعالى: وَ ما تَفَرَّقُوا إِلَّا مِنْ بَعْدِ ما جاءَهُمُ الْعِلْمُ بَغْياً بَيْنَهُمْ ...14 و مختلف نشدند اهل اديان و ملل و از دين حق راه تفرقه و اختلاف نپيمودند مگر آنكه با علم و برهان و براستى و درستى آن معترف بوده و دانسته و فهميده تعدى و ستم نمودند. يعنى اهل كتاب پس از آنكه نعت و صفت محمد (ص) را در كتب خود تلاوت نمودند و شناختند و مسلمين پس از آنكه امير المؤمنين (ع) را شناختند و فضيلت و شرافت آن بزرگوار را از روى آيات قرآن و گفتار پيغمبر دانستند و فهميدند بر حضرتش حسد برده و راه تفرقه و اختلاف پيمودند و در احكام و مسائل حلال و حرام بآراء و هواى خود تمسك جستند و اگر فرموده خداوند در تقدير اول سبقت نگرفته بود كه تا روز قيامت و موعد مقرر در عذاب اين ستمگران و منافقين تعجيل نفرمايد همانا در بين ايشان فرمان هلاكت و نابودى داده ميشد و مؤمنين از كفار بواسطه نزول عذاب بر آنها جدا ميشدند و كسانيكه وارثان كتب آسمانى بودند مانند يهود و نصارى از پس پدران خود و اقوام گذشته در مورد محمد (ص) و قرآن سخت در شك و ترديد مانده و ايمان حقيقى نياوردند. مقصود يهود و نصاراى زمان پيغمبر است كه اكثر ايشان بآنحضرت ايمان نياوردند.

اللَّهُ الَّذِي أَنْزَلَ الْكِتابَ بِالْحَقِّ وَ الْمِيزانَ ...17 خداست آن ذات مقدسى كه قرآن را بحق نازل فرموده تا بر طبق احكام آن و بر ميزان آيات و محكماتش اجراى عدالت شود و مراد از ميزان در اين آيه حقيقت وجود مقدس امير المؤمنين (ع) است بدليل آيه 7 سوره الرحمن كه ميفرمايد وَ السَّماءَ رَفَعَها وَ وَضَعَ الْمِيزانَ آسمان را كاخى رفيع و بلند گردانيد و ميزان عدل و نظم را در جهان وضع فرمود، چه حضرت رضا (ع) فرمود در تفسير آيه مراد از آسمان پيغمبر اكرم (ص) و مقصود از ميزان امير المؤمنين (ع) و ائمه معصومين است كه پروردگار آنها را براى خلايق منصوب نموده و چنانچه پروردگار كتاب و قرآن را از آسمان فرو فرستاده تا راستى و كژى و زيادت و نقصان و فروماندگى و رجحان اشياء بآن معلوم گردد همچنين وسيله سنجيدن چيزها را پروردگار بخلايق اعلام نموده و نازل فرموده.

اللَّهُ لَطِيفٌ بِعِبادِهِ يَرْزُقُ مَنْ يَشاءُ وَ هُوَ الْقَوِيُّ الْعَزِيزُ 19 در كافى ذيل آيه فوق از ابى بصير روايت كرده گفت از حضرت صادق (ع) معناى آيه را سؤال نمودم فرمود خداوند بر ولايت امير المؤمنين (ع) لطف ميكند

مجددا عرض كردم معناى جمله «يُرِيدُ حَرْثَ الْآخِرَةِ» 20 چيست؟ فرمود مراد معرفت امير المؤمنين (ع) و ائمه ميباشد و «نَزِدْ لَهُ فِي حَرْثِهِ» يعنى به بركت ولايت آل عصمت معرفت مؤمنين را زياد مى‏كنيم عرض كردم «ما لَهُ فِي الْآخِرَةِ مِنْ نَصِيبٍ» 20 يعنى چه؟ فرمود براى كسانى كه ترك دوستى ما آل محمد (ص) نموده‏اند در دولت حقه حضرت قائم عجل اللّه تعالى فرجه نصيبى نيست.

قُلْ لا أَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْراً إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبى‏ 23 و از امير المؤمنين (ع) روايت كرده فرمود در باره ما آل محمد آيه قُلْ لا أَسْئَلُكُمْ نازل شده، و محافظت بر دوستى ما اهل بيت ندارند مگر مؤمنين.

وَ تَرَى الظَّالِمِينَ لَمَّا رَأَوُا الْعَذابَ يَقُولُونَ هَلْ إِلى‏ مَرَدٍّ مِنْ سَبِيلٍ 44 اى محمد (ص) ستمكاران را مى‏بينى كه روز قيامت چون عذاب را بچشم مشاهده ميكنند با تأثر و حسرت ميگويند آيا راهى براى بازگشت بدنيا هست تا جبران كارهاى نارواى خود را بنمايند.
محمد بن عباس از حضرت باقر (ع) روايت كرده فرمود ستمكاران آل محمد (ص) چون امير المؤمنين (ع) را مشاهده كنند ميگويند پروردگارا ما را بدنيا بر گردان تا با آل محمد (ص) خير و نيكوئى نمائيم و غفلت‏هاى خود را جبران كنيم چه امير المؤمنين قسمت كننده بهشت و دوزخ است و حضرتش مأمور فرستادن ستمكاران بدوزخ است و آنها با ذلت و وحشت از گوشه چشم بآنحضرت نظر ميكنند در آنحال مؤمنين بآل محمد (ص) بايشان ميگويند همانا امروز ستمكاران اهل بيت در دوزخ باقى خواهند بود و كسى كه بتواند آنها را يارى كند جز خدا نيست پروردگار هر كه را بحالت گمراهى رها كند ديگر راه چاره و نجاتى نخواهد يافت.

قوله تعالى: وَ ما كانَ لِبَشَرٍ أَنْ يُكَلِّمَهُ اللَّهُ إِلَّا وَحْياً أَوْ مِنْ وَراءِ حِجاب 51 سعد بن عبد اللّه در بصائر الدرجات از حضرت صادق (ع) روايت كرده فرمود رسول اكرم (ص) فرمود شبى كه مرا بمعراج بردند پروردگار از پس پرده غيب با من تكلم نمود و از جمله كلمات ذات اقدسش اين بود:
«يا محمد (ص) انا اللّه لا اله الا انا الخالق البارى المصور لى الاسمآء الحسنى يسبح لى ما فى السموات و ما فى الارض و انا العزيز الحكم يا محمد انى انا اللّه لا اله الا انا الاول فلا شي‏ء قبلى و انا الاخر فلا شى‏ء بعدى و انا الظاهر فلا شى‏ء دونى و انا اللّه لا اله الا انا بكل شى‏ء عليم يا محمد على (ع) اول من اخذ ميثاقه من الائمة يا محمد على آخر من قبض روحه من الائمة و هو الدابة التى يكلم الناس يا محمد على (ص) اظهره على جميع ما اوحيه اليك ليس لك ان تكتم منه شيئا يا محمد (ص) ابطنه الذى اسررته اليك فليس مما بينى و بينك سر دونه يا محمد (ص) على (ع) ما خلقت من حرام و حلال عليم به»
و فرمود اى محمد (ص) من خداى يگانه و يكتائى هستم و جز من خدائى نيست من آفريننده و ايجاد كننده و تصوير كننده موجودات هستم براى من اسامى نيكوئى است ستايش و تسبيح ميكنند براى من هر چه در آسمانها و زمين است من پروردگار غالب و مقتدر و دانا و حكيم هستم اى محمد (ص) من خدائى هستم اولى كه هيچ چيزى پيش از من وجود نداشت و آخرى هستم كه بعد از من موجودى نيست من ظاهر هويدا هستم و چيزى از من ظاهر و هويداتر نيست من پروردگارى هستم كه بجز من پروردگارى وجود ندارد و من بهر چيز آگاه و دانا هستم اى محمد (ص) على اول كسى است از ائمه كه از مردم براى او عهد و ميثاق گرفته و آخرين اشخاص است كه روح او را قبض مينمايم و او دابه‏اى است كه در آخر زمان با مردم تكلم مينمايد اى محمد (ص) على (ع) را آگاه و دانا كردم بر تمام آنچه بسوى تو وحى نمودم مبادا چيزى از على كتمان و پوشيده بدارى اى محمد (ص) على را بر اسرار خود مطلع و آگاه نموديم نيست سرى ميان من و تو مگر آنكه على آن را ميداند و بر آن واقف است اى محمد (ص) خلق نكردم هيچ حرام و حلالى را مگر آنكه على عالم و داناست بآن.

وَ لكِنْ جَعَلْناهُ نُوراً نَهْدِي بِهِ مَنْ نَشاءُ مِنْ عِبادِنا 52 و صفار در بصائر الدرجات از جابر جعفى و ابى حمزه روايت كرده گفتند حضرت باقر (ع) فرمود مقصود از نور و صراط مستقيم آيه وجود مقدس امير المؤمنين است پروردگار به پيغمبرش امر فرمود كه خلايق را بسوى ولايت امير المؤمنين (ع) دعوت و رهبرى نمايد و اين ولايت راه راست و طريق مستقيم پروردگاريست كه تمام هستى‏هاى آسمانها و زمين در تحت حكومت و قدرت اوست و على امير المؤمنين (ع) خازن و مؤمن و حجة خداست بر تمام موجودات آسمانها و زمين و همانا بازگشت تمام كارها بسوى خدا منتهى ميشود.

دو شنبه 30 / 9 / 1392برچسب:, :: 10:44 ::  نويسنده : ارادتمند

شوری 42
خلاصه مطالب سوره شورى عبارت است از مهلت دادن كفار پس از انذار آنها و اينكه معبودى جز خداى يكتا قابل پرستش نيست و شرح حال كسانيكه با پيغمبر (ص) و مسلمانان در توحيد و خداشناسى جدال و مخاصمه مينمودند و توضيح اين مطلب كه دنياطلبان حظ و نصيبى در آخرت ندارند و امر بمحبت و دوستى اقربا و آل رسول (ص) و بشارت بمؤمنين و فرمانبرداران و تهديد مشركين و معصيت كاران و حال ظالمين و ستم كنندگان و اينكه بزرگترين نعمتيكه پروردگار به بندگان خود عطا فرموده فرستادن پيغمبران و ائمه است.
وَ تُنْذِرَ يَوْمَ الْجَمْعِ لا رَيْبَ فِيهِ فَرِيقٌ فِي الْجَنَّةِ وَ فَرِيقٌ فِي السَّعِيرِ 7 تا خلايق را از سختى و شدت روز قيامت بترسانى كه هيچ شك و شبهه‏اى در وقوع آن نيست در آنروز همه مردم را جمع و محشور كنند طايفه‏اى در بهشت جاويدان و فرقه‏اى در آتش دوزخ جايگزين خواهند شد.
على بن ابراهيم ذيل آيه فوق از حضرت صادق (ع) روايت كرده فرمود چون بامير المؤمنين (ع) خبر رسيد كه معاويه با صد هزار سپاهى براى جنگ ميآيد فرمود همراهان او از چه قومى هستند عرض كردند از قرار اطلاع اهل شام ميباشند فرمود نگوئيد اهل شام بلكه از مردمان شوم از نسل مضرند كه بزبان داود پيغمبر لعن ونفرين شدند و بغضب خداوند مبتلا و بصورت بوزينه و خنزير مسخ گرديدند سپس امير المؤمنين (ع) نامه‏اى نوشته و براى معاويه ارسال داشتند كه چرا بى‏سبب باعث كشتار جمعى مردم بى‏گناه ميشوى اگر تو با من سر پيكار دارى شخصا بميدان نبرد حاضر شو تا من و تو با يكديگر بقتال پردازيم چنانچه تو بدست من كشته شوى بجهنم و اصل شوى و مردم از شر گمراهى تو رهائى مى‏يابند و اگر من كشته شوم به بهشت ميروم و از شمشيرهائى كه براى رفع مكر و حيله‏هاى تو بايد بزنم آسوده خواهم شد من كسى هستم كه خداوند نام مرا در تورات و انجيل بمساوات و برادرى با رسول اكرم (ص) ياد فرموده و من همان شخصى هستم كه در زير درخت بطورى كه خداوند در قرآن بيان فرموده لَقَدْ رَضِيَ اللَّهُ عَنِ الْمُؤْمِنِينَ إِذْ يُبايِعُونَكَ تَحْتَ الشَّجَرَةِ با پيغمبر اكرم (ص) بيعت نموده‏ام.
معاويه چون نامه حضرت را دريافت كرد و قرائت نمود عده‏اى كه پيرامونش بودند گفتند اى معاويه بخدا قسم على (ع) با تو از در انصاف درآمده است معاويه گفت هرگز راه انصاف نپيموده زيرا من مبارز با على نيستم چونكه خودم از رسول خدا شنيدم كه ميگفت يا على اگر اهل مشرق و مغرب با تو مبارزه كنند از عهده همگى شخصا بر ميآئى و همه را بقتل ميرسانى حاضرين گفتند پس چه چيز باعث بر آنست كه تو با او بمخالفت و ستيز برخاسته‏اى و با صد هزار مرد به پيكار او ميروى زيرا هر كس با على جنگ و پيكار كند از دين خدا و رسولش خارج و بضلالت و گمراهى داخل خواهد شد معاويه گفت خدا و رسولش خبر داده‏اند كه هر كه با على جنگ كند از دين حق بيرون و از طريق هدايت و نجات منحرف و خارج است بخدا قسم من و پيروانم نميتوانيم اين ضلالت را از خود دور كنيم زيرا در علم خدا گذشته است كه ما از گمراهان و مضلين باشيم.
حضرت صادق (ع) فرمود خبر جنگ معاويه با امير المؤمنين (ع) به امپراطور روم رسيد و باو گفتند براى امر خلافت مسلمين بين دو نفر از مدعيان پيكار سختى در گرفته است پرسيد اين دو نفر از چه محل هستند جواب دادند يكى از شام و ديگرى از كوفه قيام نموده سؤال كرد هم اكنون زمام امور مسلمين در دست كيست گفتند بدست على (ع) كه در كوفه است بوزير خود دستور داد تحقيق و تجسس بعمل آورد تا از مردم شام و عراق كسى در روم ساكن هست يا خبر. بر اثر تحقيق دو نفر تاجر يكى از تجار عراق و ديگرى از شام بدست آورده حضور پادشاه آوردند او از هر دو نفر پرسشهائى بعمل آورد و آنها شمه‏اى از اوصاف على امير المؤمنين (ع) و معاويه را باو گفتند سپس دستور داد كه از خزائن در باره مجسمه‏هائى حاضر نمودند و پس از مشاهده و دقت نظر در آنها پادشاه روم گفت شامى گمراه و باطل و كوفى هادى و بر حق است آنگاه نامه‏اى بعلى (ع) و معاويه نوشت كه براى من مشكلى روى داده خواهش دارم داناترين افراد خانواده و اهلبيت خود را نزد من گسيل داريد تا مسائلى چند طرح كنم و سخنان و پاسخ او را بشنوم و با مندرجات انجيل تطبيق كرده و حق را تشخيص دهم معاويه يزيد و على (ع) حضرت امام حسن (ع) را بروم فرستادند يزيد چون بدربار امپراطور روم وارد شد دست پادشاه را بوسه داده و سر او را نيز ببوسيد اما همينكه امام حسن (ع) داخل محفل پادشاه شد با صدائى رسا و بلند فرمود خدائى را سپاس و ستايش ميكنم كه مرا نه يهودى و نه نصرانى و نه مجوس و آفتاب و ماه پرست و نه مشرك و نه گاوپرست نفرموده بلكه مرا بنور هدايت اسلام رهبرى كرد و مسلمان و پاك و پاكيزه قرار داد ستايش و تكريم و عظمت شايسته پروردگار بزرگ و صاحب عرش اعظم است. پس جلوس فرمود بدون آنكه با طراف خود نظرى افكند و سر مبارك را بزير انداخت پادشاه دستور داد امام حسن را بمحلى بردند و يزيد را در حضور خويش نگاه داشت و دستور داد از خزانه سيصد و سيزده صندوق كه محتوى تمثال و تصوير انبياء و اوصياء بود حاضر نموده و يكايك آنها را به يزيد ارائه داد و نام صاحب آنها را پرسيد، يزيد هيچيك از آنها را نشناخت و پاسخ مثبت نداد سپس پرسيد ارزاق خلايق چگونه بآنها ميرسد و ارواح مؤمنين و كفار بعد از مرگ در كجا جمع ميشوند يزيد اظهار بى‏اطلاعى نمود پادشاه حضرت امام حسن (ع) را احضار كرد و باو گفت قبل از تو آنچه ميخواستم از يزيد فرستاده معاويه سؤال كردم تا اينكه بر خودش ثابت شود چيزى نميداند تو آنچه او نميداند ميدانى همانطورى كه پدرش آنچه پدرت ميداند نميداند من وقتى كه اوصاف پدر تو و پدر او را شنيدم و با مراجعه بانجيل و آثارى كه در دست داشتم دانستم كه محمد (ص) رسول خدا و پدرت على وزير و وصى و جانشين محمد (ص) است حضرت امام حسن (ع) فرمود اى پادشاه هر چه ميخواهى از من سؤال كن خواه از مندرجات تورات و انجيل و يا آنچه كه در قرآن كتاب آسمانى ماست و بخواست خداوند جواب شايسته و كافى بشنوى.
پادشاه شروع بارائه مجسمه‏ها و تمثال‏ها و تصاوير انبياء و اوصيا نمود اول صورت آدم ابو البشر و سپس تمثال حوا مادر بشر را ارائه داد حضرت امام حسن آنها را شناخته و نام هر يك را گفت بعد تصوير شيث پسر آدم و بعد صورت نوح نبى را ارائه داد و حضرت امام حسن (ع) فرمود اين صورت شيث است كه عمرش يكهزارو چهل سال بود و اين تصوير از نوح پيغمبر صاحب كشتى است عمر او يكهزار و چهار صد سال بود و مدت نهصد و پنجاه سال با سمت پيغمبرى بارشاد قوم خود پرداخت پادشاه تمثال ديگرى را نشان داد فرمود اين تصوير خليل الرحمن حضرت ابراهيم است پس صورت ديگرى را ارائه نمود و حضرت فرمود اين تصوير اسرائيل اللّه يعقوب است بعد تصاوير اسمعيل و يوسف را آوردند بعد تمثال داود نبى و شعيب و زكريا و يحيى را آوردند كه آنجناب يكى يكى را معرفى فرمود آنگاه صورتى آوردند كه حضرت امام حسن (ع) فرمود اين تصوير عيسى بن مريم روح اللّه و كلمة اللّه است كه عمرش در دنيا سى و سه سال بود و خداوند بنا بمشيت ازلى او را بآسمان برد و در آخر زمان بشهر دمشق فرود آيد و دجال را بقتل ميرساند. همچنين يكايك تمثال‏ها و صورت‏ها را ارائه داده و حضرت امام حسن (ع) نام صاحبان صورتها را ميفرمود پادشاه دستور داد تصاوير ديگرى از خزانه آوردند و نشان دادند حضرت فرمود اين صورت‏ها مربوط به انبياء و اوصياء و اولياء نيست و در زبور و تورات و انجيل نامى از ايشان برده نشده و يقينا تصوير سلاطين و پادشاهان گذشته است پادشاه گفت شهادت ميدهم كه شما خاندان محمد (ص) وارثان علم آن پيغمبر محترم هستيد و خداوند علوم اولين و آخرين را بشما اعطا فرموده و شما زبور و تورات و انجيل را از صاحبان آن اديان بهتر ميدانيد آنگاه پادشاه روم صورت ديگرى را خواسته و ارائه نمود چون امام حسن (ع) تصوير را ديد گريه بر او مستولى گرديد و در پاسخ پرسش پادشاه فرمود اين شمايل جدم پيغمبر اكرم (ص) است كه نيكو منظر و بديع شمايل و نيكو كلام و فصيح زبان و همواره معطر و خوشبو بود عمر شريفش شصت و سه سال بود و در پيشرفت امر دين خدا از هيچ فداكارى دريغ نكرد و پيوسته امر بمعروف و نهى از منكر ميفرمود و چون از اين جهان رخت بر بست مالى بجا نگذاشت مگر انگشترى كه بر او كلمه طيبه‏
«لا اله الا اللّه محمد رسول اللّه» نقش شده بود و شمشيرى و جبه و عبائى.
پادشاه گفت از اخبار و آيات انجيل چنين دريافته‏ايم كه آن بزرگوار املاك خود را در زمان حياة به يگانه دختر خود بخشيده است آيا چنين بوده حضرت امام حسن (ع) تصديق فرمود پادشاه پرسيد آيا املاك مزبور تا كنون در اختيار شما فرزندان آن بانو هست يا خير در جواب فرمود خير پادشاه گفت بطورى كه من ميدانم ظاهرا اول فتنه‏اى كه در اسلام و امت جدت حادث گشته همان است كه دو نفر بنام ابو بكر و عمر بر پدرت ستم نموده آن املاك را كه پيغمبر بشما عطا كرده بود غصب و پدرت را خانه نشين كردند و خلافت امت را هم غاصبانه بدست ميگيرند در صورتى كه حق رهبرى و پيشوائى امت بعد از جدت بدست ذريه و اهلبيت او بايستى داده ميشد حضرت امام حسن اظهارات پادشاه روم را تصديق و تأييد فرمود سپس پادشاه از آنحضرت سؤال كرد آن هفت موجودى كه بدون قرار گرفتن در رحم بوجود آمده‏اند كدامند؟
در جواب فرمود اول آدم دوم حوا سوم گوسفندى كه جبرئيل فداى اسمعيل و نزد حضرت ابراهيم خليل آورد چهارم ناقه صالح پيغمبر پنجم شيطان ششم مار هفتم كلاغى است كه خداوند او را فرستاد تا نعش كلاغ ديگرى را در زمين دفن كرد تا پسر آدم در باره دفن برادر مقتول خود از او تعليم گرفت.
آنگاه پادشاه از ارزاق خلايق پرسيد فرمود ارزاق خلايق در آسمان چهارم است كه باندازه و مقدارى كه خداوند مقرر و مقدر فرموده نازل و بين افراد بشر تقسيم ميشود پس از آن از محل اجتماع ارواح مؤمنين و كفار سؤال نمود فرمود ارواح مؤمنين در بيت المقدس كه عرش كوچك خداست جمع شده و از آن محل محشور ميشوند ولى ارواح كفار در وادى حضرموت كه در پشت يمن است متمركز گشته و از آنجا محشور خواهند شد مؤمنين از طرف راست صخره بيت المقدس بسوى بهشت و كفار از جانب چپ بجهنم ميروند و اينست معناى آيه شريفه فَرِيقٌ فِي الْجَنَّةِ وَ فَرِيقٌ فِي السَّعِيرِ چون گفتار پادشاه روم و حضرت امام حسن پايان پذيرفت پادشاه رو به يزيد نموده و گفت آيا فهميدى كه نميدانى ولى آنچه را كه اين شخص گفت نميداند آنها را مگر پيغمبر يا وصى و وزيرش كه خداوند او را گرامى فرموده و بخلعت خلافت و وصايت آراسته و بافتخار برادرى پيغمبر مفتخر گشته هر كس بر عليه او قيام نمايد و دست بجدال و پيكار گشايد دنيا را بر آخرت ترجيح داده و مغلوب هواى نفس گشته و در دنيا و آخرت مورد غضب خداوند و مستحق كيفر و عذاب است.
يزيد ملعون ساكت ماند و در كمال شرمندگى از حضور پادشاه خارج شد و پادشاه حضرت امام حسن (ع) را گرامى داشت و هدايا و تحفه‏هائى تقديمش نموده از حضرتش تقاضا كرد تا در باره او دعا كند تا داخل دين اسلام گردد زيرا حب دنيا و مقام سلطنت مانع آنست كه رسما و علنا قبول اسلام نمايد.
سپس پادشاه روم نامه‏اى بمعاويه نوشت و در طى آن تشريح كرد كه بعد از پيغمبر اسلام هر كس بتواند بر طبق مندرجات و محتويات زبور و تورات حكم نموده و بعلوم صحف آسمانى و انجيل و قرآن آگاه باشد حق خلافت و ولايت و پيشوائى مسلمين را دارد و در نامه ديگرى كه بامير المؤمنين نوشت تصديق كرده بود كه خلافت و ولايت امور مسلمين حق شماست و بعد از پيغمبر اسلام شما خاندان رسالت وارثان آن پيغمبر خاتم هستيد و بايد با هر كس بجنگ تو آيد جنگ كنى و ما از آثار پيشينيان خود چنين درك نموده‏ايم كه هر كس در صدد پيكار و ستيزه با تو باشد خداوند او و يارانش را عذاب ميفرمايد و در جهنم مخلد در آتش مانده و بلعنت پروردگار و فرشتگان و تمام اهل زمين و آسمان تا روز قيامت گرفتار شود.

دو شنبه 16 / 9 / 1392برچسب:, :: 21:14 ::  نويسنده : ارادتمند

در كافى ذيل آيه فوق از سورة بن كليب روايت كرده گفت از حضرت صادق (ع) معناى آيه را سؤال نمودم سه مرتبه فرمود بخدا قسم اى سوره الَّذَيْنِ أَضَلَّانا  29 آن دو نفر معلوم ميباشند و شيطان فلان است آنگاه فرمود ما ائمه خازنان علم خداوند در آسمان و زمين هستيم.

محمد بن قولويه در كتاب كامل الزيارات از حضرت صادق (ع) روايت كرده كه آنحضرت در وصف حال آن دو نفر فرمود روز قيامت آن دو و رفيقشان را وارد محشر ميكند در حالتى كه آنها را با تازيانه آتشين ميزنند كه اگر يكى از آن تازيانه‏ها بر دريا اصابت كند تمام آب دريا بجوش آيد و اگر بكوه‏ها زده شود همانا كوهها خاكستر شود با اينحالت آنها را در محشر حاضر نموده و امير المؤمنين (ع) براى خصومت در محضر عدل الهى بايستد پروردگار امر كند اولى و دومى و سومى را در چاهى از دوزخ بنام جب ببرند و در آن را مسدود كنند كسى آنها را نه بيند و ايشان احدى را مشاهده نكنند در آنوقت دوستان آنها ميگويند پروردگارا ايشان را بما نشان بده تا زير پاى خويش لگدمال كنيم چه اينان باعث گمراهى ما شده بودند از مصدر جلال پروردگار بآنها خطاب ميشود اين داد و فريادها امروز بحال شما سودى نبخشد چه شما ستمكار بوديد و اينك با آنها در عذاب و كيفر شركت داريد.

على بن ابراهيم از حضرت موسى بن جعفر (ع) روايت كرده فرمود مقصود از جن در آيه شيطان است چه او كفار را تحريص و ترغيب نمود بر كشتن پيغمبر اكرم (ص) و بعد از وفات آنحضرت اول كسى بود كه با ابو بكر بيعت كرد و مراد از انس دومى است.

 

إِنَّ الَّذِينَ قالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقامُوا ...30     از حضرت باقر (ع) روايت كرده فرمود مقصود از استقامت آن باشد كه اطاعت خداوند و فرمانبردارى از پيغمبر و ولايت آل محمد (ص) را بحد كمال برسانند فرشتگان بر چنين مردمى در وقت مرگ و روز قيامت فرود آمده و آنها را بشارت بهشت دهند.

و از حضرت عسكرى (ع) روايت كرده فرمود پيغمبر اكرم (ص) فرموده پيوسته مؤمن از عاقبت خود خوفناك است و يقين پيدا نكند بخشنودى و رضايت پروردگار از خود تا وقت جان كندن و هنگام مرگ كه فرشتگان بر او فرود آيند در آن موقعى كه از همه چيز مأيوس شده و سينه‏اش بتنگ آمده و از عقبات مرگ و گناهان خود در حالت اضطراب است ملك الموت باو ميگويد چرا اين قدر مضطربى آيا شخص عاقل بخاطر آنكه دستش از دنيا و مال آن كوتاه شده اين اندازه غصه و غم ميخورد نگران مباش پروردگار چندين برابر در آخرت بتو عطا خواهد فرمود بالاى سر خود را نگاه كن و جايگاهت را ببين اين قصور و درجات و منازليكه مى‏بينى تمام آنها بتو تعلق دارد دوستان و اقربا و فرزندان صالح تو در آنجا با تو خواهند بود پس از آن باو گويد مشاهده كن محمد (ص) و على (ع) و آل او و ائمه معصومين را اين بزرگواران و سادات همنشينان تو ميباشند آيا اينها بهتر از اهل و عيال تو نيستند آيا راضى نيستى حضرات ائمه انيس و مونس تو باشند در آنوقت آن مؤمن عرض ميكند پروردگارا راضى و خشنود شدم خطاب ميرسد تمام اينها بخاطر استقامت و پايدارى بود كه در دنيا نمودى فرشتگان باو گويند ما در دنيا و آخرت از دوستدارانت بوده و هستيم و در بهشت هر چه دلخواهت بوده و آرزوى آنرا دارى مهيا و آماده است اين سفره احسان و ميهمانى باشكوه را خداوند بخشنده و مهربان براى تو گسترده و فراهم ساخته است.

و از حضرت صادق (ع) روايت كرده فرمود كسى از دوستان و يا دشمنان ما نمى‏ميرد مگر آنكه پيغمبر اكرم (ص) و امير المؤمنين (ع) و امام حسن و امام حسين (ع) در بالين و بستر مرگ او حاضر شوند اگر از دوستان باشد او را بشارت دهند و چنانچه دشمن باشد وضع بد او را مى‏بينند. و مؤيد صحت اينحديث فرمايش خود امير المؤمنين (ع) است كه به حارث همدانى فرمود: «يا حار همدان من يمت يرنى من مؤمن او منافق قبلا»

اى حارث همدان بدان هر كس كه بميرد خواه مؤمن باشد و يا منافق پيش از تسليم مرا خواهد ديد.

وَ مَنْ أَحْسَنُ قَوْلًا مِمَّنْ دَعا إِلَى اللَّهِ وَ عَمِلَ صالِحاً وَ قالَ إِنَّنِي مِنَ الْمُسْلِمِين  33  عياشى ذيل آيه فوق از جابر روايت كرده گفت از حضرت باقر (ع) معناى آيه را سؤال كردم فرمود چون پيغمبر اكرم (ص) على بن أبي طالب (ع) و عمار ياسر را بسوى اهل مكه فرستاد صناديد قريش و بزرگان مكه على را صبى ميناميدند زيرا يكى از اسماء آنحضرت در قرآن صبى بود و آيه اينطور است: و من احسن قولا ممن دعا الى الله و عمل صالحا و هو صبى و قال اننى من المسلمين بزرگان مكه چون نسبت بفرستاده پيغمبر اكرم (ص) اعتراض نمودند اين آيه در جواب آنها نازل شد.

ابن شهر آشوب از ابن عباس روايت كرده گفت رسول اكرم (ص) فرمود بعد از من على (ع) باب هدايت و دعوت كننده مردم است بسوى پروردگار و صالح مؤمنين است و آيه وَ مَنْ أَحْسَنُ قَوْلًا مِمَّنْ دَعا إِلَى اللَّهِ در باره على (ع) وارد شده.

دو شنبه 16 / 9 / 1392برچسب:, :: 21:0 ::  نويسنده : ارادتمند

فصلت

 تفسير جامع، ج‏6، ص: 149

خلاصه سوره سجده مشتمل است بر بيان آنكه قرآن مژده ميدهد و ميترساند در حاليكه بيشتر مردم از احكام آن سرپيچى و اعراض ميكنند و بنصايح آن عمل نمى‏نمايند و مشركين را از ايمان نداشتن بعالم آخرت مذمت ميكند و نيز مشتمل است بر تهديد كفار و شمه‏اى از شرح احوال و هلاكت گذشتگان و بيان گواهى دادن اعضاء و جوارح انسان بتمام كارهائى كه در دنيا نموده‏اند و سخنان مشركين  در باره قرآن و عاقبت كفار و كيفر آنها و دلايل توحيد و خداشناسى و اينكه پروردگار هرگز به بندگان ظلم و ستم نميكند و بيان اين مطلب كه خو و طبيعت آدمى آنست كه چون نعمتى باو عطا شود كفران ورزد و خدا را فراموش كند و همينكه گرفتار بليه و آسيبى شود رو بسوى خدا كند و پيوسته زبان بدعا گشايد.

 

محمد بن عباس ذيل آيه اول تا سوم بسند خود از حضرت صادق (ع) روايت كرده كه بداود رقى فرمود كدام يك از شما بآسمان ميرسيد بخدا قسم ارواح ما و ارواح پيغمبران هر شب جمعه دور عرش طواف مى‏كنند اى داود پدرم امام محمد باقر (ع) حم سجده را قرائت كرد تا بكلمه «فَهُمْ لا يَسْمَعُونَ» رسيد سپس فرمود جبرئيل بر رسول اكرم (ص) نازل شد و گفت بعد از حضرتت على بن أبي طالب (ع) امام و پيشواى مسلمين است بعد گفت حم تَنْزِيلٌ مِنَ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ كِتابٌ فُصِّلَتْ آياتُهُ قُرْآناً عَرَبِيًّا لِقَوْمٍ يَعْلَمُونَ   1  تا رسيد بآيه‏ فاعرض اكثرهم عن ولاية على فهم لا يسمعون تا وَ وَيْلٌ لِلْمُشْرِكِينَ يعنى كسانى كه بر خلاف آنچه خداوند فرموده عمل مى‏كنند و از ولايت امير المؤمنين (ع) اعراض مينمايند بر اثر اين مخالفت با فرمان خداوند مشرك ناميده ميشوند و بكيفر شرك خويش ميرسند.

 

 الَّذِينَ لا يُؤْتُونَ الزَّكاةَ وَ هُمْ بِالْآخِرَةِ هُمْ كافِرُون 7  محمد بن عباس ذيل آيه فوق روايت كرده كه ابان بن تغلب گفت حضرت صادق (ع) بمن فرمود اى ابان چگونه خداوند از جمعى زكوة اموالشان را طلب ميكند و حال آنكه ايشان مشرك هستند و غير خدا را عبادت و پرستش مينمايند؟ حضورش عرض كردم فدايت شوم آيه را برايم بيان و تفسير كنيد فرمود واى بر احوال مشركين همان كسانيكه بامامت على بن أبي طالب (ع) تمكين ننموده و از ولايت آنحضرت اعراض كرده و مشرك شده‏اند و در خلافت و امامت براى آنحضرت قائل بشريك هستند همانا خداوند مردم را بايمان بخدا و رسول و ائمه دعوت فرمود و هر كس به يكتائى خدا و رسالت پيغمبر اكرم و ولايت و امامت ائمه معصومين ايمان بياورد تمام واجبات دين بر او واجب ميگردد و اگر كسى يكى از فرائض و واجبات را ترك كند عملش باطل و ايمانش نقض ميگردد و مشمول‏مفاد آيه فوق ميباشد.

 

حَتَّى إِذا ما جاؤُها شَهِدَ عَلَيْهِمْ سَمْعُهُمْ وَ أَبْصارُهُمْ وَ جُلُودُهُمْ بِما كانُوا يَعْمَلُون  20  در كافى ذيل آيه فوق از حضرت صادق (ع) روايت كرده فرمود اين آيه در باره كسانى نازل شده كه چون اعمالشان را بر آنان عرضه ميدارند ميگويند ما اين كارها را نكرده‏ايم و چون فرشتگان موكل بر آنها كه اعمال ايشان را مينوشتند بر كردار آنها گواهى دهند زبان باعتراض گشوده ميگويند پروردگارا اينان بر عليه ما و بنفع تو گواهى ميدهند و بدروغ قسم ميخورند كه ما چنين كارهائى نكرده‏ايم، حضرت صادق (ع) فرمود آنان اشخاصى هستند كه خلافت امير المؤمنين (ع) را غصب كرده و حق آل عصمت را پايمال نموده‏اند، همينكه آنها بگواهى فرشتگان اعتراض كنند خداوند زبانهاى ايشان را مهر ميزند و تمام اعضاء و جوارح حتى پوست بدنشان بآنچه از ايشان سر زده است شهادت و گواهى ميدهند، گوش بشنيدن لهو و لعب و چشم بر نظر كردن بر محرمات و پوست به تماس با نامحرمان و پا برفتن باماكن فساد و بستم كردن و برداشتن مال غير، آنگاه زبان آنها باعضاء بدن گويند چرا بضرر ما گواهى داديد لِمَ شَهِدْتُمْ عَلَيْنا؟ ميگويند خدائى كه هر ناطقى را بسخن ميآورد ما را گويا فرمود تا گواهى بحق بدهيم.

 

درباره وبلاگ

به وبلاگ من خوش آمدید
آخرین مطالب
پيوندها

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان صلح پایدار و آدرس 14klid.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





نويسندگان



نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

آمار وبلاگ:

بازدید امروز : 134
بازدید دیروز : 1
بازدید هفته : 148
بازدید ماه : 135
بازدید کل : 26456
تعداد مطالب : 460
تعداد نظرات : 0
تعداد آنلاین : 1

Google

در اين وبلاگ
در كل اينترنت